چهارشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۶

مردیم از دست این ارتحالات

هر شب آخوندکی به زمین می‌کشند و باز
این کشور غمزده غرق آخوندکاست...
معر از زیتون

آقا ما به خدا با مشکینی پدرکشتگی نداریم. اگه به روح معتقد بوده، روحش شاد!
اما ما چه گناهی کردیم، تا میاییم از تولد حضرت علی شادی کنیم دخترش زینب می‌میره، هنوز رخت عزا رو در نیاورده،‌ دوباره یه آخوند گنده می‌میره و سه‌روز عزای عمومی اعلام می‌شه. اشکامون هنوز خشک نشده سالگرد شهادت امام موسی‌کاظم می‌رسه.
می‌خوای دو نفرو برای صرف چای و کیک دعوت کنی باید یه ساعت تقویم ورق بزنی که یه‌وقت شهادت مهادت نباشه..
شهادت هم نباشه باید دعا کنی بر طول عمر اعضاء مجلس خبرگان(خفتگان) و شورای نگهبان و... که هر کدوم ماشالله ماشالله بالای 90 دارن افزوده بشه که مبادا عیشتون منقص شه.... بودنشون یه گرفتاری نبودنشون هم!
من از مرگ همه ‌کس متأسف می‌شم حتی دشمنم که الحمدالله ندارم.
اما آیا در کشورهای مسیحی نشین هم برای تمام سنت‌ها( نمی‌دونم ، سنت جان و سنت ادوارد و سنت لولو) و تمام کاردینال‌ها و اسقف‌ها سالگرد مرگ می‌گیرن و گوشه‌ی تلویزیون نوار مشکی می‌ذارن و برنامه‌های معمولی رو کنسل و به‌جاش مارش عزا می‌ذارن؟
به‌خدا پوسیدیم!
یه حب طول عمر اختراح کنیم بندازیم تو حلق این جماعت بلکه عمر نوح بکنن و ما هم بتونیم با خیال راحت یه نفس بکشیم و یا یه مهمونی بگیریم!

پ.ن.
مشکینی دیشب اومد به خوابم گفت در دستگاه خداوندی یه اشتباهی پیش اومده! گفتم استغفرالله، چه اشتباهی؟ گفت هر آخوندی مُرد یه خانم خوش‌گل هنرمند هم باهاش مُرد و به خوبی و خوشی باهم محشور شدن.
اما با ما کی محشور شده؟ اینگمار برگمن 89 ساله! به خدا بگو آخه این انصافه؟ من که تمام عمرفول استِریت بودم !

سه‌شنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۶

همه باهم برای آزادی دانشجویانمان متحد شویم!

روز ۱۴ مرداد همه باهم بالای وبلاگمان بنویسیم: روز همبستگي وبلاگ نويسان با دانشجويان دربند

علی عبدی دعوتم کرده به بازی، بازی که نه! دعوتی‌ست به اتحاد و همبستگی بین ما، مبارزه‌ای برای آزادی دانشجوهای دربندمان:
هر كسي حداقل 10 نفر از دوستانش را دعوت كند كه در روز 14 مرداد، يكصد و يكمين سالگرد مشروطه، نام وبلاگهايمان را تغيير دهيم به :
"14 مرداد، روز همبستگي وبلاگ نويسان با دانشجويان دربند"

فرقی نمی‌کند، اصلاح طلب باشیم یا اصلاح‌نطلب، سلطلنت طلبیم یا سلطنت نطلب، کمونیستیم، پان‌ایرانیستیم، سولسیالیستیم، طرفدار تئوری سه‌جهانیم، دو جهانیم، طرفدار دهکده‌ی واحد جهانی هستیم، مذهبی هستیم، لامذهبیم و...یا هر عقیده و مرام دیگر داریم. باید متحد شویم و عتراض کنیم که چرا دانشجویان ما را زندانی می‌کنند، و مثل دوران قرون وسطی شکنجه می‌دهند!
دانشجو باید آزاد باشد، فکر کند، نظر دهد. دانشجو ماشین نیست، گوسفند نیست!
من دو تا از زندانی دربند را از نزدیک می‌شناسم. می‌دانم خانواده‌شان چقدر ناراحت و مضطربند. نمی شناختم هم فرقی نمی‌کرد.
یک زمانی پدرم دانشجو بود وآزادی فکر نداشت، بعد خودم دانشجو شدم با همان شرایط! حالا برادران و خواهرانم دانشجو هستند و اوضاع همان است که بود....
نگذاریم این میراث شوم به فرزندانمان برسد. ریشه‌اش را همینجا بخشکانیم.

گفته‌اند هر کدام از ده نفر دعوت کنیم:
من طبق معمول پاهایم را از گلیم خود درازتر می‌کنم و از همه‌ی شما دوستان خوبم دعوت می‌کنم.
خواهش می‌کنم این فراخوان را در وبلاگ‌هایتان بگذارید.
بعد به سایت 14 مرداد رفته و اسم وبلاگ خود را در آنجا ثبت کنید.
به قول معروف:
اتحاد.... مبارزه.... پیروزی!