1- جون من, برای کدوم کاندیدای وزارت همچین شعری گفتن که برای فاطمه آجرلو نماینده ی کرج گفتن!
بابا اصولگراهای خوش ذوق! بابا شاعرها !بابا ارزش قائل شوها برای مقام زن! بابا ترانه خوان ها...
بابا کرجی ها... بابا این کاره ها/
فاطی جون به مولا کرتیم!
برین رو لینک ترانه شم بشنوید:
طرفداران نامزد پیشنهادی برای وزارت رفاه در ایام انتخابات مجلس هشتم برای وی سرودی ساخته بودند.
به گزارش «شفاف» در سرود هواداران فاطمه آجرلو برای انتخابات مجلس هشتم آمده است:
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (2)
با همه توان خویش نیروی جوان خویش
روح و جسم و جان خویش آجرلو به پیش
مهر بیکران خویش علم بیخزان خویش
قدرت بیان خویش آجرلو به پیش
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (2)
در تمام شهر ما هر کجا نشان ز یادگار توست
هر کجا که بنگری شکوهای ز ابتکار کار توست
مردم کرج تو را یار و یاورند و افتخار توست
آجرلو به پیش
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (4)
با همه توان خویش نیروی جوان خویش
روح و جسم و جان خویش آجرلو به پیش
مهر بیکران خویش علم بیخزان خویش
قدرت بیان خویش آجرلو به پیش
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (2)
این به پاس حرمت و کوشش و تلاش بیامان توست
این به خاطر همه همتی که در تن و روان توست
در پناه حق دعای مردم کرج نثار راه توست
آجرلو به پیش (2)
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (2)
آهان, حالا همه با هم... از دَسَر
یک دو سه
آجرلو جونم رای ما فقط تویی
چون هیچکی مث تو گند نمی زنه به نهضت زنان
2- من اگه افغانستان زندگی می کردم و حق رای داشتم به عبدالله عبدالله رای می دادم.:)
شما چطور؟
3- تو سریال رستگاران همه عین هم حرف می زدن.
از شایسته سرمایه دار تا نرگس جون پیرزن تا پرستار بی سواد نرگس جون تا رویا و کاوه و صمصامی و بابک و خجسته و سارا و پونه و داداشش محسن و اون مرتیکه پرده یاقوت و کیانوش و... همه یه پا فیلسوف بودن برای خودشون. بیشتر جمله هاشون هم با "که" شروع می شد.
فکر کنم فیلمنامه نویس این سریال باید جایزه نوبل بگیره.
خجسته: من احمد رضا رو ول نمی کنم, که اگر بکنم نامردم... که اون زنی که شوهرشو ول می کنه خره... که احمدرضا پاکه چون اسمش احمدرضاست و اصولا تو فیلمها اسامی مذهبی هیچوقت خطاکار نمی شن. که فقط شکتون به اسامی مث کاوه و بابک و کیانوش و... بگرده.
کاوه: که اگه رویا رو کنف کنم انگار شایسته رو کنف کردم. که رویا چشم شایسته است . که اگر نکنم دلم خنک نمی شه.
نرگس جون: کاوه جون تو خوبی. که اگه نبودی من بزرگت نمی کردم. که اگه خطا کنی بد می بینی. که رویا گناهی این وسط نداره
پرستار نرگس جون: من نرگس جونو می برم مشهد پابوس امام رضا . که اگه نبرم از دست شماها دق می کنه. که لارج تر از نرگس جون کجا گیر بیارم. که بچه هام گرسنه ن.
بابک: من به بابام شک ندارم. که اگه داشتم پسرش نبودم. که اگه بابام مال مردم خور بود من زودتر از همه می فهمیدم.
فاطمه خانم همسر بابک: من عاشق پدر شوهرمم. که اگه بد بود من حزب اللهی بهش همچین احساسی نداشتم که اگه دوستش نداشته باشم ارثش بهم نمی رسه . که باید مواظب رویا خره باشم خودکشی نکنه.
