‏نمایش پست‌ها با برچسب ترانه. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب ترانه. نمایش همه پست‌ها

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۹۱

شاهین نجفی، عصیان‌زده یا مرتد؟

ماجرا اینه که شاهین نجفی اومده یه آهنگی خونده و ظاهرا مشکلات جامعه امروز ایرانی‌ها رو بیان کرده. این ترانه سرو صدایی در اینترنت راه انداخته، طرفداران و دشمنان زیادی برای خودش دست و پا کرده. صفحاتی برای حکم ارتداد و یا حتی کُشتن او در فیس‌بوک راه افتاده.
حتی سکولارهای اطلاح‌طلب هم واکنش نشون دادن و بعضی‌ها موافق و بعضی‌ها مخالف پخش این آهنگن.
اول تعصب رو کنار گذاشته متن ترانه جدید شاهین تجفی رو با حوصله بخونیم :
نقی تو رو قسم به شوخ طبعی‌یت
به این بیرون از گودِ تو تبعید
به این آلتِ بزرگ زندگانی
که پشت ما نشسته رو به تهدید
نقی تو رو به طول و عرض تحریم
دلارِ رو به رشد و حس تحقیر
نقی تو رو به امام مقوایی
به طفل علی گوی توی رحم گیر
به درس فقه تو اطاق عمل بینی
به آقا و تسبیح و جا نماز چینی
نقی تو رو به انگشت شیث رضایی
به دینی که اوت شد و فوتبال دینی
آی نقی!
حالا که مهدی خوابه ,ما تو رو صدا میزنیم
آی نقی!
تو ظهور کن که ما آماده تو کفنیم
آی نقی!
نقی تو رو قسم به عشق و ویاگرا
تو رو به لنگای هوا شده وچاکرا
تو رو به سنگک و مرغ و گوشت و ماهی
سینی سیلی کنی و بکارت راه راه
نقی تو رو به ممه های گلشیفته
به آبروی نداشته که از ما ریخته
نقی تو رو به نژاد آریایی
به پلاکی که به گردن آویخته
نقی جون من تو رو به شوشول فرنود
سه هزار میلیارد زیر گنبد کبود
خلیج فارس و ارومیه هم قصه بود
راستی اسم رهبر جنبش سبز چی بود؟
آی نقی!
حالا که مهدی خوابه ,ما تو رو صدا میزنیم
آی نقی!
تو ظهور کن که ما آماده تُو کفنیم
آی نقی!
به رحلت جانگوز امام امّت
به سیاسیون فسیلی تُو غربت
به بیوه های با کلاس پلاس دیسکو
به بحثای روشنفکری تُو چت
به غیرت مردای اون کاره
به زنان مدافع حقوق مرد
به انقلاب رنگی از تُو تلویزیون
به سه درصد جمعیت کتاب خون
تو رو به شعارای آبکی و تُو خالی
نقی تو رو به این جماعت حالی به حالی
صبح زنده باد میگن و شب مرده باد
به قهرمانای قصه های خیالی
آی نقی!
حالا که مهدی خوابه ,ما تو رو صدا میزنیم
آی نقی!
تو ظهور کن که ما آماده تُو کفنیم
آی نقــــــــــــی!
وای نقــــــــــــــی!
خوب، می‌بینیم که شاهین نجفی با گفتن مشکلات جامعه‌مون از قبیل گرونی و فسیل شدن سیاسیون در غرب و فراموش کردن موسوی کنج عزلت وتحریم، عوض شدن اسم خلیج فارس و خشک شدن دریاچه ارومیه، دزدیده شدن 3000 میلیارد، رشد قیمت دلار و حس تحقیر، تبعید خیل عظیمی از روشنفکران و مردم ایران، فساد در فوتبال، به اینکه بعد از 33 سال هنوز مهر و جانماز از چین وارد می‌کنیم ، اینکه سینه برهنه گلشیفته کدوم آبروی نداشته‌ی ما رو تو جهان برده؟ اعتراض خودشو به زبون آورده.
شاهین نجفی در بیان مشکلات از بعضی خط قرمزهای جمهوری اسلامی هم عبور کرده. مثل:
خواب بودن امام زمان، صدا زدن امام نقی که نسبت به بقیه اماما کمتر معروفه و کمتر بهش استناد می‌شه و حساسیتی که حکومت روی صفحه فیس‌بوکی که به طنز باز شده و "کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان" جزء پربازدیدکننده‌ترین صفحاته، داره.
مسخره کردن امام مقوایی که در مراسم روز 22 بهمن امسال به نمایش دراومد،
انگشت شیث رضایی و مسئله فوتبال دینی، دخترانی که اجبارا درس فقه می‌خونن ولی همه‌ش به فکر زیبایی و عمل جراحی دماغن!
( سهراب سپهری هم دختر همسایه‌شو مسخره کرده بود که زیر نارون زیبایی درس فقه می‌خونه. اما لحن سهراب چون نرمه کسی معترض نشد، فقط یواشکی یه قسمت‌هاییش حذف شد)
طعنه زدن به امام‌هایی که عمل جنسی زیادی داشتن .
به یاعلی گفتن خامنه‌ای موقع تولد از رحم مادرش و...
یه عده نکات مثبت ترانه رو گرفتن و یه عده پرچم وااسلاما بلند کردن که شاهین نجفی پاشو از گلیمش درازتر کرده و حتی بعضیا شعر رو به حروفی برگردوندن و گفتن این شعر حرفای نعل به نعل شیطان پرستیه. پس شاهین نجفی خود شیطانه.
یه عده گفتن امام‌ها عین پدر ما می‌مونن اگه کسی به پدر شما توهین کرد آیا می‌بخشیدیدش؟
غافل از اینکه اگر یه عده بیان بابای منو اونقدر گنده کنن و به اسم عقاید بابام به همه زور بگن و هر کاری کرد یه آیه از بابام بیارن که چنین و چنان و اینجور لباس نپوش و اینطور نگرد و اینطور بخور اونطور بخواب با فلان پا برو مستراح و ... برای بابای منم از این صفحات درست می‌شه و ازین شعرا هم می‌گن. چه اشکال داره اجازه بدیم جوونه‌های ما حرف دلشونو بزنن؟
من می‌گم شما هم فکر کن شاهین برادرته! ایا تو میای برادرتو به صرف ابراز عقیده اعدام کنی!
من می‌گم ما باید هوشیار باشیم، یه عده دارن عین قضیه سوسک مانا نیستانی و عین کاریکاتور نیک‌اهنگ کوثر از آیت‌الله مصباح به آتش ماجرا دامن می‌زنن. نباید بذاریم بین ما دودستگی راه بندازن.
و نباید بذاریم با حکم ارتداد دادن به یکی از برادرامون روح آزاد اندیشی ما کشته بشه.
والله به نفع حکومته عین زمان سلمان رشدی تموم هم و غم نظام و مردم بشه ترور کردن یا نکردن یه نویسنده.
شما ببینید این مسئل به نفع حکومته یا ما؟
سعه صدر داشته باشیم!
راستی اینم آهنگ این ترانه که شاهین نجفی با دهنش نواخته.
balatarin

دوشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۹۰

آنقدر نازت کشیدم، پرده از رازت کشیدم...


ترانه‌ی " خواب نوشین" و یا "وصل دوشین" مرضیه رو خیلی دوست دارم. خواستم شمارو هم در این لذت شریک کنم.
پشنهاد می‌کنم گوش بدین و باهاش بخونید.

خواب خوشی وقت سحر
دیدم و یادم نرود
روی تو با دیده‌ی تر دیدم و یادم نرود...

1،2،3 حالا باهم...

پرده از رازت کشیدم
سوی خود بازت کشیدم
آنقدر نازت کشیدم
تا نشستی...

روی دامانت فتادم
عقده‌ی دل را گشادم
ناگهان آمد به یادم
رنج هستی...

ای خوش آن‌دم وان غرورِ خواب نوشین
خواب نوشین، خواب نوشین
وان نشاط و وان سرور وصل دوشین
وصل دوشین، وصل دوشین

با تو می‌گفتم غم و درد جدایی
همچنان نی با نوای بینوایی
وای از این دیر آشنایی...

روی دامانت چو اشک افتاده بودم
ناله‌های عاشقی سر داده بودم
که‌ای جفاجو کن وفایی


دامن از دستم کشیدی
همچو بخت از من رمیدی
من ز خواب ناز خود، زآواز خود ناگه پریدم
غیر اشک و بستری، از دیدِ تر دیگر ندیدم

او سر یاری ندارد
قصه‌گو تَه رنج عاشق
خواب و بیداری ندارد

پرده از رازت کشیدم ...

