چهارشنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۴
گنجی...
تو سرافرازترین قلهی شایستگی انسانی
در غریبانهترین پهنهی بیاحساسی.
شاید آن دورترین
سایبانی ز فراغت باشد
چون به یمن قدمت
شب
در آیینه
شکست...
(جواد محبت)
گنجی وقتی فهمید در رژیم آرمانیش که همان جمهوری اسلامی باشه بیعدالتی هست، تردید نکرد و به آن "نه" گفت. این" نه" گنجی خیلی باارزشه.( اینو در شماره 5 جمعه 16 بهمن نوشتم)
او از همهی امکانات رفاهی و پول و پلهای که میتونست عین بقیهی حضرات به دست بیاره گذشت و در کنار مردم(شایدم بیشتر، در جلوی صف مردم!) به افشاگری ماهیت پلید سردمداران این رژیم پرداخت. او با وجود بیماریاش و شرایط سخت زندان هیچوقت ابراز ندامت نکرد و در برابر زورگویان نشکست.
ما خواهان آزادی گنجی و دیگر زندانیان سیاسی از جمله ناصر زرافشان و... هستیم!
گنجی رو فراموش نکنیم!
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند..آیا بود که گوشهی چشمی به ما کنند؟(یکشنبه 6 اردیبهشت 83- شماره 12)
-------
پ.ن.
متاسفانه پسورد قالب دست خودم نیست که برای همگامی با سایر بلاگرها اسم وبلاگم رو عوض کنم.
طنز از دید سورئالیستها
طنز از دید سورئالیستها:
آیا برای انسان امتیازی نیست که بتواند با نیشخندی خود را از قیود و موانع اجتماعی رها سازد؟
اهل طنز از زندگی فاصله میگیرد تا آنرا به عنوان تماشاگر نگاه کند. در برابر او عروسکهای خیمهشببازی در حرکتند و کافیست که وی نخهای آنها را ببیند تا پی ببرد که حرکات آنها جدیتی گزافه و دروغین دارند.
طنز نوعی بیعلاقگی به واقعیت خارجی را ایجاب میکند و دیدگاه کسیست که غوغای جهان را از بالکن خانهاش تماشا میکند.
اما، تکیه بر جنبههای مضحک و تمسخر همهی قراردادها، قهرا به طغیان بر ضد نظام موجود منجر میشود. به نظر فروید، طنز آشکارا به عنوان دگردیسی روح سرکشی و رد اطاعت از پیشداوریهای اجتماعی ظاهر میشود.
طنز نقاب نومیدی است!
فروید محکومی را مثال میزند که روز شنبه اورا به پای چوبهی دار میبرند و او فریاد میزند: "بهبه! چه هفتهی خوبی! از شنبهاش پیداست."
طنز سبب میشود در مصرف نیرویی را که درد و رنج به ما تحمیل کرده، صرفهجویی کنیم و ازین نظر دارای ارزش متعالیست.
طنز رفتار انسان عاصیاست.
طنز به ما امکان میدهد که دنیا را از زاویهی دیگری ببینیم و روابط آشنای اشیاء را درهم بشکنیم.
طنز آثار هنری را زیباتر میکند و به آنها غنا میبخشد. در شعر. داستان، نقاشی، عکس، تأتر و ... بخصوص در سینما، نه فقط در سینمای کمدی که در خشنترین و درامترین آثار، هم همیشه رد پایی از طنز میبینیم.
یکی از اولین کسانی که به این نکته اشاره کرد هگل، فیلسوف بزرگ آلمانی در جلد دوم کتاب" زیباییشناسی"اش بود. او معتقد بود که در شرایطی که اوضاع سخت نامناسب جلوه میکند طنز به میان کشیده میشود و نقشی دفاعی بر عهده میگیرد.
اما "طنز سیاه":
خندهایست آمیخته به ناسزا که از اعماق درون عاصی انسان بر میآید، برای مقابله با عقاید رایج و گفتار جهانی آنها.
مثال: آلفره ژاری شب پیش از مرگش در جواب دکتر سالتراس که از او پرسید چیزی که در آن لحظه میتواند بیشتر خوشحالش کند چیست؟ جواب داد:" یک خلال دندان!"