سپور محله: من اینجا رو اینجوری تمیز می کنم. که اگه نکنم دلم طاقت نمیاره. که اگه ماها نباشیم کثافت دنیا رو برمیداره.
سیروس مقدم: من تا قل قیامت براتون فیلم می سازم. که اگه نسازم شماها رو کی آدم می کنه. که اگه نباشم صدا و سیما رو کی تیغ بزنه. که امثال منن که به شما باید نشون بدن هر چی دختر چادریه یه انسان کامل و صبور و فهیمه و هر چی بیچادره دزد و کیف زن و قرتیه.
لینک این نوشته در وبلاگ اصلی زیتون
شنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۸
ترانه ای برای فاطمه آجرلو: آجرلو به پیش
برچسبها:
اصولگرایان,
ترانه,
دولت دهم,
رستگاران,
سرود,
فاطمه آجرلو,
مجلس,
نماینده,
وزیر رفاه
چهارشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۸
فاطمه آجرلو نماینده ی زنان ایرانی یا سرسپرده جناح احمدی نژاد؟
آقای نماد تغییر( احمدی نژاد) برای عقب نماندن از غافله تکریم زن که یکی! از موارد محبوبیت رقبایش(بخصوص کروبی) بود, روز یکشنبه اعلام کرد در کابینه اش حداقل سه وزیر زن خواهد داشت.
یکی از آنها فاطمه آجرلو نماینده ی کرج به عنوان وزیر رفاه و دیگری مرضیه وحید دستجردی به عنوان وزیر بهداشت و سومی را قرار است فردا معرفی کند.
حالا آقای احمدی نژاد چرا ایشان را برای تصدی پست وزارت مناست دانسته باید ببینیم:
اول باید بگویم که من هیچ دشمنی شخصی با خانم آجرلو ندارم. اگر از نزدیک اورا ببینید ممکن است حتی از او خوشتان بیاید.
زن بسیار شجاع و با جربزه و خوش زبانی است. با بیماران و دانشجویانی که او نامه برای معرفی به بیمارستان یا دانشگاه می خواهند خیلی مهربان و دست و دلباز است. دیدن او مثل بعضی نماینده ها اصلا محال نیست و...
پس مشکل چیست؟
تا آنجا که یادم می آید وقتی در دور قبلی نامزد انتخابات شد به عنوان خانم جلسه ای(خانمی که در سفره ها نذری زنان را از شیطان رجیم برحذر می دارد) شرکت کرد.
درست است که همه می دانستند که خانم اجرلو عضو سپاه هم هست اما خانم جلسه ای چیز دیگری است.
شما هیچ کوچه ای در شهر کرج نمی توانید پیدا کنید که چندین خانواده سفره بینداز نداشته باشد. بخصوص در کوچه های زنبق 1 تا زنبق 20 عظیمیه که یکی از آخری ها محل زندگی آجرلو بود. اصولا بعد از انقلاب انداختن "سفره" و دعوت یک خانم جلسه ای خوش زبان, یکی از علامت های تفاخر هر خانواده شده. کافی است در یک مهمانی بگویی من سفره انداختم و مثلا خانم ساعتچی(خانم ساعت چی اگر تا به حال خدای نکرده فوت نشده باشد حتما خیلی پیر است و جوانترها روی بورسند) را دعوت کردم تا یکباره نگاهها بسویت محترمانه تر شود.
خانم آجرلو را به غیر از حرف اول نام فامیلش که "الف" است(خیلی از مردم حوصله خواندن تا "ی" کاندیداها نیستند) زنهای کرجی نماینده کردند. حتما به امید اینکه دردی از زنان جامعه بردارد.
اما برای ایشان جناح سیاسی بسیار مهمتر از جنسیت است. علی رغم مراجعت مکرر زنان برای مخالفت با قوانین تبعیض آمیز و بخصوص چند همسری هیچوقت در هیچکدام از دو دوره نماینده گی اش حرفی مخالف در این مورد نزد.(خانمی آرزو می کرد شوهر خانم آجرلو برود چند زن رویش بگیرد تا بفهمد یک من ماست چقدر کره دارد)
او بارها در محفل های خصوصی از فمینیستها به عنوان طرفداران بی بند و باری جنسی و خواهان رسمی شدن فاحشگی اسم برد.
