این روزها کسی که بیشتر از همه شور و شوق داریم بریم خونهش، دوستیه که یه بچه آورده برای بزرگ کردن.
شاید باورتون نشه اما با ورود این بچهی دوستداشتنی شور و شوق زیادی در همه اطرافیان بهوجود اومده.حالا پدر مادر جدیدش چه لذتی میبرن، خدا می دونه!
این بچهی ناز کوچولو وقتی به خونهی این دوستمون اومد دو سالش بود. اوائل دنیا اومدنش پدر مادرش رو از دست داده و با مادر بزرگ پیر و بیمارش زندگی میکرد. مادر بزرگ نه پول داشته برای این بچه غذا و لباس درستحسابی تهیه کنه و نه حوصله داشته باهاش بازی یا حتی کمی بهش مهربونی کنه. هر وقت هم عصبانی میشده شترق میخوابونده تو گوش بچه. به خاطر این موضوع ، بعد از دوسال تا همین چند وقت پیش هر دستی به نوازش روی سرش دراز میشد ناخودآگاه با ترس سرش رو کنار می کشید و فکر میکرد میخوان کتکش بزنن.و مدتها یواشکی شکلات و شیرینی از رو میز برمیداشت و قائم میکرد برای روز مبادا.
( کمی مثل داستان "هایدی" و جمعکردن نونرول برای مادر بزرگ پیتر).
دوستمون بعد از تحویل گرفتنش از مادر بزرگ چند آدرس عوض میکنه. با اینکه مادر بزرگ رضایت کامل داشته و اصلا با دیدن وضع مالی اینا خودش این پیشنهادو داده ولی اینا میترسن مادر بزرگه پشیمون شه یا حتی بخواد پولی بگیره.( البته من خودم دلم برای مادربزرگه هم میسوزه. کاش میشد اونو هم به مادربزرگخواندگی گرفت.)
شما نمیدونید چه اتاقی برای این بچه درست کردن و چقدر بهش میرسن و محبت میکنن.
جوری که منم هوس کردم فرزندخوندهشون بشم!
اینجور بچهآوردن( از راههای غیر رسمی) تو ایران خیلی باب شده. من حتی نمونهای دیدم که زن و شوهری از خارجکشور اومدن و از روستایی بچه خریدن و بردن مثلا آلمان.
در ایران واگذاری بچهی بدون سرپرست از کانالهای رسمی بهسختی انجام میشه. هفتخوان رستمی داره که نگو!!
یکی از شرطای اصلیشون اینه که پدرمادر باید مذهبی و اهل نماز روزه باشن و اصلا امکان بچهدار شدنشون نباشه. وضع مالی خوب داشته باشن. بدون اجازه بهزیستی حق تغییر محل و خونه و حتی مسافرت ندارن و هزار شرط و شروط دیگه...
اونقدر شرط و شروط میذارن و اینقدر میبرن و میارن و سوالپیچ میکنن تا زوج پشیمون بشن و اونی که مخالفتره اونیکیو مجاب کنه که همینطوری راحتتریم.
متاسفانه در ایران بچههای نوزاد رو بیشتر به فرزندخوندگی میگیرن. بچههای بزرگتر زیاد هواخواه نداره. میگن شخصیتش شکل گرفته و تازه میدونه پدر مادر نداره. و ما میخواهیم تا آخر عمر ندونه.در صورتیکه به نظر من بچههای بزرگتر که از آب و گل و پوشک دراومدن بهترن. بعدش چه اشکال داره بدونه. چرا نباید تابوی فرزندخواندگی رو بشکنیم؟
یکی از قوانین مملکت ما اینه که اگر بچهای حتی یک نفر از فامیلشون زنده باشه به کسی دیگه نمیدنش.در صورتیکه ممکنه اون فامیل اصلا صلاحیت و امکانات نگهداشتن بچه رو نداشته باشه.
مثلا در زلزلهبم که اینهمه آدم کشته شد و خیلی از بچهها یتیم شدن، علیرغم کلی پیشنهاد فرزندخواندگی از طرف مردم داخل و خارج کشور، حتی یک نفرشونو به مردم ندادن. یکی رو دادن به عموش که اصلا نمیخواستش.. استطاعت مالی نداره و از روی عصبانیت روزی هفت دست کتکش میزنه. یکی رو دادن به داییش که مثلا انحراف اخلاقی داره. همه میدونن به بچهی خواهرش تجاوز میکنه اما هیچکاری از دستشون بر نمیاد. و سرنوشتهای مشابه این دو...