آهنگساز:پرویز یاحقی

شنبه، تیر ۰۴، ۱۳۹۰

عشوه مکن/رشید بهبودُف


ترانه "عشوه مکن" رشید بهبودُف خیلی زیباست.
دیدم تو گوگل شعرش نیست. نوشتمش تا روز جمعه ای گوش بدید و باهاش بخونید. حالش رو ببرید:

از شوق بهار, بلبل پریش
بر زد چهچهی سوی یار خویش
گفتا عشوه مکن, یکدم غمزه مکن, زان لعلِ لب جام می ام ده(2)
گلم... جانم... قلبِ مرا مشکن از جفا...
بیا... در برِ من تو ای دلبر
بیا, بیا, در بر من ای سیمین پرواز
عشوه مکن تو به من یار
* * *
من آن بلبلم, بلبل چمن
گر تو بگذری سوی یار من
برگو راز دلم, از پرواز دلم, سوی آن مهروی دل آزار(2)
بگو.... مشکن... این دل من ای زیبا صنم
مکن... قلب مرا خون ای دلدار
بیا, بیا, از غم دل گویم من بس راز
تا شوی از مستی هشیار...

این ترانه به جز"بهار دلکش" از معدود ترانه هاییه که رشید بهبودف به فارسی خونده.
خیلی بامزه ست, به جای قلب می خونه گلب و به غم می گه گَم

------------------
برای آقای نوری زاد خیلی ارزش و احترام قائلم. با اینکه بارها برای عقایدش هزینه داده, (در صورتیکه می تونست مثل خیلی های دیگه نونِ این دولت رو بخوره و حساب بانکیشو چاق کنه و به روش نیاره که چی داره می گذره) اما همچنان استوار و با شجاعت می نویسه. از حقیقت, از عدالت, ازآینده, از امید...
این نوشته ای بودد که خیلی منتظرش بودم, همه ما باید چنین کنیم, بگوییم, بنویسیم و خسته نشویم.
به افتخارش همه کلاه و ایضا روسری از سر برداریم ,
در فردایی که زیاد دور نیست، کمونیست های سرزمینمان، کرسی تدریس خواهند داشت. با هم، در بهترین نقطه ی تهران، برای سنی های سرزمین مان، مسجد خواهیم ساخت. روسری های اجباری را از سر بانوان مان برخواهیم داشت. به حجاب بانوان باحجابمان، بیش از پیش احترام خواهیم گذارد. و از مردان و بانوان مسلمان و مسیحی و کلیمی و زرتشتی، بخاطر تلخ نوشی های این سالهای پس از انقلاب، پوزش خواهیم خواست
.
محمد نوریزاد در تازه ترین مطلب خود اینگونه نوشت:
"روزگار، که بی تابانه چشم به راه فوران خصلت های ناب انسانی ماست، درست درهمین نزدیکی ها پای می کوبد. در آن روز، که دور نیز نیست، ما، قدر همدیگر را خواهیم دانست. به روی هم لبخند خواهیم گشود. به آبروی تک تک هم، و به آبروی کشورمان بها خواهیم داد. از جوانان و نسل های آسیب دیده ی خویش پوزش خواهیم خواست. و آنان، بزرگوارانه ما را خواهند بخشود.

فردا، که زیاد دور نیست، مردان و زنان رنجیده و قهرکرده و رفته ی ما، به سرزمین مان بازخواهند گشت. و ما، در معابرشهر، به یمن ورودشان پایکوبی خواهیم کرد. به شوق تماشای روی گل شان، طاق نصرت خواهیم بست. و دسته گل هایی از غرور، به گردنشان خواهیم انداخت. و التماسشان خواهیم کرد که اگر می توانند، ما را ببخشایند، و اگر آتشفشان نفرتشان راهی به بخشایش ندارد، برای فرونشاندن آن، به صورت ما سیلی بزنند، و به صورت های سیلی خورده ی ما آب دهان بیاندازند. شعله های سرکش نفرتشان که فرو نشست، بر فرش قرمز دل های ما پای بگذارند، و مام بی تاب وطن خویش را در آغوش کشند.

در فردایی که زیاد دور نیست، کمونیست های سرزمینمان، کرسی تدریس خواهند داشت. با هم، در بهترین نقطه ی تهران، برای سنی های سرزمین مان، مسجد خواهیم ساخت. روسری های اجباری را از سر بانوان مان برخواهیم داشت. به حجاب بانوان باحجابمان، بیش از پیش احترام خواهیم گذارد. و از مردان و بانوان مسلمان و مسیحی و کلیمی و زرتشتی، بخاطر تلخ نوشی های این سالهای پس از انقلاب، پوزش خواهیم خواست.