او بارها به مراجعینش گفته که مردم و بچه های عراق و غزه و ... از مردم و بچه های ایرانی مهمتر هستند, چون ما خیالمان راحت است که جمهوریمان اسلامی ست و آنها هنوز نه.
او بارها گفته که حرف های احمدی نژاد برایش باارزش تر و مهم تر است از مردم گمراه(گمراه= کسی که مخالف احمدی نژاد است)
ما هرگز نفهمیدیم چطور تحصیلات ابتدایی حوزوی فاطمه آجرلو با این حجم عظیم کار , تبدیل شد به لیسانس روانشناسی و فوق لیسانس شخصیت و تازگی ها دکترای روانشناسی تعلیم و تربیت!
یادم است یکبار خانم آجرلو ندانسته در مجلسی از جدا شدن کلاسهای دختران و پسران و پرده کشیدن بین آنها در دانشگاه آزاد( که شایع است یکی از سهامدارانش رفسنجانی است و ایشان مثل پسرخاله گرامی اش عباس پالیزدار ضد رفسنجانی مبباشد) انتقاد کرده بود. روزنامه شرق هم چاپش کرده بود, وقتی اصولگراها گفته بودند که بابا جان ما خودمان مبدع جدا سازی جنسیتی هستیم آجرلو حرفش را پس گرفت و از آن به بعد یکی از طرفداران تئوری درس دانشگاهی به چه درد دختران می خورد و حفظ کیان خانواده شد.
حالا باید ببینیم وقتی خانم آجرلو وزیر رفاه شد ( ما که بخیل نیستیم. بشود) برای ملت ایران رفاه می آورد یا برای افراد جناحش و یا کشورهای دیگر؟
دکتر سین هم خانم وحید دستجردی کاندیدای وزارت بهداشت را دراز کرده...
لینک در بالاترین
یکی از آنها فاطمه آجرلو نماینده ی کرج به عنوان وزیر رفاه و دیگری مرضیه وحید دستجردی به عنوان وزیر بهداشت و سومی را قرار است فردا معرفی کند.
حالا آقای احمدی نژاد چرا ایشان را برای تصدی پست وزارت مناست دانسته باید ببینیم:
اول باید بگویم که من هیچ دشمنی شخصی با خانم آجرلو ندارم. اگر از نزدیک اورا ببینید ممکن است حتی از او خوشتان بیاید.
زن بسیار شجاع و با جربزه و خوش زبانی است. با بیماران و دانشجویانی که او نامه برای معرفی به بیمارستان یا دانشگاه می خواهند خیلی مهربان و دست و دلباز است. دیدن او مثل بعضی نماینده ها اصلا محال نیست و...
پس مشکل چیست؟
تا آنجا که یادم می آید وقتی در دور قبلی نامزد انتخابات شد به عنوان خانم جلسه ای(خانمی که در سفره ها نذری زنان را از شیطان رجیم برحذر می دارد) شرکت کرد.
درست است که همه می دانستند که خانم اجرلو عضو سپاه هم هست اما خانم جلسه ای چیز دیگری است.
شما هیچ کوچه ای در شهر کرج نمی توانید پیدا کنید که چندین خانواده سفره بینداز نداشته باشد. بخصوص در کوچه های زنبق 1 تا زنبق 20 عظیمیه که یکی از آخری ها محل زندگی آجرلو بود. اصولا بعد از انقلاب انداختن "سفره" و دعوت یک خانم جلسه ای خوش زبان, یکی از علامت های تفاخر هر خانواده شده. کافی است در یک مهمانی بگویی من سفره انداختم و مثلا خانم ساعتچی(خانم ساعت چی اگر تا به حال خدای نکرده فوت نشده باشد حتما خیلی پیر است و جوانترها روی بورسند) را دعوت کردم تا یکباره نگاهها بسویت محترمانه تر شود.
