بیخود نیست که در سالهای اخیر مردم عطای عیددیدنی رو در ایام تعطیلات نوروز به لقاش بخشیدن و ترجیح میدن با همه سختی و گرونی و شلوغ پلوغی جادهها و شهرها، برن مسافرت، یا اگر نمیرن، چاخانی از قبل به همه اعلام میکنن که احتمالا ما ایام عید نیستیم.
جریان خیلی سادهست. مهمونهای نوروزی جدیدا" خیلی لوس و نازپرورده شدن و جدا" دیگه حوصلهی آدم رو سر میبرن.
یه زمانی بود که مراسم عید دیدنی خیلی سادهتر از امروز برگزار میشد، هر چی میذاشتی جلوی مهمون خم به ابروش نمیآورد. دید و بازدیدها معمولا به خیر و خوشی و با کلی خاطرههای خوب به پایان میرسید.
مثلا ، از آجیل بگم:
قدیم ندیمها، تخمه ژاپنی(یا بهقول آجیلفروشها تخمه جابانی)، تخمه کدو، پسته، فندق، بادوم، از هر کدوم نیمکیلو میخریدی. اگر پولدار بودی کمی بادوم هندی و اگر متوسط به پایین بودی کمی نخود دوآتیشه قاطی میکردی و خلاص.
مهمونها هم بدون نقنق اول به حساب بادوم هندیها و بادومها میرسیدن بعد میرفتن سراغ پسته و فندق و خیلی باحوصله پوستشون میکندن. اگر هم سربسته بود با دندون -یا وقتی صاحبخونه میرفت چایی بیاره با پاشنهی کفش- میشکستنش و بعد عین بچهی آدم سرشونو به تخمه کدو و ژاپنی گرم میکردن و آخر سر که خیلی مُهِمات کم میومد به نخودچی هم راضی میشدن. جیکشون هم در نمیومد.
اما الان مهمونهای نوروزی انتظار دارن هر چی میذارن جلوشن پوستکنده باشه.
حتما باید مغز فندق، مغز پسته، مغز بادوم، بادوم هندی تازه از نوع اعلا و درشت بخری بذاری جلوشون. تخمه که اصلا . رو بهشون بدی انتظار دارن تخمه هم براشون مغز کنی بذاری دهنشون.
( تعارف نکنین، میخواین قبلش براتون بجویم و تقدیم کنیم؟:) والله... )
میوهجات:
قدیمندیمها دوسه نوع میوه میذاشتی تو یه پیشدستی چینی گلسرخی با یه کاردی که حتی نمیشد باهاش پنیر برید و میذاشتی جلوی مهمون. بعضیا که فراتر از این میرفتن و حاضر بودن ظرف میوه به اون سنگینی رو بلند کنن و یکی یکی جلوی مهمونها بگیرن، مهمون هم که روش نمیشد از همهی میوهها برداره و نهایتا" -تازه اونم با اصرار- به یکی دو نوع رضایت میداد.
میوه اگه کوچیک بود، بزرگ بود، خیارش کج بود، راست بود، آناناس بود، نبود، مهمون صداش در نمیومد، با کارد کُل(کُند) هر جور شده به زور یکی از میوههاشو پوست میکند و خلاص.
حالا اگه پرتقال هر کدوم نیم کیلو و سیب هر کدوم چهارصد گرم و کنارههای خیار اگه مثل دو خط موازی صاف نباشه و نارنگی و کیوی و موز فلانو بهمان طور نباشه، و میوهها رو بلد نباشی عین برج میلاد بچینی، مهمون همچین پشت چشمی نازک میکنه که انگار بهش توهین کردی.
تیزترین کارد هم میذاری کنارش، انتظار دارن ما بریم براشون پوست بکنیم! اینو هم تلویحا میگن. مثلا خانومه میگه ما هر وقت مهمون میاد تا براشون پوست نکنیم نمیخورن. یعنی صاحبخونه جان من ناخونام میشکنه، تو بیا برام پوست کن!
شیرینی:
قدیمندیما هر کس بنا بر فراخور حالش شیرینی تهیه میکرد، بعضیها خودشون میپختن، مثلا دونوع خونگی... و کمی نقل و آبنبات، اونایی هم که از بیرون میخریدن دوسه نوع، مثلا شیرینی دانمارکی میخریدن با مربایی. اگه وسعشون بیشتر میرسید اون بغل سوهان عسلی و بادوم سوخته و مسقطی و لوز و گز و قطاب و... هم اضافه میکردن.
