چهارشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۵

تلفن به این، تلفن به اون، تلفن به یه دم‌کلفت، تلفن به یه دم‌نازک....
تلفن به هر کس که شماره‌ش گیرت میاد....
رفتن به این کلانتری‌، اون کلانتری...
سر زدن به این بیمارستان، اون بیمارستان، پلیس راه،‌ پلیس جنایی، پزشک قانونی و...،
دلشوره، اضطراب و نگرانی،‌ بی‌خوابی، شب تا صبح قدم زدن تا دوباره صبح شه و بتونی دوباره تلفن‌ها رو شروع کنی....ا بتونی بفهمی که آشنای غیر معروفت کجا زندانه؟ عشرت‌آباد یا اوین؟ اصلا زندانه؟ شاید تو راه تصادف کرده مرده؟ شاید دزدیدنش.
می‌تونی گیرش بیاری؟ نه...
اینترنت رو مرتب سرچ می‌کنی. اسم‌ها را ازحفظ شدی از بس خوندی.
ژیلا و ترانه و بهمن رو همه‌ دیدند که گرفتند. همه فهمیدن که اونی که دستبند دستشه ژیلاست. اون آقایی که هلش می‌دادن موسوی خوئینی‌هاست. طفلک دلارام علی رو همه‌دیدند که چه بلایی سرش آوردن و چه‌جور وحشیانه دست‌و پاهاشو گرفتن و رو زمین کشیدن. بچه‌های دانشگاه شریف همه علی روزبهانی رو دیدن که دستگیر شد. بچه‌های دانشگاه تهران، دانشگاه اصفهان، روزنامه‌نگارها، فعالان سیاسی رو همه شناسایی کردن.

اما، مگر نه اینکه در اعلامیه از همه‌ی زنان خواسته بودن تو تجمع شرکت کنن؟
مگر همه‌ی مردم به قوانین زن اعتراض ندارن؟
مگر نمی‌دونستن مأمورا حمله می‌کنن؟ در تجمع پارک لاله حمله نکردن؟ در تجمع پارک دانشجو باتوم نخوردیم؟
مگه همه نمی‌دونستیم میدون هفت‌تیر دیگه خوراکشونه. لابد از دولت احمدی‌نژاد انتظار داشتیم انسانی‌تر از زمان خاتمی عمل کنه!
وقتی این‌همه مهمون دعوت می‌کنیم، چرا به فکر سلامتی‌شون نیستیم؟ حتی یه هشدار ساده نمی‌دیم؟ تمام هشدارها بین خود بچه‌ها دهن‌به‌دهن می‌گرده. اما به مردم عادی....
بچه‌های هر گروه مرتب خودشونو صدا می‌زنن. خانوم،‌ شما شیوا نظرآهاری رو ندیدین؟ ای‌وای بریم دنبال لیلا بگردیم. سانازو دیدم اون‌وری رفت. مریم و مینا مثل دوقلوها دست‌همدیگر رو چسبیدن و می‌دون.( این اسم‌های آخری همه الکیه) پس مردم عادی، زنانی که بدون اجازه‌ی شوهرشون با هزار امید و آرزو، تنهای تنها اومدن به حقوق نداشته‌شون اعتراض کنن چی؟
اصلا برای کسی مهمه؟ نه کسی می‌فهمه اومدن و نه کسی می‌فهمه دستگیر شدن.
اهمیت ژیلا و ترانه و لیلی و... بر من پوشیده نیست. خودم یکی از دوستداران پروپافرصشون هستم و براشون احترام زیادی قائلم.
اما افراد عادی چی؟ می‌دونین چه تأثیری روشون می‌گذاریم؟ وقتی آزاد می‌شن چی فکر می‌کنن؟ می‌گن ماها فقط سیاهی لشکر بودیم.
من راه حلی به اون صورت ندارم. می‌دونم تقصیر هیچ‌کس نیست. ولی ما(به عنوان مثال می‌گم) به عنوان سازمان‌دهندگان یک تجمع باید فکر همه جاشو بکنیم. هم مکان مناسبی انتخاب کنیم، هم روز مناسب، هم شعار مناسب و هم بین مردم پخش شیم( نه اینکه به هم بچسبیم) و بهشون هشدار بدیم که هر چند نفر که تنها اومدن به هم‌دیگه شماره بدن و مواظب هم باشن که اگر دستگیر شدن حداقل به خانواده‌شون اطلاع بدن.
وقتی تو یه تجمع حدود 110 نفر در عشرت‌آباد و حدود 400 نفر در اوین زندانی می‌شن چرا ما باید فقط اسم تعداد انگشت‌شماری که معروفن داشته باشیم؟
باور کنید انتظار وا ینکه ندونی دخترت، خواهرت، مادرت شب کجاست خیلی سخت و کشنده‌ست. به‌قول معروف خدا سر هیچکی نیاره!

