چهارشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۷

سالی به از سال‌های پیش برایتان آرزومندم!



1- آخیش, از دست سال 87 راحت شدم. سال 87 تنها سالی بود که موقع نوشتنش قاطی می کردم و گاهی می نوشتم 78... 88 باز راحته. رونده و. آدم یادش نمی ره. عمر چه زود می گذره ها...

2- یعنی واقعا تو سال 88 احمدی نژاد این اسوه‌ی سادگی وصداقت و شجاعت ودارنده‌ی هزار تا مدال و بازوبندی که هم‌پالگی‌هاش بهش دادن، واقعا می‌ره کنار؟ یکی بگه من خواب نیستم؟ امیدوارم سال بعد هیچکس دیگه تخم‌مرغ شانسی نخره.

3- یک‌ماه خودمون رو کشتیم( روزی یه ساعت کارکردم اونم با بازی‌بازی و مرور خاطرات موقع تکاندن اسباب و لوازم) آخرش خونه‌تکونی تموم نشد...

4- همسایه طبقه پایینی صد بار زنگ زده برم مبل و فرش جدیدی که خریده ببینم سلیقه‌ش خوبه یا نه. آخه بگو من باید بپسندم یا خودتون. یا مثلا اگه بگم خوب نیست تو می‌ری عوضش کنی؟
بعد که دیدم می‌گم مبارکه. اصرار که باید مانتو روسریتو دربیاری یه چایی بخوری. می‌گم چشم. داریم چایی می خوریم شوهرش میاد خونه. زنه می‌دوه اول روسری منو از رو جارختی برمی‌داره می‌گه سرت کن.
می‌گم من حجابی نیستم! می‌گه ولی ما هستیم!
از تعجب خشکم می‌زنه. از این تیپایی‌ین که صبح تا شب دارن اینا رو نفرین می‌کنن که دیکتاتورن و الن و بلن. منم خیلی ساده بودم . بلوز آستین بلند و یقه بسته و بدون آرایش... موقع خداحافظی می‌گه چقدر روسری بهت میاد

‌5- موقع بازار گردی یه بلوز پوشیده قهوه‌ای مدل پیرزنی می‌بینم. به یاد همسایه طبقه پایینی می‌افتم و می‌خرمش. فکر کنم زیاد کاربرد داشته باشه.

6- وقتی پشت سر کسی بد گویی می‌کنم، بعدش یهو محبتم بهش قلمبه می‌شه...

7- هر سال کلی آجیل می‌خریم،‌اما بیشترشو خودمونیم می‌خوریم...

8- به جای ماهی قرمز واقعی ، ماهی و لاک‌پشت و مار و خرچنگ مصنوعی خریدم انداختم تو تنگ... از اونایی که بالاش حباب داره . و وسط آب غوطه‌ور می‌مونن. اینجوری هر چی پسرکم بچلونتشون هیچیشون نمی‌شه..

9- سبزه‌ام امروز یک سانتی شد...

10- چهارشنبه سوری امسال هیچکس آتش روشن نکرد، مبادا کون کسی بسوزد.



11- هیچکس از روی آتش نپرید



12- هیچکس نرقصید



13- تبلیغت اثر کرد و همه نشستند خونه و فیلم‌های سینمایی که فرت و فرت از تلویزیون به همین مناسبت پخش کردن تماشا کردن



14- حاجی فیروز عزیزم عباس آقا اصلا از خونه در نیومد.



15- خرید شب عید از بساطی‌های خیابان تحریم شده بود.
(خط صاف پشت چادر و مانتوی خانم‌ها فتوشاپ نیست به جان شما)



16- هفت سین بدون مار و لاک‌پشت دیگر معنا نداره. آخه اول هر دوشون هم با سین شروع می‌شه.



17- اونایی که هنوز وقت نکردن یا حوصله نکردن سبزه بذارن سبزه آماده نمی‌خریدن.



18- من تکذیب می‌کنم، امشب اصلا اینجا نبودم:





19- به فتوای بزرگان، هیچکس دست در دست جنس مخالف از روی آتیش چهارشنبه سوری نپرید تا در آن دنیا دچار عذاب الیم نشه. از آتیش هوسشون پریدن!