اما حالا اگه تو صد تا ظرف صد نوع شکلات و شیرینی، انواع و اقسام، از اندازه مینیاتوری کوچولو گرفته تا گنده و کیک خامهای براشون مییاری اما هنوز چشمشون دنبال شیرینیهای بعدی میگرده، انگار اصلا پذیرایی نکردی. حالا بیشترشون هم شکرخدا رژیم دارن و آخرش همهش باقی میمونه تو پیشدستی یدک و مجبوری بریزیشون دور.
ظرف و ظروف پذیرایی، از فنجون و سینی گرفته تا پیشدستی و دیس و جامیوهای و...:
مهمونهای امروزی از بدو ورود شروع میکنن به درآوردن مضنهی اسباب پذیرایی، جلوی روت پیشدستیهاتو برمیگردونن که تهشو نگاه میکنن که ببینن مارکش چیه یا دنبال علامت "بی+ستاره" روی ظرف کریستال بوهمیا میگردن که ببینن اصله و خدای نکرده جیسیسی ایران نباشه. جدیدا رسم شده جلوی هر مهمون باید سه پیشدستی بگذاری. یکیشو عین برج ایفل پر از میوه کنی، بهطوری که مهمونهای حرفهای فقط بلدن که چطور یه میوه بردارن که بقیه نریزه. یه پیشدستی برای پوست میوه و پیشدستی سوم برای شیرینی و شکلات. و یه کاسه پر از آجیل، البته مغز آجیل!
از مضنهزدن مبل و فرش میگذریم که گاهی وقاحت رو به اونجا میرسونن که یواشکی گوشهی فرشتو بزنن بالا ببینن خدای نکرده ماشینی نباشه یا اگه نیست، فرش دستبافت چند رجه!
از خالیبندیهاشون هم بگذریم که میگن پارسال سواحل کریمه یا دبی یا نمیدونم فرانسه و ایتالیا بودن وامسال ما شانس داشتیم که آژانس هواپیمایی پارتیبازی کرده و باعث شده بلیت گیرشون نیاد و افتخار میزبانی اینا نصیبمون شده.(جالبه وقتی حرف از بازدید میزنیم میگن حالا شاید آژانس هواپیمایی دلش به رحم بیاد و براشون بلیت تهیه کنه و بقیه عیدو برن مسافرت. یعنی ما اومدیم شما دیگه نمیخواین زحمت بکشین)
از قیفاومدن سر کفش و کیف و لباسشون هم مجبوریم بگذریم که به نوعی بسیار ظریف حرفو میکشونن به اینکه چندین میلیون پول لباس دادن و چطور یکراست از یکی از مزونهای فرانسه و یا آمریکا تونستن برای عید برسوننش ایران.
خلاصه که مهمونهای عزیز و اخیر نوروزی اگر میخواهید عزیز بداریمتون یه ذره از درجهی لوسیتون کم کنید.
مهمونهم مهمونهای قدیم!
والله!!
شما چه فرقی بین مهمونهای نوروزی قدیم و جدید میبینید؟ و فکر میکنید چرا مردم جدیدا به جای دید و بازدید بیشتر ترجیح میدن برن مسافرت و یا فقط به دیدار از یکی دو فامیل بزرگتر بسنده میکنن؟
آهان، من چند تا دیگهش یادم اومد.
-با کفش میان خونهی آدم، حتی گلش رو دم در پاک نمیکنن، من برام مهم نیستها، ولی این حرف که چون میدونیم شما نماز نمیخونید با کفش اومدیم از اون حرفاست و جالبتر اینه که خیلیهاشون وقتی میری خونه شون عین شمر ذوالجوشون وایمیسن دم در، تا کفشتو از پات درنیاری راهت نمیدن. حتی نمیذارن کفش یدکی که تو کیفت گذاشتی بپوشی.
-میدونم یکی از دلایل کم شدن دید و بازدیدهای نوروزی، گرونی بیش از حد میوه و آجیل و شیرینی برای مردم متوسط به پایینه. و برای کسایی که رسم به مهمونیهای ناهار شامی توی عید دارن خیلی گرون تموم میشه.
-و یه دلیل دیگهش علاف شدنه. مردم عارشون میاد بگن دقیقا چه روزی میان عید دیدنی و تموم این 13 روزو باید حاضر و آماده و تمیز و نظیف بشینی که آیا کی بیان و یا نیان. اگه بشه اعلام کرد که مثلا من هفتم عید میشینم و همه این روز بیان، خیلی خوب میشه. من یه بار به فامیلهای سیبا این حرفو زدم همچین نگام کردن که "چه غلطا! چه جسارتا". انگار کفر گفتم!
2:14 | Zeitoon | نظرها
سهشنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۸
اشتراک در:
پستها (Atom)