تا اینجایی که می‌دونم خوشبختانه بیشتر زندانی‌ها بعد از 24 ساعت، امشب آزاد شدن( خیلی دوست داشتن تا 18 تیر نگهشون دارن و حسابی از مردم زهر چشم بگیرن).
می‌دونم فعالین این جنبش تا به حال یه‌ لحظه نخوابیدن که برای زندانی‌ها وکیل بگیرن، با سردار طلایی حرف بزنن، با قالی‌باف دیدار کنن. از اسامی بازداشت‌شدگان خبری پیدا کنن و... می‌دونم به بعضیاشون شب سخت‌تر از زندانی‌هایی که هر کدوم دوسه‌ساعت بازجویی شدن و عین‌گوسفند روی موکتی شب رو گذروندن گذشته.
اما باید فکری برای تجمع‌های بعدی کرد...
وقتی این جمله رو می‌شنوی، " مارو در خطر می‌ندازن و فقط مواظب خودشونن" مسلمه که ناراحت می‌شی و دلت می‌خواد بگی:
نگذاریم بین مردم و فعالین فاصله بیفته.
-----------------------
حالا سایتم هم خرابه و نمی‌دونم این درد دلمو کجا بذارم!

دوشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۵

کسی اسامی دستگیر شده‌ها امروز رو داره؟

چند تا از دوستام هنوز نرسیدن خونه.
خانواده‌هاشون خیلی نگرانن.
کسی می‌دونه دستگیرشده‌ها رو کجا می‌برن؟

شنیده بودم امروز قراره خواهران زینت هم به جمع برادران پلیس اضافه شن تا به‌طور کاملا

شرعی کتک بزنن.شنیده بودم اسپری فلفل قراره بپاشن . اما باور نمی‌کردم تا این‌حد وحشی باشن.
از این رژیم توقع داریم به حرفامون گوش بده؟
انتظار داریم بگیم قوانین ضد زن رو عوض کنید، و اینا بگن چشم؟
انتظار داریم بگیم قوانین 1400 سال پیش به درد جامعه‌ی امروز نمی‌خوره، اینا بگن باشه حتما عوضش می‌کنیم؟!
انتظار دارید بگید خواسته‌ی ما سیاسی نیست و فقط صنفی‌ست. مشکل ما نه قوانین اسلامیه و نه حکومت، اینا هم بگن ئه.... چرا زودتر نگفتید؟
هیهات......
مبارزه‌ای از نوع دیگر لازم است.

