- در میدون معروفی با دوستم قرار داشتم. طبق معمول دیر کرده بود. من خسته و بیحوصله به دختر مقنعهای-چادرییی نگاه میکردم که فرمهایی در دست داشت و هر چند دقیقه آدمی رو از بین جمعیت سوا میکرد و باهاش مصاحبه میکرد و روی صفحهای علامت میگذاشت و چیزهایی مینوشت. جالب اینجا بود که با تموم سختی پیدا کردن افرادی برای مصاحبه و با اینکه چندبار نگاهش به من افتاد اما از من تقاضای مصاحبه نمیکرد. با دقت بیشتر، متوجه شدم فقط از آقایون ریشو و زنان چادری یا مانتو مقنعهای رو از بین جمعیت انتخاب می کنه. یک ربع بیستدقیقه بعد دیدم بیکاره و باز تا نگاهش به من افتاد نگاهشو فوری دزدید و روشو کرد اونور. گفتم: چیه؟ من نمیتونم به سوالاتون جواب بدم؟ با اکراه کمی اومد جلو و با تردید گفت باشه. از طرف صدا و سیما برای انتخابات آمار میگیریم. با لبخندی پیروزمندانه گفتم اشکالی نداره! بپرسید.(انگار کارمند صدا و سیما جرمی مرتکب شده و من با بزرگواری میگم اشکالی نداره)
تأخر و تقدم سوالها دقیقا یادم نیست. اما اینها رو پرسید:
- میدونید چه انتخاباتی در پیشه؟
- بله، انتخابات مجلس.
- فکر میکنید چند درصد مردم شرکت کنند؟
- بین 20 تا 30!
با نگاه شماتتباری پرسید چرا اینقدر کم؟
- شما بقیه سوالاتونو بپرسید لطفا.
- خوب اینم سواله دیگه،( من کله کشیدم، او ورق را از من قایم کرد) آخه هیچکی به کمی شما نگفت.
- خوب من نظرمو گفتم.
- دلیلش؟
- یه دلیلش انتخابات ریاست جمهوری سال 88ه.
- یعنی چطور؟
من با خنده: شما فکر کنید موسوی مثلا چند رأی داشت؟
- وا... چه ربطی داره؟
- الان میگم، شما فکر کن مثلا 13 میلیون رأی، رای کروبی و رضایی (تندتند یه چیزهایی مینوشت) چند تا؟ بگیریم به قول شما 5 میلیون. خود به خود 18 میلیون از رای دهندهها میرن کنار؟
- برای چی برن کنار؟ یعنی فکر میکنید اصلاحطلبا نمیرن رای بدن؟
- لابد انتظار دارید با چیزهایی که پیش اومد و کشت و کشتارها و زندانی شدن رهبراشون موسوی و کروبی برن رأی برن؟
طفلک رنگ و روش پرید. اما پرسید: یعنی در حصر بودن آقای موسوی هم در رأی ندادن موثره؟
- نه پس موثر نیست!
فقط همین؟
- نخیر، شما فرض کن، خیلیها میخوان رأی بدن و اصلا هم از کشتو کشتارها و تجاوزات و زندانیکردنها ناراحت نیستن، اما کاندیدای مورد علاقهشون رد صلاحیت شده.
- پس بنویسم، به علت رد صلاحیت کاندیدای مورد علاقه!
- اینم بنویس لطفا: نارضایتی از وضع مملکت، گرونیها، قیمت دلار و طلا، بیکاری و...
خودش حرفمو برید: آیا به اخبار صدا و سیما گوش میدید؟
- نه، وقتشو ندارم.
- وقتشو ندارید یا...
- اعتماد هم ندارم. کی تاحالا حرف راست شنیدیم ازشون؟
- آیا رسانههای خارجی مثل بیبیسی و ویاُ اِی در رأی ندادن مردم مؤثرن؟
- بله که مؤثرن.
- چرا؟
من با خنده- پرسیدن نداره؟ چون مردم ایران هر شب پای اخبار همین رسانههان!
- من یه سری اسم میگم شما بگو کدوم از اینا برای رأی دادن یا ندادن رو مردم، دانشجوها تأثیر میذارن: رسانههای داخلی، خارجی، روزنامهها، روحانیون، همکارها، استاد دانشگاه، همکلاسیها، مسجد، همسایه، مردم کوچه و بازار و...
- همهشون!
- مگه میشه همهشون؟
- بله، شما مثلا دختر همسایهتونو تو تظاهرات 88 گرفتنش و میاد تعریف میکنه تو زندان چی بر سرش گذشته، تو تاکسی میشنوید یکی از فامیلش میگه که از فقر کلیهشو فروخته، تو روزنامه میخونیم که دزدی و جنایت چند برابر قبل ازانقلابه، همکار تعریف میکنه دخترش دانشگاه قبول شده اما پول نداشته و نذاشته بره دانشگاه، روحانی تو مسجد محل تعریف میکنه که قناعت کنید اما پسر خودش ماشین صد یا دویست میلیونی سواره، استاد دانشگاه هم که وظیفهشه روشنگری کنه و همکلاسیها هم که خودتون میدونید چیا میگن...