20- خیلی عکس دارم می‌ذارم برای فرصت مناسب.
ئه... خوابم میاد خوب...
چندتا دیگه شو گذاشتم در فلیکرم

21-
من امروز و امشب شاید بگم هفت تا بازار و هفت محله رو گز کردم تا این عکس‌ها رو گرفتم. BoroHaleshoBebar

سالی به از سال‌های پیش برای شما آرزومندم



1- آخیش, از دست سال 87 راحت شدم. سال 87 تنها سالی بود که موقع نوشتنش قاطی می کردم و گاهی می نوشتم 78... 88 باز راحته. رونده و. آدم یادش نمی ره. عمر چه زود می گذره ها...

2- یعنی واقعا تو سال 88 احمدی نژاد این اسوه‌ی سادگی وصداقت و شجاعت ودارنده‌ی هزار تا مدال و بازوبندی که هم‌پالگی‌هاش بهش دادن، واقعا می‌ره کنار؟ یکی بگه من خواب نیستم؟ امیدوارم سال بعد هیچکس دیگه تخم‌مرغ شانسی نخره.

3- یک‌ماه خودمون رو کشتیم( روزی یه ساعت کارکردم اونم با بازی‌بازی و مرور خاطرات موقع تکاندن اسباب و لوازم) آخرش خونه‌تکونی تموم نشد...

4- همسایه طبقه پایینی صد بار زنگ زده برم مبل و فرش جدیدی که خریده ببینم سلیقه‌ش خوبه یا نه. آخه بگو من باید بپسندم یا خودتون. یا مثلا اگه بگم خوب نیست تو می‌ری عوضش کنی؟
بعد که دیدم می‌گم مبارکه. اصرار که باید مانتو روسریتو دربیاری یه چایی بخوری. می‌گم چشم. داریم چایی می خوریم شوهرش میاد خونه. زنه می‌دوه اول روسری منو از رو جارختی برمی‌داره می‌گه سرت کن.
می‌گم من حجابی نیستم! می‌گه ولی ما هستیم!
از تعجب خشکم می‌زنه. از این تیپایی‌ین که صبح تا شب دارن اینا رو نفرین می‌کنن که دیکتاتورن و الن و بلن. منم خیلی ساده بودم . بلوز آستین بلند و یقه بسته و بدون آرایش... موقع خداحافظی می‌گه چقدر روسری بهت میاد

‌5- موقع بازار گردی یه بلوز پوشیده قهوه‌ای مدل پیرزنی می‌بینم. به یاد همسایه طبقه پایینی می‌افتم و می‌خرمش. فکر کنم زیاد کاربرد داشته باشه.

6- وقتی پشت سر کسی بد گویی می‌کنم، بعدش یهو محبتم بهش قلمبه می‌شه...

7- هر سال کلی آجیل می‌خریم،‌اما بیشترشو خودمونیم می‌خوریم...

8- به جای ماهی قرمز واقعی ، ماهی و لاک‌پشت و مار و خرچنگ مصنوعی خریدم انداختم تو تنگ... از اونایی که بالاش حباب داره . و وسط آب غوطه‌ور می‌مونن. اینجوری هر چی پسرکم بچلونتشون هیچیشون نمی‌شه..

9- سبزه‌ام امروز یک سانتی شد...

10- چهارشنبه سوری امسال هیچکس آتش روشن نکرد، مبادا کون کسی بسوزد.



11- هیچکس از روی آتش نپرید



12- هیچکس نرقصید



13- تبلیغت اثر کرد و همه نشستند خونه و فیلم‌های سینمایی که فرت و فرت از تلویزیون به همین مناسبت پخش کردن تماشا کردن



14- حاجی فیروز عزیزم عباس آقا اصلا از خونه در نیومد.



15- خرید شب عید از بساطی‌های خیابان تحریم شده بود.
(خط صاف پشت چادر و مانتوی خانم‌ها فتوشاپ نیست به جان شما)



16- هفت سین بدون مار و لاک‌پشت دیگر معنا نداره. آخه اول هر دوشون هم با سین شروع می‌شه.



17- اونایی که هنوز وقت نکردن یا حوصله نکردن سبزه بذارن سبزه آماده نمی‌خریدن.



18- من تکذیب می‌کنم، امشب اصلا اینجا نبودم:





19- به فتوای بزرگان، هیچکس دست در دست جنس مخالف از روی آتیش چهارشنبه سوری نپرید تا در آن دنیا دچار عذاب الیم نشه. از آتیش هوسشون پریدن!




20- خیلی عکس دارم می‌ذارم برای فرصت مناسب.
ئه... خوابم میاد خوب...
چندتا دیگه شو گذاشتم در فلیکرم

21-
من امروز و امشب شاید بگم هفت تا بازار و هفت محله رو گز کردم تا این عکس‌ها رو گرفتم.
تکبیر!