دوشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۹۰

آنقدر نازت کشیدم، پرده از رازت کشیدم...


ترانه‌ی " خواب نوشین" و یا "وصل دوشین" مرضیه رو خیلی دوست دارم. خواستم شمارو هم در این لذت شریک کنم.
پشنهاد می‌کنم گوش بدین و باهاش بخونید.

خواب خوشی وقت سحر
دیدم و یادم نرود
روی تو با دیده‌ی تر دیدم و یادم نرود...

1،2،3 حالا باهم...

پرده از رازت کشیدم
سوی خود بازت کشیدم
آنقدر نازت کشیدم
تا نشستی...

روی دامانت فتادم
عقده‌ی دل را گشادم
ناگهان آمد به یادم
رنج هستی...

ای خوش آن‌دم وان غرورِ خواب نوشین
خواب نوشین، خواب نوشین
وان نشاط و وان سرور وصل دوشین
وصل دوشین، وصل دوشین

با تو می‌گفتم غم و درد جدایی
همچنان نی با نوای بینوایی
وای از این دیر آشنایی...

روی دامانت چو اشک افتاده بودم
ناله‌های عاشقی سر داده بودم
که‌ای جفاجو کن وفایی


دامن از دستم کشیدی
همچو بخت از من رمیدی
من ز خواب ناز خود، زآواز خود ناگه پریدم
غیر اشک و بستری، از دیدِ تر دیگر ندیدم

او سر یاری ندارد
قصه‌گو تَه رنج عاشق
خواب و بیداری ندارد

پرده از رازت کشیدم ...

آهنگساز:پرویز یاحقی