خانم آجرلو را به غیر از حرف اول نام فامیلش که "الف" است(خیلی از مردم حوصله خواندن تا "ی" کاندیداها نیستند) زنهای کرجی نماینده کردند. حتما به امید اینکه دردی از زنان جامعه بردارد.
اما برای ایشان جناح سیاسی بسیار مهمتر از جنسیت است. علی رغم مراجعت مکرر زنان برای مخالفت با قوانین تبعیض آمیز و بخصوص چند همسری هیچوقت در هیچکدام از دو دوره نماینده گی اش حرفی مخالف در این مورد نزد.(خانمی آرزو می کرد شوهر خانم آجرلو برود چند زن رویش بگیرد تا بفهمد یک من ماست چقدر کره دارد)
او بارها در محفل های خصوصی از فمینیستها به عنوان طرفداران بی بند و باری جنسی و خواهان رسمی شدن فاحشگی اسم برد.
او بارها به مراجعینش گفته که مردم و بچه های عراق و غزه و ... از مردم و بچه های ایرانی مهمتر هستند, چون ما خیالمان راحت است که جمهوریمان اسلامی ست و آنها هنوز نه.
او بارها گفته که حرف های احمدی نژاد برایش باارزش تر و مهم تر است از مردم گمراه(گمراه= کسی که مخالف احمدی نژاد است)
ما هرگز نفهمیدیم چطور تحصیلات ابتدایی حوزوی فاطمه آجرلو با این حجم عظیم کار , تبدیل شد به لیسانس روانشناسی و فوق لیسانس شخصیت و تازگی ها دکترای روانشناسی تعلیم و تربیت!
یادم است یکبار خانم آجرلو ندانسته در مجلسی از جدا شدن کلاسهای دختران و پسران و پرده کشیدن بین آنها در دانشگاه آزاد( که شایع است یکی از سهامدارانش رفسنجانی است و ایشان مثل پسرخاله گرامی اش عباس پالیزدار ضد رفسنجانی مبباشد) انتقاد کرده بود. روزنامه شرق هم چاپش کرده بود, وقتی اصولگراها گفته بودند که بابا جان ما خودمان مبدع جدا سازی جنسیتی هستیم آجرلو حرفش را پس گرفت و از آن به بعد یکی از طرفداران تئوری درس دانشگاهی به چه درد دختران می خورد و حفظ کیان خانواده شد.
حالا باید ببینیم وقتی خانم آجرلو وزیر رفاه شد ( ما که بخیل نیستیم. بشود) برای ملت ایران رفاه می آورد یا برای افراد جناحش و یا کشورهای دیگر؟
دکتر سین هم خانم وحید دستجردی کاندیدای وزارت بهداشت را دراز کرده...