فردا که زیاد دور نیست، در قم، و درهرکجا، برای دراویش مان، خانقاههایی مفصل خواهیم ساخت. و پریشان موی و پیاده پای، به هر کجای کشورمان خواهیم رفت، و از بهاییان سرزمین مان، بخاطر سالها آسیب و دربدری و ظلم، دلجویی خواهیم کرد، و در پرداخت خسارت مالی و جانی به هر آن کس که از ما و پدرانمان آسیب دیده، شتاب خواهیم کرد.

در همین نزدیکی ها، پیش پای نخبگان و برجستگان مطرود سرزمین خویش بر زمین خواهیم نشست. و برای چرخش چرخ نخبگی در سرزمین مان، دست به دامانشان خواهیم شد. و شایستگان آنها را به پذیرش مسئولیت های حساس کشورمان ترغیب خواهیم کرد.
در یک اجتماع شورانگیز و میلیونی، مقصران و خطاکاران خویش را، دست بسته، به پیشگاه مردممان خواهیم آورد تا با آنان، هرآنچه خود صلاح می دانند، همان کنند. و مردمان ما، در آن روز، آنقدر از میوه های درخت فهم تناول کرده اند که میوه ی تلخ « تقاص» را دور بیاندازند.
در روزی که زیاد دور نیست، آبروی رفته ی ایران و ایرانیان را درهمه جای جهان، ترمیم خواهیم کرد. و به همگان نشان خواهیم داد که ایران و ایرانی، جز به افراختن پرچم پاکی و درستکاری و فهم، به چیزی دیگر چشم ندارند. به همه ی جهانیان نشان خواهیم داد که درنگاه فهم ما، مردمان بی گناه اسراییل، و شیعیان جنوب لبنان، یکسان اند.

در همان روزی که زیاد دور نیست، از قانون عذر خواهیم خواست. و از شرم این که از او در این سالها، مضحکه ای جهانی پرداخته ایم، سر به زیر خواهیم برد، و به او قول خواهیم داد که به حرفش گوش کنیم و به اجرای همه جانبه ی بایدها و نبایدهایش همت ورزیم. به او قول خواهیم داد که سینه اش را با رعایت زشتکاری ها و ویژه خواری خواص، نخواهیم خراشید، و بساط و حیات هزار فامیل را برخواهیم چید.

قدر شهدا و آسیب دیدگان و مدافعان راستین خود را خواهیم دانست، و از باب نمونه، به در خانه ی خالقی پورها (پدر و مادر سه شهید) و به درخانه ی شهید همت و شهید باکری خواهیم رفت و به آنان خواهیم گفت : ما آنقدر فهم داریم که قدردان گوشه ی کوچکی از رنج شمایان باشیم.

برای آبادانی ایران عزیز، جانانه کار خواهیم کرد. تنبلی ها و مصرف فراوان را کنار خواهیم گذارد. و اعتیاد و هرزگی های همه جانبه را در مذبله های دره های دور دفن خواهیم کرد.

دستگاه قضایی خود را با عدل و انصاف و درستی، آشتی خواهیم داد. و اگر مردم بخواهند، عمله های جور را به عملگی در پشت دیوارهای اعتماد مخدوش شده ی مردمانمان، به اردوهای کار اجباری خواهیم فرستاد.

آزادگی از دست رفته را، و فهم را، و انصاف و رشد را، به منبرها و تریبون های مذهبی مان باز خواهیم آورد.
و سرآخر، به سخنان اسلامی که حیثیتش در این سرزمین به تاراج رفته است، گوش خواهیم سپرد. و به او قول خواهیم داد حساب او را با حساب اسلامی که این روزها از دهان بی سوادان و پرخاشگرانی چون جنتی و صدیقی و سید احمد خاتمی و علم الهدی عربده می کشد و نفرت می پراکند، جدا سازیم.

عجب روز مبارکی است آن روز. روزی که خدای خوب ما، درست پا به پای خود ما، برای بارش برکات آن بی تاب است. بی تاب به هم پیوستن فهم ها و عشق ها و درایت های ما. روزی که زیاد دور نیست. روزی که در همین نزدیکی هاست."

شنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۸

ترانه ای برای فاطمه آجرلو: آجرلو به پیش

1- جون من, برای کدوم کاندیدای وزارت همچین شعری گفتن که برای فاطمه آجرلو نماینده ی کرج گفتن!