حرفمو قطع کرد... خوب ، خوب متوجه شدم...(یواش یواش داشت عصبانی میشد)
- شما چقدر به سلامت انتخابات باور دارید؟ خیلی زیاد، زیاد، کم، خیلی کم،
- خیلی کم!
- آیا فکر میکنید در انتخابات آتی تقلبی از طرف یکی از جناحها صورت خواهد گرفت.
- بله، مسلما.
- فکر میکنید کدوم گروه بیشترین رأی رو برای نمایندگی بیارن؟ اصولگرا، اصلاحطلب یا هر گروهی که خودتون اسم ببرید.
- خوب معلومه اصولگراها از توی صندوق بیرون میان!
- سوال آخر، شما میرید رأی بدید؟
- جوابشو خودت بهتر میدونی...
- همین دیگه، برای همین نمیخواستم باهات مصاحبه کنم. از همون اولش فهمیدم.
و پشتشو کرد و داشت میرفت... فکر کنم تحقیقات میدانیش جریحهدار شده بود.
صداش کردم و گفتم خانوم،(برگشت به طرفم)- آمار گیری اون نیست که بیای همهش با همفکرای خودت مصاحبه کنی. من از اولش دیدم یه عالمه پسر دختر دانشجو و خانوم و آقای با ظاهر غیرمذهبی از جلوت رد شدن با یکیشون مصاحبه نکردی، فقط با همتیپای خودتو صدا کردی. یه طرفه میری قاضی و راضی برمیگردی.
بعدا میگید آمار گرفتیم 80 درصد مردم تو انتخابات شرکت میکنن. و بعد انتظار دارید بگیم تقلب نشده؟ همین مصاحبه شما با افراد شبیه به خودتون مصداق بارز تقلب در آماره...
پشت چشمی نازک کرد و یه خداحافظی کوچولو کرد و رفت.
حیف من میام با اینا مصاحبه میکنم والا...
بالاترین
نمایش پستها با برچسب مجلس. نمایش همه پستها
نمایش پستها با برچسب مجلس. نمایش همه پستها
یکشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۹۰
مصاحبه انتخاباتی/ جوابهای دندانشکن من به آمارگیر صدا و سیما
- در میدون معروفی با دوستم قرار داشتم. طبق معمول دیر کرده بود. من خسته و بیحوصله به دختر مقنعهای-چادرییی نگاه میکردم که فرمهایی در دست داشت و هر چند دقیقه آدمی رو از بین جمعیت سوا میکرد و باهاش مصاحبه میکرد و روی صفحهای علامت میگذاشت و چیزهایی مینوشت. جالب اینجا بود که با تموم سختی پیدا کردن افرادی برای مصاحبه و با اینکه چندبار نگاهش به من افتاد اما از من تقاضای مصاحبه نمیکرد. با دقت بیشتر، متوجه شدم فقط از آقایون ریشو و زنان چادری یا مانتو مقنعهای رو از بین جمعیت انتخاب می کنه. یک ربع بیستدقیقه بعد دیدم بیکاره و باز تا نگاهش به من افتاد نگاهشو فوری دزدید و روشو کرد اونور. گفتم: چیه؟ من نمیتونم به سوالاتون جواب بدم؟ با اکراه کمی اومد جلو و با تردید گفت باشه. از طرف صدا و سیما برای انتخابات آمار میگیریم. با لبخندی پیروزمندانه گفتم اشکالی نداره! بپرسید.(انگار کارمند صدا و سیما جرمی مرتکب شده و من با بزرگواری میگم اشکالی نداره)
تأخر و تقدم سوالها دقیقا یادم نیست. اما اینها رو پرسید:
- میدونید چه انتخاباتی در پیشه؟
- بله، انتخابات مجلس.
- فکر میکنید چند درصد مردم شرکت کنند؟
- بین 20 تا 30!
با نگاه شماتتباری پرسید چرا اینقدر کم؟
- شما بقیه سوالاتونو بپرسید لطفا.
- خوب اینم سواله دیگه،( من کله کشیدم، او ورق را از من قایم کرد) آخه هیچکی به کمی شما نگفت.
- خوب من نظرمو گفتم.
- دلیلش؟
- یه دلیلش انتخابات ریاست جمهوری سال 88ه.
- یعنی چطور؟
من با خنده: شما فکر کنید موسوی مثلا چند رأی داشت؟
- وا... چه ربطی داره؟
- الان میگم، شما فکر کن مثلا 13 میلیون رأی، رای کروبی و رضایی (تندتند یه چیزهایی مینوشت) چند تا؟ بگیریم به قول شما 5 میلیون. خود به خود 18 میلیون از رای دهندهها میرن کنار؟
- برای چی برن کنار؟ یعنی فکر میکنید اصلاحطلبا نمیرن رای بدن؟
- لابد انتظار دارید با چیزهایی که پیش اومد و کشت و کشتارها و زندانی شدن رهبراشون موسوی و کروبی برن رأی برن؟
طفلک رنگ و روش پرید. اما پرسید: یعنی در حصر بودن آقای موسوی هم در رأی ندادن موثره؟
- نه پس موثر نیست!