اُ هنری به اراذل قانونشکن داستانهایش عشق میورزید. و...
تعریفی کوتاه از سورئالیسم:
مکتب سورئالیسم بعد از مکتب دادائیسم و در واقع از درون آن برخاست.
سورئالیسم عصیانی بر ضد تمدن است، نه تنها انقلاب فکری و هنری، که خواهان انقلابی اجتماعی و آزادی کامل بشریت است.
این مکتب از درون جوانانی برخاست که در اثنای جنگ جهانی اول(1918-1914) نوجوان بودند. این جوانان هم پوزیتیویسم را رد میکردند و هم مذهب را. آنها معتقد بودند که جنگ نه بلایی آسمانی و طبیعیست و نه تجربهی روانی. بلکه فاجعهایبود بیسبب که رشد فرهنگی دنیای جدید را به مرگ تهدید میکرد.
آندره برتون اولین رهبر سورئالیستها بود که در سال 1920 عدهای از شاعران و نقاشان را بهدور خود گردآورد.
کتاب مکتبهای ادبی- رضا سیدحسینی
حدود 180 صفحهی این کتاب به سورئالیسم اختصاص دارد.
یک شعر سورئالیستی از ژاک پرور:
"قصهی اسب"
ای آدمهای خوب، شرح پریشانی مرا بشنوید( یاد این شعره افتادم: دوستان شرح پریشانی من گوش کنید، بهتر آناست که این قصه فراموش کنید...)
قصهی زندگیام گوش کنید
یتیمی با شما حرف میزند
و درددلش را میگوید
هین! هین!
یک روز، یک سرهنگ
نه، یک شب بود،
یک سرهنگ زیر ران خود
دو اسب را کشت
این دو اسب اینها بودند...
هین!هین!
زندگی چه تلخ است
این دو اسب، پدر بیچارهی من
و بعد مادر بدبخت من بودند
که زیر تخت قایم شده بودن.
زیر تخت همان سرهنگ که...
که در پشت جبهه
در یکی از شهرهای کوچک جنوب قایم شده بود.
سرهنگه حرف میزد
شبها با خودش حرف میزد
از کاروبارش حرف میزد
و اینطور شد که پدرم
و این طور شد که مادرم
هین! هین!
یک شب از غصهمردند...
....
شعرش خیلی طولانیه. اصلا بهتره خودتون کتاب رو بخرید و در مورد همهی مکتبها بخونید! مگه من میرزا بنویسم؟:)
خسته شدم، حرفای خودمم دیگه نشد بنویسم. شاید فردا اضافه کردم.
------------------------
X -گنجی رو فراموش نکنیم.
یونس در مورد گنجی پیشنهادی داده... البته زیاد با تغییر اسم وبلاگ موافق نیستم. ولی همهمون باید خواهان آزادی تموم زندانیان سیاسی با هر مرام و مسلک باشیم.
-XXکاری جدید از برونو پوزتو کاریکاتوریست ایتالیایی...
XXX- دختری که در سفر اهواز باهاش آشنا شدم و دانشجوی یکی از دانشگاههای اهوازه پریروز زنگ زد و گفت: اهواز خیلی شلوغه و حالت حکومت نظامی داره. بیشتر عربها چه زن٬ چه مرد،به عنوان اعتراض لباس عربی میپوشن و گاهی به اتوبوس توریستها و به مغازهها و بانکها حمله میکنن. نیروی سرکوب کم آوردن و از نیروی انتظامی خرمآباد و شهرهای دیگر همجوار با استان خوزستان هم استفاده کردهن.
شمخانی رو که رفته اونجا مثلا آرامش برقرار کنه با سنگ زدن.
مرتب از لشکرآباد صدای تیراندازی میاد. شادگان و حمیدیه هم شلوغه.( البته اون موقع که به من زنگ زده بود)
پرسیدم چندتا کشته شدن؟ گفت تا اونجایی که از دوست همکلاسیش که اهل ماهشهره شنیده ۳۰ نفر فقط در ماهشهر کشته شدن. دو تا جوون بیست و چند سالهی فامیل دوستش هم جزء کشته شدههاست.
گفتم: تنها دلیلش انتشار این نامه بوده؟ فکر نکنم ابطحی همچین نامهای بده!