لینک در بالاترین
برچسبها:
احمدی نژاد,
زنان,
سرسپرده,
فاطمه آجرلو,
کرج,
مجلس,
نماینده,
وزیر زن
دوشنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۸
روهیپنول یا داروی تجاوز, دارویی که در زندانها به جوانان داده شده است تا به آنها تجاوز شود
دکتر ف... که از جراحان به نام است دیروز صبح به من گفت دوست دارم امروز تو دستیارم باشی با کمال میل قبول کردم چون همیشه جراحی های خیلی سخت عروقی نورونی را انجام می داد و کلی نکته جدید در هربار دستیاری یاد می گرفتم اما این بار یک عمل ساده بود یک کیست مقعدی دکتر ف... احتمالا حوصله نداشت خودش عمل کند مرا به ظاهر دستیار کرده بود من به آرامی کیست را جدا کردم اما زمانی که خارجش کردم متوجه شدم کیست نیست و یک توده ی عفونی است و برای پاتو آنرا بسته بندی کردم دکتر بعد از عمل از من خواهش کرد که شخصا به آزمایشگاه بروم و جواب را بگیرم و به دکتر ر... بگویم که نهایت دقت را بکنند چرا که این بیمار از بستگان دکتر هستند حالا فهمیدم چرا دکتر عمل به این سادگی را قبول کرده بی علاقه به آزمایشگاه رفتم وظرف را تحویل دادم و 40دقیقه ایی با دکتر ر... گرم صحبت شده بودم که جواب آمد Chlamydia یک بیماری عفونی آمیزشی اما با این سطح خیلی عجیب بود سطح درگیری آنقدر زیاد بود که دکتر به جای درمان دارویی از جراحی استفاده کرده بود.به اتاق دکتر رسیدم و گفتم Chlamydiaاست دکتر بدون توجه به من گفت علی می دانی چرا امروز از تو خواستم که دستیار من باشی؟بی مهابا گفتم چون در شان شما نبود دکتر لبخندی زد و گفت نه مثل همیشه اشتباه کردی-این بیمار از بستگان ماست که تازه از زندان آزاد شده می دانی این عفونت از چه راهی انتقال پیدا می کند؟برق از سرم پرید اولین موردی بود که می دیدم و خودم عملش می کردم گفت می خواهم با باقری لنکرانی تماس بگیرم و همه چیز را بگویم گفت حالا برو ببین وضعش چه طور است مات و مبهوت مانده بودم گفتم دکتر با چه کسی آمده است ؟خانواده اش خبر دارند؟گفت علی جان آرام باش هیچکس خبراز این موضوع تجاوز جز من و تو ندارد حتی خانواده اش .گفتم یعنی نگفته است؟بیچاره حتما خجالت کشیده.گفت نمی دانم می خواهی هنگام ویزیت دکتر ج... تو هم حضور داشته باش(دکتر ف... همیشه بعد از عمل بیمارانش را برای معاینه روانپزشکی به دکتر ج... می سپارد)ساعت 6 دکتر ج... آمد و به اتفاق به اتاق بیمار رفتیم چند سوال کرد که او هم یک سری جواب شکسته بسته داد ودکتر از من خواست که ایشان را تنها بگذارم نیم ساعتی بیرون ماندم وبیرون آمد گفت هیچ چیز یادش نمی آید می دانی یعنی چه دکتر؟گفتم عوارض بیهوشی گفت نه احتمالا * rohypnol گفتم دکتر مگر می شود آنقدر حالم بد شد که دکتر ج... مرا به پاویون رساند و پرستار برایم آب قندی آورد گفتم دکتر چرا در حکومت اسلامی که این کار از مذموم ترین کارهاست همچین اتفاقی می افتد؟گفت ببین این عمل چند هدف را دنبال می کند
1- ایجاد وترس وارعاب در جامعه
2- ایجاد خشونت و ترویج آن در جامعه:
تصور کن در زندان با دست های بسته به شما تجاوز کنند و هیچ کاری نتوانی انجام دهی اکثر قریب به اتفاق افراد حاضرند بمیرند و این عمل با آنها انجام نشود پس در همین مرحله یا دست از جان می شویی و دیگر هیچ چیز برایت اهمیت ندارد جز انتقام یا اینکه دیگر هیچوقت جرات و جسارتی برایت باقی نمی ماند که هردو از عوامل خشونت هستند و از طرف دیگر تاثیری که روی اطرافیانت می گذارد این است که تصور کن بچه تورا کسی بکشد ممکن است از قصاص او بگذری اما اگر بفهمی کسی به فرزندت تجاوز