فقط همین؟
- نخیر، شما فرض کن، خیلیها میخوان رأی بدن و اصلا هم از کشتو کشتارها و تجاوزات و زندانیکردنها ناراحت نیستن، اما کاندیدای مورد علاقهشون رد صلاحیت شده.
- پس بنویسم، به علت رد صلاحیت کاندیدای مورد علاقه!
- اینم بنویس لطفا: نارضایتی از وضع مملکت، گرونیها، قیمت دلار و طلا، بیکاری و...
خودش حرفمو برید: آیا به اخبار صدا و سیما گوش میدید؟
- نه، وقتشو ندارم.
- وقتشو ندارید یا...
- اعتماد هم ندارم. کی تاحالا حرف راست شنیدیم ازشون؟
- آیا رسانههای خارجی مثل بیبیسی و ویاُ اِی در رأی ندادن مردم مؤثرن؟
- بله که مؤثرن.
- چرا؟
من با خنده- پرسیدن نداره؟ چون مردم ایران هر شب پای اخبار همین رسانههان!
- من یه سری اسم میگم شما بگو کدوم از اینا برای رأی دادن یا ندادن رو مردم، دانشجوها تأثیر میذارن: رسانههای داخلی، خارجی، روزنامهها، روحانیون، همکارها، استاد دانشگاه، همکلاسیها، مسجد، همسایه، مردم کوچه و بازار و...
- همهشون!
- مگه میشه همهشون؟
- بله، شما مثلا دختر همسایهتونو تو تظاهرات 88 گرفتنش و میاد تعریف میکنه تو زندان چی بر سرش گذشته، تو تاکسی میشنوید یکی از فامیلش میگه که از فقر کلیهشو فروخته، تو روزنامه میخونیم که دزدی و جنایت چند برابر قبل ازانقلابه، همکار تعریف میکنه دخترش دانشگاه قبول شده اما پول نداشته و نذاشته بره دانشگاه، روحانی تو مسجد محل تعریف میکنه که قناعت کنید اما پسر خودش ماشین صد یا دویست میلیونی سواره، استاد دانشگاه هم که وظیفهشه روشنگری کنه و همکلاسیها هم که خودتون میدونید چیا میگن...
حرفمو قطع کرد... خوب ، خوب متوجه شدم...(یواش یواش داشت عصبانی میشد)
- شما چقدر به سلامت انتخابات باور دارید؟ خیلی زیاد، زیاد، کم، خیلی کم،
- خیلی کم!
- آیا فکر میکنید در انتخابات آتی تقلبی از طرف یکی از جناحها صورت خواهد گرفت.
- بله، مسلما.
- فکر میکنید کدوم گروه بیشترین رأی رو برای نمایندگی بیارن؟ اصولگرا، اصلاحطلب یا هر گروهی که خودتون اسم ببرید.
- خوب معلومه اصولگراها از توی صندوق بیرون میان!
- سوال آخر، شما میرید رأی بدید؟
- جوابشو خودت بهتر میدونی...
- همین دیگه، برای همین نمیخواستم باهات مصاحبه کنم. از همون اولش فهمیدم.
و پشتشو کرد و داشت میرفت... فکر کنم تحقیقات میدانیش جریحهدار شده بود.
صداش کردم و گفتم خانوم،(برگشت به طرفم)- آمار گیری اون نیست که بیای همهش با همفکرای خودت مصاحبه کنی. من از اولش دیدم یه عالمه پسر دختر دانشجو و خانوم و آقای با ظاهر غیرمذهبی از جلوت رد شدن با یکیشون مصاحبه نکردی، فقط با همتیپای خودتو صدا کردی. یه طرفه میری قاضی و راضی برمیگردی.
بعدا میگید آمار گرفتیم 80 درصد مردم تو انتخابات شرکت میکنن. و بعد انتظار دارید بگیم تقلب نشده؟ همین مصاحبه شما با افراد شبیه به خودتون مصداق بارز تقلب در آماره...
پشت چشمی نازک کرد و یه خداحافظی کوچولو کرد و رفت.
حیف من میام با اینا مصاحبه میکنم والا...
بالاترین
تأخر و تقدم سوالها دقیقا یادم نیست. اما اینها رو پرسید:
- میدونید چه انتخاباتی در پیشه؟
- بله، انتخابات مجلس.
- فکر میکنید چند درصد مردم شرکت کنند؟
- بین 20 تا 30!
با نگاه شماتتباری پرسید چرا اینقدر کم؟
- شما بقیه سوالاتونو بپرسید لطفا.