گفت: دلیل اینکه این نامه رو باور کردن این بوده که از چندی قبل شروع کرده بودن به تبعید سران قوم عرب به شهرهای دور دست . در صدا و سیمای خوزستان هم یواش یواش دست به پاکسازی عربها زده بودن و شغلهای کلیدی رو به لرهای خوزستان دادن.
گفت حالا دولت از ترسش سعی میکنه در هفتهی وحدت هر روز راهپیمایی فرمایشی وحدت راه بندازه. هر مقامی هم که میاد اهواز میاد قول ساختن یه چیزی رو میده و میره. از جمله پاکسازی رود کارون. اومدن با عجله هم حوضچههایی برای تخلیهی لجنهای ته رود کندن.
ولی این عربها که من میبینم با این چیزا راضی نمیشن. (اینا حرفای اون دختره ست ها...)
XXXX چند روز پیش وقتی شنیدم کارخونهی اتوموبیلسازی ام.جی. روور انگلیس ورشکست شده به شوخی به دوستام گفتم: ببینید کِی گفتم؟ همینروزا ایران میره میخردش. دلیلش هم خریدن پیکان از کارخونهی ورشکسته تالبوت بود. کلا ایران دوست داره کارخونههای ورشکسته و زیانده و فلکزده رو بخره. پراید هم تقریبا همچینوضعیتی داشت.
همه خندیدن و خودمم این حرفم اونقدر به نظرم مسخره اومد که جای دیگه نگفتمش. وقتی تو روزنامه خوندم که واقعا ایران داره برای خریدنش مذاکره میکنه از خنده مُردم!
نکتهی انجرافی: اگه مُردم پس چهجوری دارم وبلاگ مینویسم؟:)
XXXXX یکی بهم گفت حالا که شبا اینقدر خوابالو و گیجی٬ روزا وبلاگ بنویس.
گفتم اولا که روزا معمولا اونقدر گرفتارم که اصلا پای کامپیوتر نمیتونم بیام و دوما که مهمترین دلیلش هم هست اینه که اگه روزا بنویسم چه بهانهای برای چرت و پرت نوشتنم بیارم؟:)
XXXXXX عکس بالا رو گیسوی نازنین برام فرستاده. پیالهی پر از زیتون پرورده هم حاصل زحمات خودشه. دستت درد نکنه. اولش فکر کردم ننه گیسو یعنی مامانش:)
این عکس واسم دوهزار تومن آب خورد....(اینم جای دستت درد نکنهست...) آخه از بس از دیدنش دهنم آب افتاد به محض رد شدن از اولین مغازهی زیتونفروشی نتونستم از خریدنش خودداری کنم و شد آنچه نباید میشد.
بعضی مردای باوفای ایرانی: عزیزم٬ تو دوستدخترمی اون زنمه. مسئله رو قاطی نکن!
XXXXXXX حسنآقای عزيز يه سايتی راه انداخته برای تحريم انتخابات. کاش همه بتونيم به يه نتيجهی مشترک برسيم . اينجوری میشه يه کارايی از پيش برد:)
XXXXXXXX یوسف بنیطرف در جمعي در کانون مدافعان حقوق بشر فرياد برآورد :
- در خوزستان ۶۰ نفر را کشته اند و ۱۲۰۰ نفر را دستگير کرده اند .
و ساعتي پس از خروج از جلسه توسط دادگاه انقلاب اسلامي بازداشت
شد و روي حکم جلبش نوشته که به مقصد اوين برده ميشود . از وبلاگ نانا
XXXXXXXXX جوابای نظرخواهی مطلب انتخاباتم رو با تأخیر دادم. لطفا بخونید تا انرژی هدر داده شده و خیطی به حساب نیاد...
ُ
XXXXXXXX Xبابا اینا ایکس نیستن! وقتی ستاره میزنم اینا میاد. من بیتقصیرم:)
احساساتتون جریحه دار نشه. هیچکس به دنبال ایکس های سکسی به اینجا نبومده. بیشترین کسایی که امروز اینجا رو سرچ کردن دنبال علامت + (بهعلاوه) بودن!
اشتراک در:
پستها (Atom)