کرده تحت هیچ شرایطی حاضر نمی شوی شخص را ببخشی حتی به قیمت مرگ یادت باشد که خشونت عامل نابودی جنبش های مدنی صلح آمیز است سردمداران حکومت هر کاری می کنند تا بتوانند احساسات جامعه را جریح کنندوپس از آن مردم دست به حرکات خشونت آمیز بزنند تا مجوزی بگیرند برای بستن مردم به گلولهاما اتفاق جدی تری که برای شخصی که به او تجاوز شده است می افتد از او یک فرد افسرده و منفعل می سازد تجاوز شکستن و خردکردن افرادی است که باشکنجه های معمول خرد نمی شوند که معمولا این افراد انسانهایی هستند که از لحاظ روحی بسیار قوی هستندو معمولا اگر این افراد تحت درمان دارویی قرار نگیرند خودکشی می کنند چرا که دایم در این فکر هستند که از حرمت شرف خودشان نتوانسته اند دفاع کنند و از طرفی با منفعل شدن آنها نظام را تهدید نمی کنند و تازه ثابت کردن این موضوع از همه چیز سخت تر است چرا که هم تشخیص تجاوز جنسی به عهده پزشک قانونی است که در انحصار دولت است وهم به دلیل گذشت زمان به علت نبود علامت مثبت تقریباً غیرممکن است.و جالبتراینکه بیشترافراد مایل به معاینه پزشکی، بازجویی پلیس و رسیدگی دادگاه نیستند.واز طرف دیگرامران فقط بر اساس شهادت گواهان محکوم نمیشوند و باید مدارک تأیید کننده از دیگران کسب شود. مدارک مربوط به اثبات دخول، هویت تجاوز کننده و... .به دکتر فاضلی زنگ زدم و شرح ما وقع را گفتم و گفتم که می خواهم این موضوع را منتشر کنم اما گفت فعلا دست نگه دارم تا نه سر خود را به باد دهم نه سر بیمارم را به قول حمید شب خیز آقا داستانی شده ها و چه می کنه این محمود چی توزآدم تو این مملکت چیزهایی رو می بینه که واقعا اگر بمیره کمه امروز با دکتر ف... قرار دارم می خوام پیشنهاد بدم یه نامه بنویسیم راجع به این موضوع به رییس مجلسی که می گه تجاوز جنسی اتفاق نیافتاده و امضای تمام پزشک هایی که می شه رو بعد از معاینه بگیرم دعام کنید هرچند که اگر این قرص رو داده باشن به این بازداشتی ها خیلی سخته ثابت کردنش چون نهایتا تا 72 ساعت در ادرار قابل شناساییه اما حداقل یه مورد که دست خودمونه هستضمننا اگر آشنایی دارید که تازه از زندان آزاد شده حتما پست بعدی رو بخونید و اگر حتی گفت بهش تجاوز نشده حتما کارهایی که گفتم رو انجام بدید چون اگر بهش روهیپنول داده باشن هیچی یادش نمی یاد *rohypnol:روهیپنول یا روفیز دارویی است از خانواده داروهای خواب آور و از طبقه ی پام ها با قدرتی بسیار بالاترکه به دلیل تاثیرات بسیار قوی و طولانی که این دارو در خاموش سازی مرکز سیستم عصبی اعمال می کند به " داروی تجاوز " معروف است.عوارض این دارو استفراغ ، توهم ، دشواری در تنفس ، کما فراموشی کامل اختلال در تکلم و یا حتی مرگ را ممکن است در فرد ایجاد کند
من این مطلب رو با ای میل دریافت کردم و چون مطمئن نبودم که نویسنده بخواد نام پزشک ها آورده بشه فقط حرف اولشون رو گذاشتم بمونه. بعد در سرچ در گوگل وبلاگ دکتر علی رو پیدا کردم. یادداشت های یک پزشک
- توصیه های یک روانشناس به خانواده ها برای بهبود وضعیت روحی زندانیان پس از آزادی
- مطلب افشاگرانه ی فرشته قاضی خبرنگار و فعال حقوق بشر از بازجوییهایش در زندان اوین را حتما بخونید...
روزنامه اعتماد ملی توقیف شد - ... درود بر کروبی که عقب نشینی نمی کند. اگر بخواهد وبلاگهایمان را برایش روزنامه می کنیم.
http://z8un.com
نام نوید مجاهد(مژده) در وبلاگستان جاودانه است...
1-. بعد از مدتی اومدم وبگردی کنم. وبلاگ ویولت رو که باز کردم با بدترین خبری که می شه این روزا بشنوم روبه رو شدم.