- خوب اینم سواله دیگه،( من کله کشیدم، او ورق را از من قایم کرد) آخه هیچکی به کمی شما نگفت.
- خوب من نظرمو گفتم.
- دلیلش؟
- یه دلیلش انتخابات ریاست جمهوری سال 88ه.
- یعنی چطور؟
من با خنده: شما فکر کنید موسوی مثلا چند رأی داشت؟
- وا... چه ربطی داره؟
- الان میگم، شما فکر کن مثلا 13 میلیون رأی، رای کروبی و رضایی (تندتند یه چیزهایی مینوشت) چند تا؟ بگیریم به قول شما 5 میلیون. خود به خود 18 میلیون از رای دهندهها میرن کنار؟
- برای چی برن کنار؟ یعنی فکر میکنید اصلاحطلبا نمیرن رای بدن؟
- لابد انتظار دارید با چیزهایی که پیش اومد و کشت و کشتارها و زندانی شدن رهبراشون موسوی و کروبی برن رأی برن؟
طفلک رنگ و روش پرید. اما پرسید: یعنی در حصر بودن آقای موسوی هم در رأی ندادن موثره؟
- نه پس موثر نیست!
فقط همین؟
- نخیر، شما فرض کن، خیلیها میخوان رأی بدن و اصلا هم از کشتو کشتارها و تجاوزات و زندانیکردنها ناراحت نیستن، اما کاندیدای مورد علاقهشون رد صلاحیت شده.
- پس بنویسم، به علت رد صلاحیت کاندیدای مورد علاقه!
- اینم بنویس لطفا: نارضایتی از وضع مملکت، گرونیها، قیمت دلار و طلا، بیکاری و...
خودش حرفمو برید: آیا به اخبار صدا و سیما گوش میدید؟
- نه، وقتشو ندارم.
- وقتشو ندارید یا...
- اعتماد هم ندارم. کی تاحالا حرف راست شنیدیم ازشون؟
- آیا رسانههای خارجی مثل بیبیسی و ویاُ اِی در رأی ندادن مردم مؤثرن؟
- بله که مؤثرن.
- چرا؟
من با خنده- پرسیدن نداره؟ چون مردم ایران هر شب پای اخبار همین رسانههان!
- من یه سری اسم میگم شما بگو کدوم از اینا برای رأی دادن یا ندادن رو مردم، دانشجوها تأثیر میذارن: رسانههای داخلی، خارجی، روزنامهها، روحانیون، همکارها، استاد دانشگاه، همکلاسیها، مسجد، همسایه، مردم کوچه و بازار و...
- همهشون!
- مگه میشه همهشون؟
- بله، شما مثلا دختر همسایهتونو تو تظاهرات 88 گرفتنش و میاد تعریف میکنه تو زندان چی بر سرش گذشته، تو تاکسی میشنوید یکی از فامیلش میگه که از فقر کلیهشو فروخته، تو روزنامه میخونیم که دزدی و جنایت چند برابر قبل ازانقلابه، همکار تعریف میکنه دخترش دانشگاه قبول شده اما پول نداشته و نذاشته بره دانشگاه، روحانی تو مسجد محل تعریف میکنه که قناعت کنید اما پسر خودش ماشین صد یا دویست میلیونی سواره، استاد دانشگاه هم که وظیفهشه روشنگری کنه و همکلاسیها هم که خودتون میدونید چیا میگن...
حرفمو قطع کرد... خوب ، خوب متوجه شدم...(یواش یواش داشت عصبانی میشد)
- شما چقدر به سلامت انتخابات باور دارید؟ خیلی زیاد، زیاد، کم، خیلی کم،
- خیلی کم!
- آیا فکر میکنید در انتخابات آتی تقلبی از طرف یکی از جناحها صورت خواهد گرفت.
- بله، مسلما.
- فکر میکنید کدوم گروه بیشترین رأی رو برای نمایندگی بیارن؟ اصولگرا، اصلاحطلب یا هر گروهی که خودتون اسم ببرید.
- خوب معلومه اصولگراها از توی صندوق بیرون میان!
- سوال آخر، شما میرید رأی بدید؟
- جوابشو خودت بهتر میدونی...
- همین دیگه، برای همین نمیخواستم باهات مصاحبه کنم. از همون اولش فهمیدم.
و پشتشو کرد و داشت میرفت... فکر کنم تحقیقات میدانیش جریحهدار شده بود.
صداش کردم و گفتم خانوم،(برگشت به طرفم)- آمار گیری اون نیست که بیای همهش با همفکرای خودت مصاحبه کنی. من از اولش دیدم یه عالمه پسر دختر دانشجو و خانوم و آقای با ظاهر غیرمذهبی از جلوت رد شدن با یکیشون مصاحبه نکردی، فقط با همتیپای خودتو صدا کردی. یه طرفه میری قاضی و راضی برمیگردی.