عکس‌های گویای آرش عاشوری‌نیا

آزاده:"امروز خیلی ها کتک خوردند. ژیلا بنی یعقوب و خواهرش و بهمن احمدی را گرفتند. وقتی با شخص مسوول صحبت شد، گفتند که هر کسی کارت خبرنگاری داشته باشد، آزاد می شود. اما زنان و دخترانی که کارت ندارند، معروف نیستند و فقط با دل پرجرات آمده اند تا با یک حرکت زنانه همراه شوند، چی؟ آنها بازداشت می شوند.امشب... بازجویی هم می شوند...انگ هم می خورند... اما چه کسی می تواند تلفن بزند و خواهش کند که آزادشان کنند؟"
گزارش آسیه...
گزارش آونگ....
شبح...
ادوار نیوز...
آزاده‌ اکبری...
فهیمه...
گزارش ایسنا...
عکس‌های منصور نصیری( کاش این‌قدر روی عکساش مُهر نمی‌زد)
اسامی دستگیر شده‌ها...
نسل فردا: شایعه نسازید من دستگیر نشده‌ام ..با یه عالمه لینک در مورد این تجمع
فریاد سرخ....
خبرنامه‌ی گویا...

----گزارش به شرط خنده....

-------------------------------------------------
طنز:اگه گفتید چه کسی به عنوان بهترین تماشاگر فوتبال ایران و مکزیک انتخاب شد؟
.
.
.آفرین! علی دایی!
-----------------------------------------------------

میرزاپور فبل از رفتن به آلمان گفت:تو این بازی همه رو شگفت‌زده خواهم کرد...

و کرد!
-----------------------------------------------------
نیمه‌ی اول خیلی خوب بازی کردیم.. اعتمادبه نفس داشتیم و مساوی کردیم و حقمون بود.
اما...
چرا برانکو در نیمه‌ی دوم یه روش محافظه‌کارانه دفاعی گند رو انتخاب کرد؟
چرا ما با این همه هزینه‌ای که می‌کنیم یه دروازه‌بان درست‌حسابی مثل ناصرحجازی و عابدزاده نمی‌تونیم تربیت کنیم؟
چرا این‌جوری بد باختیم؟

کامنت شماره بیست نظرخواهی قبلی که شادی

نوشته بخونید. ببینید تلویزیون فرانسه چه‌جوری بازی رو گزارش می‌کرده

بیچاره عادل فردوسی‌پور چقدر به‌طور باادبانه گفت که دیگه دایی پیر شده و اگه
جوون‌تر بود ضربه‌ی سرش حتما گل می‌شد.
((توضیح: پیر برای بازی بین‌المللی منظورمه

Zeitoon

یکشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۵

اگه ایران ببره چی می‌شه!!!

دو دو رو دو دو دو ایران

امروز هر جا رفتم مردم اون‌قدر عصبی و هیجان‌زده بودن که درست به کارم رسیدگی نمی‌کردن.
فروشنده‌ها حواسشون به فروش نیست.
دم فروشگاه‌های صوتی تصویری شلوغ پلوغه. خیلی‌ها، بخصوص بچه‌ها و نوجوونا یه عالمه پرچم و رنگ و لباس و فشفشه و... خریدن که تا ایران برد بریزن تو خیابونا..
.بعضیا اصلا انگار رو ترقه نشستن!
بعضی‌ها دارن با عجله کرکرده‌ی مغازه رو می‌کشن پایین تا برن خونه برای تماشای مسابقه.
بعضی‌ها یه تلویزون گنده آوردن محل کارشون. چه مغازه‌دارها و چه کارمندها(اینجوری دیگه لازم نیست مرخصی ساعتی بگیرن و از حقوقشون کم نمی‌شه) ..
سی‌با تو راهه و می‌گه یه قسمت اتوبان راه‌بندونه. بهش گفتم دلم خنک شد:)) بی‌جنبه گوشی رو قطع کرد! نمی‌دونه با یه عالمه خوراکی منتظرشم.
سرکار و جلوی راه موقع خرید به هر کی رسیدم ازش پرسیدم به نظر شما چند‌چند می‌شن. همه روی صفر و یک و فوقش دو گل نظر می‌دن. حالا یا به نفع ایران ( با لحن خوشحالی) و یا به نفع مکزیک (با لحن غمگینانه) و یا مساوی.هیچکس فکر یه بازی پرگل رو نمی‌کنه مثلا 5-4 یا مثل ایران و مالدیو 17 -0).
ایرانیایی که همسر مکزیکی دارن کارشون دراومده:)
حواسشون باشه یه جوری کرکری بخونن که نه سیخ بسوزه نه کباب. فکر بعدها رو بکنن.

