چهارشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۷

پی‌نوشت

بقیه پی‌نوشت‌های مطلب قبل که تازه اضافه کردم. گفتم شاید این یکی‌رو نبینیدش، جداگانه پستش کردم.

پ.ن.3
یعنی چه!
بعضی‌ها وقتی پی نوشت می‌نویسن.
معمولا اولی رو مخففش رو درست می‌نویسن: پ.ن.
وقتی می‌خوان پی‌نوشت دوم رو اضافه کنن می‌نویسن:
پ.ن.ن.
و سومی رو پ.ن.ن.ن.
که یعنی پی نوشت نوشت نوشت!
من اینو تو وبلاگ خیلی از بلاگرها، حتی روزنامه نگار‌های به اصطلاح باسواد هم دیدم.
عزیز من. پی نوشت یعنی نوشته‌ای که بعد از نوشتن مطلب اصلی اون زیر اضافه می‌شه.
اگه دومین پی نوشت رو نوشتی بنویس پی نوشت 2 یا پ.ن.2
نه پ.ن.ن.
:P
چقدر من باید چیز یاد بدم:D

پ.ن.4
خیلی لجم می‌گیره وقتی می‌رم وبلاگ بعضی‌ها احساس می‌کنم
یه خانم معلم یا آقا معلم اون پشت نشسته که هی می‌خواد به آدم درس بده.
اَه اَه

پ.ن.5
هوراااااااا
بچه‌های تربیت معلم حقشونو با اتحاد خودشون گرفتن.
اگه فقط ده بیست نفر متحصن می‌شدن شاید تاثیری نداشت. ولی وقتی سه چهار هزار نفر با هم یه چیزی رو می‌خوان کسی جلودارشون نیست...
نباید بترسیم!
پایان موفقیت آمیز تحصن دانشجویان دانشگاه تربیت معلم کرج.
آخی... چقدر دلم برای فرین عاصمی تنگ شده بود..


پ.ن. 6
بیانیه بیش از 1200 تن از فعالان جنبش زنان و مدافعان حقوق برابر به مناسبت سالروز ۲۲ خرداد
(آقاا ما هر وقت با اسم زیتون امضا می‌کنیم کسی محل نمی‌ذاره. ولی خوب، این باعث نمیشه ما خودمونو از جنبش زنان دور بدونیم)

http://z8un.com/archives/2008_06.html#002099

دوشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۷

قار قار! تورو خدا اینقدر نرینید به محیط زیست !



1- ما چه گناهی کردیم که شما به فکر همه چیز هستید جز محل زندگی‌ ما و خودتان!
،صبح تا شب دارید به قرو فر و دک و پزتان می‌رسید، به خانه و زندگی‌تان می رسید، به ماشین‌تان می‌رسید ، به سیاست می‌رسید! اما همین‌که اسم محیط زیست می‌آید لب و دهنتان را را کج می‌‌کنید و می‌گویید به من چه! دولت‌ها خودشان می‌دانند!
وبعد سیگاری چاق می‌کنید و آه فلسفی بلندی می‌کشید که پس کی به فکر ماست؟
بعد ته سیگار خود را با عصبانیت زیر پایتان می‌اندازید و لگدی به گل‌های باغچه می‌زنید که حوصله‌ات را ندارم، برو کلاغ قارقاروی احمق! نمی‌دانی که پسرخاله‌ام یک‌سال است که 206 زیر پایش است و من حتی یک موتور گازی ندارم. که در خیابان‌ها تک‌چرخ بزنم!

قار قار! شما خانم‌های محترم، وقتی شب‌ها کیسه زباله را دم در می‌گذارید افتخار می‌کنید که مال شما از تمام کیسه زباله‌های کوچه بزرگ‌تر است!
صبح تا شب دارید آشغال تولید می‌کنید! به مغازه‌دارها اصرار می‌کنید که هر جنس کوچکی که می‌خرید در یک کیسه نایلون قرار بدهد، کسر شأن خود می‌دانید کیسه پارچه‌ای با خود همران ببرید... شوینده‌های متعدد می‌خرید و بی‌حساب مصرف می‌کنید.
بعد بدون تفکیک در سطل می‌اندازید و... از آشغال سبزی بگیر تا قوطی فلزی کنسرو و باطری ساعت( که بعدا شیرابه‌هاش سمی می‌شه) و سطل‌های پلاستیکی ماست و وایتکس و...

شماها در حالیکه پاکت خالی سیگار یا جلد پفک یا بیسکوییت خود را از شیشه ماشین به بیرون پرتاب می‌کنید می‌فرمایید که پارسال در یک کشور خارجی بوده‌اید و دیده‌اید که چقدر کوچه‌هاو خیابان‌ها تمیزند و در حالی که پوست تخمه را از پنجره به بیرون فوت می‌کنید می‌گویید ما ملت لایقمان همین است!
من بالای درخت بوده‌ام و دیده‌ام هر وقت به پیک نیک می‌آیید با خودتان چند قابلمه و ساک پر از خوردنی به اضافه‌ی یک عالمه ظرف یک بار مصرف می‌آورید و همه‌اش در حال خوردن و زباله سازی هستید و موقع رفتن کسر شأنتان می‌شود دولا شوید و آن‌ها را در کیسه‌ای جدا جمع کنید و در زباله دانی بیندازید. بعد از محل نشستن خانواده بغلی که رد می‌شوید و می‌گویید: اَه اَه حالم به هم خورد چه خانواده‌ی کثیفی! اما من شاهد بودم که خودتان بیشتر کثیف کرده بودید. تازه کلی از شاخه‌هایی که من روی آن لانه ساخته بودم و بچه‌هایم در آن بوند کندید و با آن آتش روشن کردید و چون شاخه‌ها تر بودند کلی دود به خورد من و جوجه‌کلاغ‌هایم دادید.