بعدا میگید آمار گرفتیم 80 درصد مردم تو انتخابات شرکت میکنن. و بعد انتظار دارید بگیم تقلب نشده؟ همین مصاحبه شما با افراد شبیه به خودتون مصداق بارز تقلب در آماره...
پشت چشمی نازک کرد و یه خداحافظی کوچولو کرد و رفت.
حیف من میام با اینا مصاحبه میکنم والا...
بالاترین
شنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۸
ترانه ای برای فاطمه آجرلو: آجرلو به پیش
1- جون من, برای کدوم کاندیدای وزارت همچین شعری گفتن که برای فاطمه آجرلو نماینده ی کرج گفتن!
بابا اصولگراهای خوش ذوق! بابا شاعرها !بابا ارزش قائل شوها برای مقام زن! بابا ترانه خوان ها...
بابا کرجی ها... بابا این کاره ها/
فاطی جون به مولا کرتیم!
برین رو لینک ترانه شم بشنوید:
طرفداران نامزد پیشنهادی برای وزارت رفاه در ایام انتخابات مجلس هشتم برای وی سرودی ساخته بودند.
به گزارش «شفاف» در سرود هواداران فاطمه آجرلو برای انتخابات مجلس هشتم آمده است:
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (2)
با همه توان خویش نیروی جوان خویش
روح و جسم و جان خویش آجرلو به پیش
مهر بیکران خویش علم بیخزان خویش
قدرت بیان خویش آجرلو به پیش
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (2)
در تمام شهر ما هر کجا نشان ز یادگار توست
هر کجا که بنگری شکوهای ز ابتکار کار توست
مردم کرج تو را یار و یاورند و افتخار توست
آجرلو به پیش
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (4)
با همه توان خویش نیروی جوان خویش
روح و جسم و جان خویش آجرلو به پیش
مهر بیکران خویش علم بیخزان خویش
قدرت بیان خویش آجرلو به پیش
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (2)
این به پاس حرمت و کوشش و تلاش بیامان توست
این به خاطر همه همتی که در تن و روان توست
در پناه حق دعای مردم کرج نثار راه توست
آجرلو به پیش (2)
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (2)
آهان, حالا همه با هم... از دَسَر
یک دو سه
آجرلو جونم رای ما فقط تویی
چون هیچکی مث تو گند نمی زنه به نهضت زنان
2- من اگه افغانستان زندگی می کردم و حق رای داشتم به عبدالله عبدالله رای می دادم.:)
شما چطور؟
3- تو سریال رستگاران همه عین هم حرف می زدن.
از شایسته سرمایه دار تا نرگس جون پیرزن تا پرستار بی سواد نرگس جون تا رویا و کاوه و صمصامی و بابک و خجسته و سارا و پونه و داداشش محسن و اون مرتیکه پرده یاقوت و کیانوش و... همه یه پا فیلسوف بودن برای خودشون. بیشتر جمله هاشون هم با "که" شروع می شد.
فکر کنم فیلمنامه نویس این سریال باید جایزه نوبل بگیره.
خجسته: من احمد رضا رو ول نمی کنم, که اگر بکنم نامردم... که اون زنی که شوهرشو ول می کنه خره... که احمدرضا پاکه چون اسمش احمدرضاست و اصولا تو فیلمها اسامی مذهبی هیچوقت خطاکار نمی شن. که فقط شکتون به اسامی مث کاوه و بابک و کیانوش و... بگرده.
کاوه: که اگه رویا رو کنف کنم انگار شایسته رو کنف کردم. که رویا چشم شایسته است . که اگر نکنم دلم خنک نمی شه.
نرگس جون: کاوه جون تو خوبی. که اگه نبودی من بزرگت نمی کردم. که اگه خطا کنی بد می بینی. که رویا گناهی این وسط نداره
پرستار نرگس جون: من نرگس جونو می برم مشهد پابوس امام رضا . که اگه نبرم از دست شماها دق می کنه. که لارج تر از نرگس جون کجا گیر بیارم. که بچه هام گرسنه ن.
بابک: من به بابام شک ندارم. که اگه داشتم پسرش نبودم. که اگه بابام مال مردم خور بود من زودتر از همه می فهمیدم.
فاطمه خانم همسر بابک: من عاشق پدر شوهرمم. که اگه بد بود من حزب اللهی بهش همچین احساسی نداشتم که اگه دوستش نداشته باشم ارثش بهم نمی رسه . که باید مواظب رویا خره باشم خودکشی نکنه.
سپور محله: من اینجا رو اینجوری تمیز می کنم. که اگه نکنم دلم طاقت نمیاره. که اگه ماها نباشیم کثافت دنیا رو برمیداره.
سیروس مقدم: من تا قل قیامت براتون فیلم می سازم. که اگه نسازم شماها رو کی آدم می کنه. که اگه نباشم صدا و سیما رو کی تیغ بزنه. که امثال منن که به شما باید نشون بدن هر چی دختر چادریه یه انسان کامل و صبور و فهیمه و هر چی بیچادره دزد و کیف زن و قرتیه.