بابا اصولگراهای خوش ذوق! بابا شاعرها !بابا ارزش قائل شوها برای مقام زن! بابا ترانه خوان ها...
بابا کرجی ها... بابا این کاره ها/
فاطی جون به مولا کرتیم!
برین رو لینک ترانه شم بشنوید:

طرفداران نامزد پیشنهادی برای وزارت رفاه در ایام انتخابات مجلس هشتم برای وی سرودی ساخته بودند.
به گزارش «شفاف» در سرود هواداران فاطمه آجرلو برای انتخابات مجلس هشتم آمده است
:

رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (2)
با همه توان خویش نیروی جوان خویش
روح و جسم و جان خویش آجرلو به پیش
مهر بیکران خویش علم بی‌خزان خویش
قدرت بیان خویش آجرلو به پیش
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (2)
در تمام شهر ما هر کجا نشان ز یادگار توست
هر کجا که بنگری شکوه‌ای ز ابتکار کار توست
مردم کرج تو را یار و یاورند و افتخار توست
آجرلو به پیش
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (4)
با همه توان خویش نیروی جوان خویش
روح و جسم و جان خویش آجرلو به پیش
مهر بیکران خویش علم بی‌خزان خویش
قدرت بیان خویش آجرلو به پیش
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (2)
این به پاس حرمت و کوشش و تلاش بی‌امان توست
این به خاطر همه همتی که در تن و روان توست
در پناه حق دعای مردم کرج نثار راه توست
آجرلو به پیش (2)
رأی ما فقط تویی آجرلو به پیش (2)

آهان, حالا همه با هم... از دَسَر
یک دو سه
آجرلو جونم رای ما فقط تویی
چون هیچکی مث تو گند نمی زنه به نهضت زنان

2- من اگه افغانستان زندگی می کردم و حق رای داشتم به عبدالله عبدالله رای می دادم.:)
شما چطور؟

3- تو سریال رستگاران همه عین هم حرف می زدن.
از شایسته سرمایه دار تا نرگس جون پیرزن تا پرستار بی سواد نرگس جون تا رویا و کاوه و صمصامی و بابک و خجسته و سارا و پونه و داداشش محسن و اون مرتیکه پرده یاقوت و کیانوش و... همه یه پا فیلسوف بودن برای خودشون. بیشتر جمله هاشون هم با "که" شروع می شد.
فکر کنم فیلمنامه نویس این سریال باید جایزه نوبل بگیره.
خجسته: من احمد رضا رو ول نمی کنم, که اگر بکنم نامردم... که اون زنی که شوهرشو ول می کنه خره... که احمدرضا پاکه چون اسمش احمدرضاست و اصولا تو فیلمها اسامی مذهبی هیچوقت خطاکار نمی شن. که فقط شکتون به اسامی مث کاوه و بابک و کیانوش و... بگرده.
کاوه: که اگه رویا رو کنف کنم انگار شایسته رو کنف کردم. که رویا چشم شایسته است . که اگر نکنم دلم خنک نمی شه.
نرگس جون: کاوه جون تو خوبی. که اگه نبودی من بزرگت نمی کردم. که اگه خطا کنی بد می بینی. که رویا گناهی این وسط نداره
پرستار نرگس جون: من نرگس جونو می برم مشهد پابوس امام رضا . که اگه نبرم از دست شماها دق می کنه. که لارج تر از نرگس جون کجا گیر بیارم. که بچه هام گرسنه ن.
بابک: من به بابام شک ندارم. که اگه داشتم پسرش نبودم. که اگه بابام مال مردم خور بود من زودتر از همه می فهمیدم.
فاطمه خانم همسر بابک: من عاشق پدر شوهرمم. که اگه بد بود من حزب اللهی بهش همچین احساسی نداشتم که اگه دوستش نداشته باشم ارثش بهم نمی رسه . که باید مواظب رویا خره باشم خودکشی نکنه.
سپور محله: من اینجا رو اینجوری تمیز می کنم. که اگه نکنم دلم طاقت نمیاره. که اگه ماها نباشیم کثافت دنیا رو برمیداره.
سیروس مقدم: من تا قل قیامت براتون فیلم می سازم. که اگه نسازم شماها رو کی آدم می کنه. که اگه نباشم صدا و سیما رو کی تیغ بزنه. که امثال منن که به شما باید نشون بدن هر چی دختر چادریه یه انسان کامل و صبور و فهیمه و هر چی بیچادره دزد و کیف زن و قرتیه.



لینک این نوشته در وبلاگ اصلی زیتون