من شاهدم که خیلی از شما برای اینکه چاه منزلتان پر نشود یواشکی و دور از چشم مأموران شهرداری فاضلاب خانه‌ی خود را به جوی‌ها و رودخانه‌ها روان کرده‌اید و بعد شکایت می‌کنید چرا کوچه‌تان بوی بد می‌دهد یا چرا شب‌ها خانه‌تان پر از پشه می‌شود.

من کلاغم، الاغ نیستم ! می‌فهمم که بسیاری از شما به مرض هولناک مصرف گرایی مبتلایید!!
دیده‌ام چطور وقتی مایه تیله‌تان زیاد می‌شود هی رنگ و وارنگ لباس و کفش و کوفت و زهر مار می‌خرید و هنوز چند هفته نشده دلتان را می‌زند و آن‌ها را در سطل زباله‌تان می‌اندازید. حتی حاضر نیستید این‌ها را به کس دیگری ببخشید تا به این زودی‌ها در چرخه‌ی زباله وارد نشود!
دیده‌ام چطور برای شش مهمان به اندازه‌ی شصت مهمان غذا درست می‌کنید که چشمشان در بیاید و بعدا نمی‌دانید با این همه غذا چه کنید! حتی همت این را ندارید ببرید بین اهالی یک محله‌ی فقیر تقسیم کنید!
من دید‌ه‌ام مدل به مدل ماشین و ضبط و تلویزیون و میز وصندلی و مبل و تخت و پتو و ملافه و ظرف و ظروف و کتری و قاشق چنگال و کفگیر و ملاقه عوض می‌کنید بدون اینکه کهنه شده باشند.
کارخانه‌دارها که دیگر شورش را در آورده‌اند. من خیلی وقت‌ها سعی می‌کنم اصلا از بالای فاضلاب‌های آن‌ها پرواز نکنم. حالم به هم می خورد.

شماها فکر می‌کنید کره‌ی زمین تنها مال شماست؟
پس ما پرندگان و ماهی‌ها و خزندگان و بقیه پستانداران و دوزیستان هویجیم؟
چرا گفتم هویج؟ هویج هم جزء گیاهان است و کره‌ی زمین متعلق به گیاهان هم هست..
نکند دوست دارید به کره زمین بگوییم کره‌ی زباله؟


ای بابا، قار قار... از این زیتون که از اول وبلاگ‌نویسیش کلی ادعای محیط‌زیست دوستیش می‌شود و هوار تا مطلب زیست محیطی نوشته‌، توقع نداشتم وسط قارقارهای مشعشعانه‌ی ما بگوید خوابم می‌آید نوکت را ببند! بقیه‌اش را بگذار برای فردا!




2- تصاویر زیبایی از جشنواره هنر زیست محیطی در جنگل های نوشهر .... در وبلاگ مژگان جمشیدی عزیز... چه کارهای هنری محیط زیستی محشری!

پرونده‌ی محیط زیست‌نویسی وبلاگستان در بالاترین به مناسبت 5 جون سی‌و ششمین سالگرد روز جهانی محیط زیست. تا 22 خرداد وقت دارید تا صدای کلاغ دورنتان را بشنوید و به سمع و نظر دیگران هم برسانید.
کلاغ ما که حرف‌ها دارد بزند و فعلا نوکش را چیدم.

3- کامل ترین روایت از افشاگریهای (توپ) دکتر پالیزدار در همدان+ فیلم در وبلاگ خواهان صلح رضا سلیمانی.

4- یکی از بزرگترین اعتراضات دانشجویی همراه با تحصن و اعتصاب غذا در این سال‌ها در دانشگاه تربیت معلم حصارک کرج در حال وقوع است...
اما به دانشگاه تربیت معلم که زنگ بزنی و بگویی با یکی از مدیران آنجا کار داری
0261- 4579610 الی 25
در حالیکه اضطراب در صدایشان موج می‌زند می‌گویند اینجا هیچ خبری نیست.
می‌گویی پس من می‌توانم بیایم ببینم چه خبر است؟
می‌گویند نه اصلا" این روزها نیایید . می‌پرسی چرا؟ به خاطر مسائلی که در اینترنت نوشته‌اند؟ می‌گویند:
چه نوشته‌اند؟ هر چه نوشته‌اند همه‌ش کذب محض است! به خاطر بعضی تعمیرات. می‌گویی تعمیرات در روزهای امتحان؟ درضمن
من که هنوز نگفته‌ام در اینترنت چه نوشته‌اند که تکذیب می‌کنید.
تلفن می‌زنی به درمانگاه. صدای شلوغ پلوغی می‌آید... مسئول درمانگاه با عجله می‌‌گوید کلی مریض دارند و سرشان شلوغ است فوری قطع می‌کند.
دو سه شماره آخر از آن 15 شماره تلفن مربوط به درمانگاه‌ست...

5- سال‌هاست می‌شنویم که لعنت بر یزید که در روز عاشورا آب را بر امام حسین و یارانش بست. روی هر شیر آبی در خیابان‌ها نوشته‌اند لعنت بر یزید و سلام بر حسین.
اما اگر مسئولین دانشگاه تربیت معلم آب را بر اعتصاب‌کنندگاه غذا (در اعتصاب خشک هستند و آب می‌خورند) ببندند لابد باید به آن‌ها مدال داد!

6- برای آزادی ناهید کلهر دانشجو و وبلاگ‌نویس قمی این پتیشن را امضا می‌‌کنم...تهیه شده توسط فرناز آرین‌فر
وبلاگ ناهید کلهر....


http://z8un.com