لینک این نوشته در وبلاگ اصلی زیتون
بابا اصولگراهای خوش ذوق! بابا شاعرها !بابا ارزش قائل شوها برای مقام زن! بابا ترانه خوان ها...
بابا کرجی ها... بابا این کاره ها/
فاطی جون به مولا کرتیم!
برین رو لینک ترانه شم بشنوید:
طرفداران نامزد پیشنهادی برای وزارت رفاه در ایام انتخابات مجلس هشتم برای وی سرودی ساخته بودند.
به گزارش «شفاف» در سرود هواداران فاطمه آجرلو برای انتخابات مجلس هشتم آمده است:
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (2)
با همه توان خویش نیروی جوان خویش
روح و جسم و جان خویش آجرلو به پیش
مهر بیکران خویش علم بیخزان خویش
قدرت بیان خویش آجرلو به پیش
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (2)
در تمام شهر ما هر کجا نشان ز یادگار توست
هر کجا که بنگری شکوهای ز ابتکار کار توست
مردم کرج تو را یار و یاورند و افتخار توست
آجرلو به پیش
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (4)
با همه توان خویش نیروی جوان خویش
روح و جسم و جان خویش آجرلو به پیش
مهر بیکران خویش علم بیخزان خویش
قدرت بیان خویش آجرلو به پیش
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (2)
این به پاس حرمت و کوشش و تلاش بیامان توست
این به خاطر همه همتی که در تن و روان توست
در پناه حق دعای مردم کرج نثار راه توست
آجرلو به پیش (2)
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (2)
آهان, حالا همه با هم... از دَسَر
یک دو سه
آجرلو جونم رای ما فقط تویی
چون هیچکی مث تو گند نمی زنه به نهضت زنان
2- من اگه افغانستان زندگی می کردم و حق رای داشتم به عبدالله عبدالله رای می دادم.:)
شما چطور؟
3- تو سریال رستگاران همه عین هم حرف می زدن.
از شایسته سرمایه دار تا نرگس جون پیرزن تا پرستار بی سواد نرگس جون تا رویا و کاوه و صمصامی و بابک و خجسته و سارا و پونه و داداشش محسن و اون مرتیکه پرده یاقوت و کیانوش و... همه یه پا فیلسوف بودن برای خودشون. بیشتر جمله هاشون هم با "که" شروع می شد.
فکر کنم فیلمنامه نویس این سریال باید جایزه نوبل بگیره.
خجسته: من احمد رضا رو ول نمی کنم, که اگر بکنم نامردم... که اون زنی که شوهرشو ول می کنه خره... که احمدرضا پاکه چون اسمش احمدرضاست و اصولا تو فیلمها اسامی مذهبی هیچوقت خطاکار نمی شن. که فقط شکتون به اسامی مث کاوه و بابک و کیانوش و... بگرده.
کاوه: که اگه رویا رو کنف کنم انگار شایسته رو کنف کردم. که رویا چشم شایسته است . که اگر نکنم دلم خنک نمی شه.
نرگس جون: کاوه جون تو خوبی. که اگه نبودی من بزرگت نمی کردم. که اگه خطا کنی بد می بینی. که رویا گناهی این وسط نداره
پرستار نرگس جون: من نرگس جونو می برم مشهد پابوس امام رضا . که اگه نبرم از دست شماها دق می کنه. که لارج تر از نرگس جون کجا گیر بیارم. که بچه هام گرسنه ن.
بابک: من به بابام شک ندارم. که اگه داشتم پسرش نبودم. که اگه بابام مال مردم خور بود من زودتر از همه می فهمیدم.
فاطمه خانم همسر بابک: من عاشق پدر شوهرمم. که اگه بد بود من حزب اللهی بهش همچین احساسی نداشتم که اگه دوستش نداشته باشم ارثش بهم نمی رسه . که باید مواظب رویا خره باشم خودکشی نکنه.
سپور محله: من اینجا رو اینجوری تمیز می کنم. که اگه نکنم دلم طاقت نمیاره. که اگه ماها نباشیم کثافت دنیا رو برمیداره.
سیروس مقدم: من تا قل قیامت براتون فیلم می سازم. که اگه نسازم شماها رو کی آدم می کنه. که اگه نباشم صدا و سیما رو کی تیغ بزنه. که امثال منن که به شما باید نشون بدن هر چی دختر چادریه یه انسان کامل و صبور و فهیمه و هر چی بیچادره دزد و کیف زن و قرتیه.
لینک این نوشته در وبلاگ اصلی زیتون
برچسبها:
اصولگرایان,
ترانه,
دولت دهم,
رستگاران,
سرود,
فاطمه آجرلو,
مجلس,
نماینده,
وزیر رفاه
چهارشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۸
فاطمه آجرلو نماینده ی زنان ایرانی یا سرسپرده جناح احمدی نژاد؟
آقای نماد تغییر( احمدی نژاد) برای عقب نماندن از غافله تکریم زن که یکی! از موارد محبوبیت رقبایش(بخصوص کروبی) بود, روز یکشنبه اعلام کرد در کابینه اش حداقل سه وزیر زن خواهد داشت.