یه آقایی تو فروشگاه با لحنی عصبی گفتچه فایده، اگه ایران ببازه مردم ناراحت می‌شن و اگه ببره" این" دیوث‌ها(باعرض معذرت. اینجوری گفت، منم چه‌کنم که امانت‌دار مردمم ) به اسم خودشون تمومش می‌کنن." بعد همه یه فحشی به "اینا" دادن که دیگه امانت‌داری کافیه و نگم بهتره.

یه آقایی دیگه گفت: من می‌دونم یکی از بچه‌های ما - احتمالا علی دایی- گل می زنه.
وقتی مشتری‌ها از خوشحالی و با امیدواری لبخند زدن گفت: و احتمالا به دروازه‌ی خودمون.
به این شوخی بی‌مزه کسی نخندید
( جز من. اونم به خاطر اینکه مرد خوش‌تبپ سپیدمو کنف نشه)

از هر چه بگذری سخن از فوتبال خوشتر است....

1- دو دو رو دو دو دو فوتبال!

بازار شرط‌بندی در مورد نتیجه‌ی مسابقات فوتبال جام جهانی داغ داغه. حتی خانم‌های مسن و پیرمرد‌هایی که تابه‌حال یه مسابقه‌ی کامل فوتبال در عمرشون ندیدن شرط‌بندی می‌کنن.
( امیدوارم تبعیضی رو که در خطاب‌کردن زن و مرد مسن روا داشتم متوجه نشده باشید:) )
امسال دیگه حکومت سر لجبازی با ملت رو نداره( البته حتما به نفعشه!) و مدام به کوره‌ی تب فوتبال می‌دمه.( اهم... عجب جمله‌ی نغزی گفتم:) ).
چند ترانه‌ شاد در مورد فوتبال ساخته شده و مرتب پخشش می‌کنن.رئیس‌جمهورک هم تیم رو قبل از اعزامش به حضور می‌پذیره و پیراهن شماره 24 تیم رو مال خود می‌کنه:) خوشمزگی ‌می‌کنه. راجع به ابعاد توپ فوتبال افاضات می‌فرماید و به فوتبالیست‌ها قول پاداش حسابی در صورت برنده‌شدن می‌ده.
فوتبال این‌روزا به نفع همه‌ست. مردم خسته شدن از حکومت و چندروزی می‌خوان به هیچی فکر نکنن و فوتبال ببینن و تخمه‌ی بی‌خیالی بشکنن.(امشب‌عجب تشبیهات خوشگلی می‌گم)
دولت هم که فشار زیادی رو تو همین چند ماه تحمل کرده- از تظاهرات شهرهای ترک‌زبان( منظورم آذربایجان شرقی، غربی، زنجان، اردبیل و...) بگیر تا اعتصابات دانشگاه‌ها ، تجمع‌های کارگری و زنان و...- بهانه‌ای به دست آورده تا یه مدت نفسی تازه کنه و یه فکر اساسی کنه واسه دریای گِلی که توش گیر کرده و عنقریبه که توش غرق شه!