نوید مجاهد نویسنده وبلاگ مژده فوت شده:(
با نوید از همون روزای اول وبلاگ نویسیم آشنا شدم. برام کامنت و ای میل می نوشت. می گفت نوشته هامو دوست داره. بار اولی که با نام مژده برام کامنت نوشت فکر کردم دختره و بعدا سر همین جریان کلی شوخی کردیم.
نوید یکی از انسان ترین و مهربونترین بلاگرهایی بود که می شناخنم.
اوایل یه وبلاگ داشت یه خورده هم سیاسی می نوشت اما بعدا بنا به توصیه پدرش تصمیم گرفته نیروشو در کار تخصصی کامپیوتر و برنامه نویسی بذاره و وبلاگشو عوض کرد. نوید گاهی به من هم هشدار می داد مواظب خودم باشم.
نوید تصمیم گرفت کار بزرگی در وبلاگستان شروع کنه. کاری که باعث شد اسمش برای همیشه در تاریخ وبلاگستان به نیکی ثبت بشه.
او که توانایی راه رفتن نداشت و دچار بیماری دوشن بود تصمیم گرفت برای تموم معلولین ایرانی وبلاگ رایگان درست کنه.
او که همیشه سر تعداد ویزیتور و نظرنویس با من شوخی داشت ازم خواست که توی وبلاگم تبلیغش رو بکنم تا اگر معلولی خواننده ی وبلاگم باشه متوجه بشه. او سایت معلولین (special.ir ) رو راه انداخت و تا آخرین لحظه ی عمر یک لحظه از کمک به دیگران بخصوص به معلولان غافل نشد.
یه بار در سفرنامه کرمانم نوشتم که از یزد رد شدم. بعدا چقدر ازم گله کرد که چرا قبلا خبر ندادم تاهمدیگر رو ببینیم.
یکی از بدترین شرایطی که یک مستعار نویس داره اینه که به طور احمقانه ای فکر می کنه نباید کسی بشناسدش:( خیلی دوست داشتم نوید رو از نزدیک ببینم...باید می دیدمش...
این هزارمین پست وبلاگم بود. دوست نداشتم از مرگ دوست عزیزی می نوشتم...
نوید جان یادت به خیر
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
پ.ن.
آن هاییکه برای نوید مجاهد نوشته اند:
ویولت: باور نمی کنم!
محمود فرجامی: به یاد نوید مجاهد که حقی بر گردن ما دارد
نیما اکبرپور(عصیان): نوید مجاهد، بلاگر قدیمی مبتلا به دوشن درگذشت
عسگر اصفرزاده : نوید عزیز, همیشه در وبلاگستان فارسی زنده هستی
حسین میری(وبلاگ قطار): نوید مجاهد، بلاگر قدیمی مبتلا به دوشن درگذشت
فاریا(بیایید دنیای بهتری بسازیم ): خبر فوت نوید مجاهد متاثرم کرد
عکس نوید
.مصاحبه رادیو زمانه(آزاده اسدی) با نوید مجاهد: می خواهند باور شوند..
نسیم(کویر ام اس): تو رفتی و یادت تا ابد در دلم زنده است
آی طنز: نوید مجاهد, خادم معلولین ایران درگذشت. کاریکاتوری از نون.جمشیدی
لینک در بالاترین
لینک در بلاگ نیوز
پ.ن. 2
مطلب در مورد تجاوز به زندانیان سیاسی در این سی سال کم نخوندیم. اما بعد از خوندن این نوشته ی دردناک بابک داد به فکرم رسید چقدر خوبه جنبش سبز با فرستادن روانپزشک های مورد اطمینان به خونه ی ر آدمای مورد تجاوز قرار گرفته از نظر روحی به دادشون برسیم. می تونیم به یه شماره حساب مطمئن که آقای موسوی یا آقای کروبی یا هر کس دیگه اعلام می کنه پول بریزیم برای تإمین بودجه. واقعا باید به داد این ها رسید...