یکی از آنها فاطمه آجرلو نماینده ی کرج به عنوان وزیر رفاه و دیگری مرضیه وحید دستجردی به عنوان وزیر بهداشت و سومی را قرار است فردا معرفی کند.
حالا آقای احمدی نژاد چرا ایشان را برای تصدی پست وزارت مناست دانسته باید ببینیم:
اول باید بگویم که من هیچ دشمنی شخصی با خانم آجرلو ندارم. اگر از نزدیک اورا ببینید ممکن است حتی از او خوشتان بیاید.
زن بسیار شجاع و با جربزه و خوش زبانی است. با بیماران و دانشجویانی که او نامه برای معرفی به بیمارستان یا دانشگاه می خواهند خیلی مهربان و دست و دلباز است. دیدن او مثل بعضی نماینده ها اصلا محال نیست و...
پس مشکل چیست؟
تا آنجا که یادم می آید وقتی در دور قبلی نامزد انتخابات شد به عنوان خانم جلسه ای(خانمی که در سفره ها نذری زنان را از شیطان رجیم برحذر می دارد) شرکت کرد.
درست است که همه می دانستند که خانم اجرلو عضو سپاه هم هست اما خانم جلسه ای چیز دیگری است.
شما هیچ کوچه ای در شهر کرج نمی توانید پیدا کنید که چندین خانواده سفره بینداز نداشته باشد. بخصوص در کوچه های زنبق 1 تا زنبق 20 عظیمیه که یکی از آخری ها محل زندگی آجرلو بود. اصولا بعد از انقلاب انداختن "سفره" و دعوت یک خانم جلسه ای خوش زبان, یکی از علامت های تفاخر هر خانواده شده. کافی است در یک مهمانی بگویی من سفره انداختم و مثلا خانم ساعتچی(خانم ساعت چی اگر تا به حال خدای نکرده فوت نشده باشد حتما خیلی پیر است و جوانترها روی بورسند) را دعوت کردم تا یکباره نگاهها بسویت محترمانه تر شود.
خانم آجرلو را به غیر از حرف اول نام فامیلش که "الف" است(خیلی از مردم حوصله خواندن تا "ی" کاندیداها نیستند) زنهای کرجی نماینده کردند. حتما به امید اینکه دردی از زنان جامعه بردارد.
اما برای ایشان جناح سیاسی بسیار مهمتر از جنسیت است. علی رغم مراجعت مکرر زنان برای مخالفت با قوانین تبعیض آمیز و بخصوص چند همسری هیچوقت در هیچکدام از دو دوره نماینده گی اش حرفی مخالف در این مورد نزد.(خانمی آرزو می کرد شوهر خانم آجرلو برود چند زن رویش بگیرد تا بفهمد یک من ماست چقدر کره دارد)
او بارها در محفل های خصوصی از فمینیستها به عنوان طرفداران بی بند و باری جنسی و خواهان رسمی شدن فاحشگی اسم برد.
او بارها به مراجعینش گفته که مردم و بچه های عراق و غزه و ... از مردم و بچه های ایرانی مهمتر هستند, چون ما خیالمان راحت است که جمهوریمان اسلامی ست و آنها هنوز نه.
او بارها گفته که حرف های احمدی نژاد برایش باارزش تر و مهم تر است از مردم گمراه(گمراه= کسی که مخالف احمدی نژاد است)
ما هرگز نفهمیدیم چطور تحصیلات ابتدایی حوزوی فاطمه آجرلو با این حجم عظیم کار , تبدیل شد به لیسانس روانشناسی و فوق لیسانس شخصیت و تازگی ها دکترای روانشناسی تعلیم و تربیت!
یادم است یکبار خانم آجرلو ندانسته در مجلسی از جدا شدن کلاسهای دختران و پسران و پرده کشیدن بین آنها در دانشگاه آزاد( که شایع است یکی از سهامدارانش رفسنجانی است و ایشان مثل پسرخاله گرامی اش عباس پالیزدار ضد رفسنجانی مبباشد) انتقاد کرده بود. روزنامه شرق هم چاپش کرده بود, وقتی اصولگراها گفته بودند که بابا جان ما خودمان مبدع جدا سازی جنسیتی هستیم آجرلو حرفش را پس گرفت و از آن به بعد یکی از طرفداران تئوری درس دانشگاهی به چه درد دختران می خورد و حفظ کیان خانواده شد.
حالا باید ببینیم وقتی خانم آجرلو وزیر رفاه شد ( ما که بخیل نیستیم. بشود) برای ملت ایران رفاه می آورد یا برای افراد جناحش و یا کشورهای دیگر؟
دکتر سین هم خانم وحید دستجردی کاندیدای وزارت بهداشت را دراز کرده...