2- من مسابقه‌ی کاستاریکا- آلمان رو 0-2 به نفع آلمان پیش‌بینی کرده بودم
. سی‌با 0-3 و برادرم 1-3... در آخر کار 2-4 شدن.
من و برادرم مشترکا به خاطر درست بودن تفاضل گل برنده شدیم. حالا برادرم می‌گه چون عدد من بالاتره و تعداد گل‌های بیشتری رو پیش‌بینی کردم من اولم. راست می‌گه؟

3- پیش‌بینی ایران - مکزیکمن مسابقه‌ی ایران و مکزیکو 1-2 به نفع مکزیک پیش‌بینی کردم. سی‌با 1-2 به نفع ایران. و برادرم 0-2 به نفع مکزیک. امیدوارم بازی خوبی بشه. خیلی دلم می‌خواد ایران ببره اما ته‌ِ دلم می‌گه نمی‌بره. بوق بوق و رقص و شادی رو دوست دارم. یه دونه از اون چراغ رنگی‌ها هم خریدم، ولی... با این‌حال... اصلا ولش کن:)

4- خیلی‌ها از سرکارشون برای یکشنبه که سه‌ مسابقه از جمله ایران- مکزیک برگزار می‌شه مرخصی گرفتن.گفتن که از صبح تشویش دارن و ممکنه به حال سکته بیفتن:))
تهرون حتما موقع مسابقات فوتبال خیلی خلوت می‌شه و یک‌ماه خیابونا نفس می‌کشن.

5- آدم با دیدن لیست اسامی کسایی که گفتن دوشنبه میان برای اعتراض به قوانین ضد زن، انگیزه‌ی جدیدی برای حضور پیدا می‌کنه. دوستایی که خیلی وقته گمشون کردی و یک‌هو اسمشونو جزء امضاءکننده‌ها می‌بینی:)یعنی همه میان؟(خارج کشوری‌ها رو نمی‌گم ها... آقایون هم حتما یه‌سریشون به خاطر فوتبال نمیان)
به نظرم اگر برنامه به پنجشنبه می‌ افتاد بهتر بود. مطمئنم خیلی از شهرستانی‌ها هم می‌تونستن تو این تجمع شرکت کنن.

6- از دیروز هر جا رفتم راجع به تجمع روز دوشنبه صحبت کردم.
خیلی از زن‌های معمولی ابراز علاقه کردن شرکت کنن. تو مهمونی امروز هم خانم‌هایی که در عمرشون تو هیچ تظاهراتی شرکت نکردن گفتن به‌خاطر اعتراض به قانون صیغه هم شده حتما میان. چشم غره‌های شوهرشون رو هم به تخمکشون حساب نکردن:)
خلاصه تا به حال حدود بیست‌سی‌ نفرو تهییج و تشویق و تطمیع کردم:
)شهرام همایون هم تو برنامه‌ش داره کلی تبلیغ می‌کنه و ماهواره‌بین‌ها هم از جریان اطلاع پیدا کردن.

به عنوان دست‌گرمی هم امروز از میدون ولی‌عصر تا چهارراه طالقانی بی‌روسری با سی‌با قدم زدم.( خیلی وقتا این‌کارو می‌کنم، البته جوری که یعنی شال از سرم افتاده ولی خودم خبر ندارم.)
سرنشین‌های دوسه ماشین با خنده برام دست تکون دادن.آقا این قسمت خیابون ولی‌عصر رو خیلی خوشگل کردن. از نهر پرآب خیابون نهر کوچکی گرفتن و هر چند قدم دوسه‌صندلی سیمانی گذاشتن با یه چراغ سیمانی و یه سطل آشغل، با یک پایه‌ی گیاه رونده... خلاصه که خیلی جالب شده. نمی‌دونم این کارو تا کجای خیابون ولی عصر ادامه دادن. عکس هم گرفتم ولی ببخشید که خوب نشده.