نوید مجاهد نویسنده وبلاگ مژده فوت شده:(
با نوید از همون روزای اول وبلاگ نویسیم آشنا شدم. برام کامنت و ای میل می نوشت. می گفت نوشته هامو دوست داره. بار اولی که با نام مژده برام کامنت نوشت فکر کردم دختره و بعدا سر همین جریان کلی شوخی کردیم.
نوید یکی از انسان ترین و مهربونترین بلاگرهایی بود که می شناخنم.
اوایل یه وبلاگ داشت یه خورده هم سیاسی می نوشت اما بعدا بنا به توصیه پدرش تصمیم گرفته نیروشو در کار تخصصی کامپیوتر و برنامه نویسی بذاره و وبلاگشو عوض کرد. نوید گاهی به من هم هشدار می داد مواظب خودم باشم.
نوید تصمیم گرفت کار بزرگی در وبلاگستان شروع کنه. کاری که باعث شد اسمش برای همیشه در تاریخ وبلاگستان به نیکی ثبت بشه.
او که توانایی راه رفتن نداشت و دچار بیماری دوشن بود تصمیم گرفت برای تموم معلولین ایرانی وبلاگ رایگان درست کنه.
او که همیشه سر تعداد ویزیتور و نظرنویس با من شوخی داشت ازم خواست که توی وبلاگم تبلیغش رو بکنم تا اگر معلولی خواننده ی وبلاگم باشه متوجه بشه. او سایت معلولین (special.ir ) رو راه انداخت و تا آخرین لحظه ی عمر یک لحظه از کمک به دیگران بخصوص به معلولان غافل نشد.
یه بار در سفرنامه کرمانم نوشتم که از یزد رد شدم. بعدا چقدر ازم گله کرد که چرا قبلا خبر ندادم تاهمدیگر رو ببینیم.
یکی از بدترین شرایطی که یک مستعار نویس داره اینه که به طور احمقانه ای فکر می کنه نباید کسی بشناسدش:( خیلی دوست داشتم نوید رو از نزدیک ببینم...باید می دیدمش...
این هزارمین پست وبلاگم بود. دوست نداشتم از مرگ دوست عزیزی می نوشتم...
نوید جان یادت به خیر
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
پ.ن.
آن هاییکه برای نوید مجاهد نوشته اند:
ویولت: باور نمی کنم!
محمود فرجامی: به یاد نوید مجاهد که حقی بر گردن ما دارد
نیما اکبرپور(عصیان): نوید مجاهد، بلاگر قدیمی مبتلا به دوشن درگذشت
عسگر اصفرزاده : نوید عزیز, همیشه در وبلاگستان فارسی زنده هستی
حسین میری(وبلاگ قطار): نوید مجاهد، بلاگر قدیمی مبتلا به دوشن درگذشت
فاریا(بیایید دنیای بهتری بسازیم ): خبر فوت نوید مجاهد متاثرم کرد
عکس نوید
.مصاحبه رادیو زمانه(آزاده اسدی) با نوید مجاهد: می خواهند باور شوند..
نسیم(کویر ام اس): تو رفتی و یادت تا ابد در دلم زنده است
آی طنز: نوید مجاهد, خادم معلولین ایران درگذشت. کاریکاتوری از نون.جمشیدی
لینک در بالاترین
لینک در بلاگ نیوز
پ.ن. 2
مطلب در مورد تجاوز به زندانیان سیاسی در این سی سال کم نخوندیم. اما بعد از خوندن این نوشته ی دردناک بابک داد به فکرم رسید چقدر خوبه جنبش سبز با فرستادن روانپزشک های مورد اطمینان به خونه ی ر آدمای مورد تجاوز قرار گرفته از نظر روحی به دادشون برسیم. می تونیم به یه شماره حساب مطمئن که آقای موسوی یا آقای کروبی یا هر کس دیگه اعلام می کنه پول بریزیم برای تإمین بودجه. واقعا باید به داد این ها رسید...
اشتراک در:
پستها (Atom)