لینک در بالاترین
یکی از آنها فاطمه آجرلو نماینده ی کرج به عنوان وزیر رفاه و دیگری مرضیه وحید دستجردی به عنوان وزیر بهداشت و سومی را قرار است فردا معرفی کند.
حالا آقای احمدی نژاد چرا ایشان را برای تصدی پست وزارت مناست دانسته باید ببینیم:
اول باید بگویم که من هیچ دشمنی شخصی با خانم آجرلو ندارم. اگر از نزدیک اورا ببینید ممکن است حتی از او خوشتان بیاید.
زن بسیار شجاع و با جربزه و خوش زبانی است. با بیماران و دانشجویانی که او نامه برای معرفی به بیمارستان یا دانشگاه می خواهند خیلی مهربان و دست و دلباز است. دیدن او مثل بعضی نماینده ها اصلا محال نیست و...
پس مشکل چیست؟
تا آنجا که یادم می آید وقتی در دور قبلی نامزد انتخابات شد به عنوان خانم جلسه ای(خانمی که در سفره ها نذری زنان را از شیطان رجیم برحذر می دارد) شرکت کرد.
درست است که همه می دانستند که خانم اجرلو عضو سپاه هم هست اما خانم جلسه ای چیز دیگری است.
شما هیچ کوچه ای در شهر کرج نمی توانید پیدا کنید که چندین خانواده سفره بینداز نداشته باشد. بخصوص در کوچه های زنبق 1 تا زنبق 20 عظیمیه که یکی از آخری ها محل زندگی آجرلو بود. اصولا بعد از انقلاب انداختن "سفره" و دعوت یک خانم جلسه ای خوش زبان, یکی از علامت های تفاخر هر خانواده شده. کافی است در یک مهمانی بگویی من سفره انداختم و مثلا خانم ساعتچی(خانم ساعت چی اگر تا به حال خدای نکرده فوت نشده باشد حتما خیلی پیر است و جوانترها روی بورسند) را دعوت کردم تا یکباره نگاهها بسویت محترمانه تر شود.
خانم آجرلو را به غیر از حرف اول نام فامیلش که "الف" است(خیلی از مردم حوصله خواندن تا "ی" کاندیداها نیستند) زنهای کرجی نماینده کردند. حتما به امید اینکه دردی از زنان جامعه بردارد.
اما برای ایشان جناح سیاسی بسیار مهمتر از جنسیت است. علی رغم مراجعت مکرر زنان برای مخالفت با قوانین تبعیض آمیز و بخصوص چند همسری هیچوقت در هیچکدام از دو دوره نماینده گی اش حرفی مخالف در این مورد نزد.(خانمی آرزو می کرد شوهر خانم آجرلو برود چند زن رویش بگیرد تا بفهمد یک من ماست چقدر کره دارد)
او بارها در محفل های خصوصی از فمینیستها به عنوان طرفداران بی بند و باری جنسی و خواهان رسمی شدن فاحشگی اسم برد.
او بارها به مراجعینش گفته که مردم و بچه های عراق و غزه و ... از مردم و بچه های ایرانی مهمتر هستند, چون ما خیالمان راحت است که جمهوریمان اسلامی ست و آنها هنوز نه.
او بارها گفته که حرف های احمدی نژاد برایش باارزش تر و مهم تر است از مردم گمراه(گمراه= کسی که مخالف احمدی نژاد است)
ما هرگز نفهمیدیم چطور تحصیلات ابتدایی حوزوی فاطمه آجرلو با این حجم عظیم کار , تبدیل شد به لیسانس روانشناسی و فوق لیسانس شخصیت و تازگی ها دکترای روانشناسی تعلیم و تربیت!
یادم است یکبار خانم آجرلو ندانسته در مجلسی از جدا شدن کلاسهای دختران و پسران و پرده کشیدن بین آنها در دانشگاه آزاد( که شایع است یکی از سهامدارانش رفسنجانی است و ایشان مثل پسرخاله گرامی اش عباس پالیزدار ضد رفسنجانی مبباشد) انتقاد کرده بود. روزنامه شرق هم چاپش کرده بود, وقتی اصولگراها گفته بودند که بابا جان ما خودمان مبدع جدا سازی جنسیتی هستیم آجرلو حرفش را پس گرفت و از آن به بعد یکی از طرفداران تئوری درس دانشگاهی به چه درد دختران می خورد و حفظ کیان خانواده شد.
حالا باید ببینیم وقتی خانم آجرلو وزیر رفاه شد ( ما که بخیل نیستیم. بشود) برای ملت ایران رفاه می آورد یا برای افراد جناحش و یا کشورهای دیگر؟
دکتر سین هم خانم وحید دستجردی کاندیدای وزارت بهداشت را دراز کرده...
لینک در بالاترین
برچسبها:
احمدی نژاد,
زنان,
سرسپرده,
فاطمه آجرلو,
کرج,
مجلس,
نماینده,
وزیر زن
اشتراک در:
پستها (Atom)