7- خورشید فعلا اینجا طلوع کرده:)

8- امشب اصلا نمی‌خواستم مطلب بنویسم. قبل از خواب اومدم سر بزنم به اینترنت دیدم پینگم کردن و نمک‌گیر شدم:)

9- جمله‌ی رمزی: من و باغبون دلمون برای جعبه‌های آلبالو تنگ شده:(

10- بابا جان، این شکرالله عطار زاده، نماینده‌ی بوشهر دست از سر این کاندولیزا رایس و دوست‌پسر سابق قزوینیش بر نمی‌داره.
این دفعه کلی مسائل سکسی ناموسی هم مطرح کرده. حالا این نماینده‌ی زن نامحرمی که این مطالب رو خصوصی به شکرالله گفته دچار گناه نشده؟به ا صطلاح عوام گناهان کاندولیزا رو تمام و کمال نشُسته؟:)

11- ! پروژه‌ی قم؟ شبه‌کودتا؟ هاشمی‌رفسنجانی. انتخاب نهم؟ برم بخونم ببینم جریان چیه...

12- آش پیغمبری و هاله‌ی نور رئیس‌جمهورک این‌قدر شوره که همه فهمیدن:)

13- حالا اینا رو ولش. پیش‌بینی فوتبال ایران و مکزیکو بچسب!

تجمع زنان+ حکایت جام جهانی و تخمه‌آفتابگردون

1- حکایتی عجب است این!
ندیده‌ای که چه‌سان
به تیغ کینه فکندندمان به کوی و گذر؟
چراغ علم ندیدی به هر کجا کشتند
زدند آتش هر جا به نامه و دفتر؟!!...
(شاملو)

2- دوست عزیزی که نوشته توی این سه‌چهار سال وبلاگمو می‌خونده و کم‌کم از طریق خوندن اجباری شعرهای اول مطلبم" شعر‌خون" شده(باعث خوشحالیه)، پرسیده در اون پستی که شعر شاملو رو به این‌صورت نوشتم:
" آیا انسان معجزه‌ای نیست؟
انسان... شیطانی که خدا را به زیر آورد
جهان را به بند کشید
و زندان‌ها را در هم شکست!
کوه‌ها را درید،
دریاها را شکست،
آتش‌ها را نوشید
و آب‌ها را خاکستر کرد!"
آیا اشتباه تایپی پیش اومده در فعل‌ها؟
گفته معمولا آب رو می‌نوشن و آب رو خاکستر می‌کنن نه برعکس.
دوست عزیز، من فعل‌ها رو اشتباه ننوشتم. فکر می‌کنم به این نوع نوشتن شاملو " آشنایی‌زدایی" می‌گن.
آشنایی‌زدایی" باعث توجه‌ بیشتر ما به مفهوم شعر می‌شه. وقتی تشبیهات و استعاره‌ها روطبق معمول همیشگی بخونیم شاید بهش توجه نکنیم اما وقتی لغتی غیر معمول می‌بینیم توجهمون جلب می‌شه و به مفهومش فکر می‌کنیم.
متاسفانه من ادبیات فارسیم خوب نیست. اگر اشتباه می‌کنم بهم بگید.

3- خانم‌های ایرانی، بیایید بر علیه قوانین ضد زن متحد شویم!
روز دوشنبه 22 خرداد ماه 1385 ساعت 5 الي 6 بعدازظهر در ميدان هفت تیر تجمع مسالمت‌آمیزی برگزار می‌شه.
امیدوارم این‌دفعه تعداد بیشتری از خانم‌ها شرکت کنن. تعداد امضاها که اینو می‌گه!
اگر هر کدوممون تا اون روز چند زن رو در این رابطه آگاه کنیم و بدونن این حق رو دارن که اعتراض کنن خیلی خوب می‌شه.
مردمی شدن هر جنبشی، ضامن بقای اون جنبشه!
خوشحالم که آقایون هم پشتیبانی کردن(البته وظیفشونه) و امیدوارم مثل روز پارک دانشجو اول آقایون رو جدا نکنن و بزننشون:) حالا نترسید. برای هر 5 آقا یه بادی‌گارد خانوم می‌ذاریم:)

‎4- نه بابا! آخوندها هم بعله!

5- وبلاگ علی‌اصغر شفیعیان و متن استعفا‌نامه‌اش از ایسنا.
عقاید همسرش مطهره هم جالبه!