یا ممکنه بابا و مامان بچهای در زندان باشن و به حبس ابد محکوم باشن( در شیرخواه آمنه نمونهش هست) این بچه هم محکومن تو پرورشگاه بمونن.
چرا اینا نباید مزهی خانواده رو بچشن؟
چرا نمیشه مثل کشورهای دیگه بشه اینجور بچهها رو حداقل تو تعطیلات ببریم مسافرت و پارک بازی و...
کمیتهامداد در ماههای رمضون طرحی رو اجرا میکنه به اسم "طرح اکرام"
– قبلا هم در موردش نوشتم- شما میتونید در ماه رمضون به پایگاههای کمیته امداد مراجعه کنید.
روی میزها پر از شناسنامهی بچههاست.
میتونی از روی عکس از هر کدوم که خوشت بیاد به عنوان فرزندهخونده انتخابش کنی.
منتها این طرح فرزندخوندگی از راه دوره. یعنی شما ماهی حداقل ده هزار تومن برای هر بچه می پردازید به پدرمادر اصلیش و مثلا خرج تحصیلشه.ممکنه شما هیچوقت بچه رو از نزدیک نبینید. اما از طریق کمیته امداد میتونید بفهمید که بچه سرماخورده و احتیاج به پول ویزیت دکتر و دارو داره و معلمش کتابهای خارج درس زیادی معرفی کرده و شما یه مقدار باید اضافه بر دههزار تومن باید بدید.با اینکه این روش هم بهتر از هیچه. در واقع بهش نمیشه گفت فرزند خونده گرفتن. بیشتر کمک مالیه. اون هم در حد خیلی کوچکی...
اگر این موانع رو هم بردارن باز هم تعداد زیادی از مردم با فرزند خونده آوردن مشکل دارن.یه ضربالمثل میگن و خلاص.
میگن مگه نشنیدی که " فرزند کسی نمیکند فرزندی!" بچهی خودمون برای ما چیکار کرده که بخواد این- ببخشید- تخم زول بخواد بکنه.و ضربالمثلهای دیگهای که حتما شنیدید.
( اگر میدونید لطفا بنویسید تا بقیه ببینن چقدر غیرمنطقی و خرافیه)
درصدی از زنو شوهرها هرگز بچهدار نمیشن و چقدر لذتبخشه آدم بچهی بیپناهی رو پناه بده و هم آرزوی خودشو برآورده کنه و هم آرزوی بچهرو برای خانوادهدار شدن.باور کنید من هر نمونهای از فرزندخونده آوردن رو دیدم نتیجه عالی بوده. حتی عزیزتر از بچهی خود آدمه.
درصدی از زنو شوهرها هرگز بچهدار نمیشن و چقدر لذتبخشه آدم بچهی بیپناهی رو پناه بده و هم آرزوی خودشو برآورده کنه و هم آرزوی بچهرو برای خانوادهدار شدن.باور کنید من هر نمونهای از فرزندخونده آوردن رو دیدم نتیجه عالی بوده. حتی عزیزتر از بچهی خود آدمه.
---------------
پ.ن.
Osmosis Jones در کامنتش نوشته :
"من چندين نفرو ديدم كه با اينكه يه عمر دنبال بچه بودن ولي هيچوقت حاضر نشدن بچه بيسرپرست از پرورشگاه بگيرن با اين فكر كه اكثر اون بچهها حرامزاده بودن كه رها شدن ! منظور اينه كه مشكل دو طرفهس. هم قوانين مزخرفن، هم طرز فكر خيلي از آدما."
"من چندين نفرو ديدم كه با اينكه يه عمر دنبال بچه بودن ولي هيچوقت حاضر نشدن بچه بيسرپرست از پرورشگاه بگيرن با اين فكر كه اكثر اون بچهها حرامزاده بودن كه رها شدن ! منظور اينه كه مشكل دو طرفهس. هم قوانين مزخرفن، هم طرز فكر خيلي از آدما."
منم این جریان حرومزاده بودن بچههای پرورشگاه رو از مردم زیاد شنیدم... بخصوص آقایون خیلی سخت میتونن بچهای رو قبول کنن که از تخم و ترکهشون نباشه. دوست دارن خاندانشون از طریق اسپرم خودشون تکثیر پیدا کنه.
حالا نمیشه یهبچه از تخم و ترکهشون بیارن و یه بچه هم از پرورشگاه؟
شما مورد دیگهای سراغ دارید؟
جان مادرتون سعی کنید در ارتباط با موضوع کامنت بنویسید.