6- آقا اینو باید اینو چند روز پیش می‌نوشتم.
پندار(لگو فیش) طرح‌هایی بسیار زیبا از تیم ایران در جام جهانی کشیده . اگه محصولاتشو در ایران می‌فروختن خودم مشتری اولش بودم!
طرح‌هایی از علی دایی، علی کریمی؛ مهدوی‌کیا، فریدون زندی روی تی‌شرت و ماگ و دکمه و تاپ و...
به نظرم خیلی ساده و قشنگن!

7- باز بیکاری و اینترنت‌بازی ما ایرانی‌ها باعث افتخارمون شد:)
علی کریمی با 58 درصد آرا کل اینترنت‌بازان برنده‌ی کفش کتانی... ببخشید کفش طلایی جام جهانی... دوم رونالدینهو...
با عرض نهایت شرمندگی و حس ناسیونالیستی خودم هم بهش رأی دادم.

8- جام جهانی و تخمه آفتابگردون
بازی‌های جام جهانی فوتبال نزدیکه و باید سور و سات آماده کنیم. ظاهرا برای مزاح و باطنا برای شکمویی رفتم نیم کیلو تخمه‌آفتابگردون بخرم برای بازی ایران و مکزیک که با سی‌با بشینیم و تخمه بشکونیم و کیف کنیم.
تخمه‌آفتابگردوناش خیلی شور و نمکی بود( با به قول مامان‌بزرگ سی‌با چزّابه‌ی نمک بود) داشتم می‌پرسیدم که کم‌نمکشو ندارید؟ که یه پسر هیکل‌ورزشکاری با بازوهای گنده‌ی عضلانی اومد تو و اونم یک‌راست اومد سراغ تخمه‌ آفتابگردونا. پرسید کیلویی چند؟ گفت: دوهزار تومن. گفت اگه یه کیسه‌ی بیست‌کیلویی بخرم چند؟ بعد از کمی چونه فروشنده گفت هزارو نهصد. پسره گفت فردا میام ببرم. فروشنده گفت اگه تا فردا بمونه! چیزی به جام جهانی نمونده و ملت همین‌طور میان گونی‌گونی می‌برن!! الان هم فقط دوکیسه مونده. تضمین نمی‌کنم تا فردا بار جدید برسه( از اردبیل)
فضولی کردم و گفتم اینا که خیلی شوره لب و لوچه‌هاشون می‌سوزه که.
پسره یهو انگار یادش اومد گفت: راست می‌گه. کم‌نمک‌تر نداری؟
فروشنده‌گفت نه همه‌ش همینه. بعد چشم‌غره‌ای به من رفت که یعنی توقف بی‌جا مانع کسب است، فوری نیم‌کیلوی منو کشید که یعنی هری. بعد دلش سوخت گفت: اگه خیلی شوره، زیر شیر آب بشورش بریز تو آبکش تا موقع جام‌جهانی خشک می‌شه.
آخ!... دیدی؟ سان ایچ با طعم‌های مختلف یادم رفت تا مثل تبلیغ تلویزیون، آقایون بشینن فوتبال ببینن و خوراکی پشت خوراکی کوفت کنن(با عرض معذرت البته) و ما خانم‌ها راه به راه ازشون پذیرایی کنیم:))) عمرا"


9- نقاشی جالب جمشید تاتا در هندوستان...


10- گزارش رویا تیموری عضو کمیته‌ی مبارزه با سانسور از نحوه‌ی دزدیده شدن شیما احمدی دختر کوروش احمدی...


-----------
11- زیر 18 سال لطفا...
صدای خنده‌ی کدومشون قشنگ‌تره؟;)

12- نخستين فروش آثار ايراني در بزرگ‌ترين حراجي دنيا؛
آثار هنرمندان ايران در كريستي تا 10 برابر قيمت چكش خوردند


2:59 Zeitoon
85/3/18