پنجشنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۵

شما بگویید چه‌کنیم؟

مسئله‌ای که چند وقتیه فکرمو مشغول کرده اینه که همسر آدم – یا واضح‌تر بگم شوهر آدم- چقدر می‌تونه در لباس پوشیدن و وضع ظاهری آدم دخالت کنه؟

تقریبا بدون استثنا با هرکس از دورو بری‌هام در این مورد صحبت می‌کنم از این مسئله دلخوری داره. شدت و ضعف داره. شوهر یکی فقط چیزی می‌گه و می‌گذره و یکی شدیدا دعوا می‌کنه.
حتی در مواردی که زن و شوهر هردو از نظر فرهنگی نزدیکن یا حتی فامیلن و شوهر زنشو از بچگی دیده که چطور لباس می‌پوشیده ولی بعد از مدتی شروع می‌کنه به ابراز نارضایتی.
نمی‌دونم این مسئله بعد از انقلاب بدتر شده یا بهتر!!
روشنفکر و غیرروشنفکر هم نداره. حتی گاهی در روشنفکرش دیدم شدیدتر عمل می‌کنه.
اسمش هم برام مهم نیست که غیرته یا حسادته یا دخالته و یا…
دلم می‌خواد بدونم چه‌طوری می‌شه این مسئله رو حل کرد.

یه بار قدیما تو وبلاگم نوشتم که مرد ایرانی همیشه فکر می‌کنه دختر یا زن خانواده احتیاج به مأمور تذکرات داره. در واقع پدر و برادر و پسر و نوه و دایی و عمو گاهی خودشون از پاسدار بدتر می‌شن. ولی تو بحث‌های روشنفکرانه و محفل‌های خانوادگی پاشونو می‌ندازن رو پاشون و می‌فرمایند:
- خیلی زشته که مأمورا به زن مردم می‌گن روسری‌تو بکش جلو یا شلوار بلندتر بپوش آخه بگو به تو چه؟
در صورتیکه خبر ندارن خودشون صدبرابر بیشتر از اونا زن و یا خواهرشونو عذاب می‌دن.

می‌خوام از وضع خودم مثال بیارم.
من به عرف اجتماع احترام می‌گذارم. با اینکه گاهی تابوشکن می‌شم و مثلا موقع رانندگی روسریم بیفته اهمیت نمی‌دم و گاهی موقع دوچرخه‌سواری و قدم زدن دوست دارم موها و گوشام باد بخوره و… ولی به عرف اجتماع هم اهمیت می‌دم.
می‌دونم خانم‌های دیگه هم این‌طوری‌ان. یعنی خودشون می‌دونن کجا چه لباسی رو بپوشن که اذیت نشن..

یادمه یه بار یه بلوز با یقه‌‌خیلی باز و خوشگل خریدم. با ذوق جلو سی‌با پوشیدم و گفتم خوشگله؟
یه فکری کرد و با خنده گفت: اگه فقط جلوی من بپوشی. آره!
خیلی تو ذوقم خورد. یعنی من نمی‌دونم اینو کجاها بپوشم. مثلا می‌پوشم می‌رم تو خیابون؟ یعنی من فرقی برای مهمونایی که میان خونمون قائل نیستم؟ جلوی‌آدم مذهبی همونی رو می‌پوشم که جلوی دوستام می‌پوشم؟

دارم می‌رم رو بالکن رخت‌ها رو پهن کنم. یه‌جوری نگاه می‌کنه می‌گه:
- این‌طوری داری می‌ری رو بالکن؟
- چه‌طوری مگه باید برم؟
- هیچی… هیچی… ببخشید.

در صورتیکه تو محل ما همه همین‌طوری میان.
چندروز پیش دریا رفته بودیم. من دیدم جَو مناسبه و هنوز طرح سالمسازی دریا اجرا نمی‌شه( از اول تیر چادرهایی تو دریا می‌زنن و محل شنای خواهران جدا می‌شه.) با بلوز آستین کوتاه و شلوار دوچرخه‌سواری تو دریا یه عالمه شنا کردم. بعد دیدم ساحل خیلی خلوته، آستین‌ها رو بالاتر زدم شلور رو هم بالاتر و حمام آفتاب گرفتم تا برنزه شم. اگر کسی هم رد می‌شد از دور نگاه می‌کردم چه تیپی‌ان.
اگرزن بی‌حجاب باهاشون بود از جام تکون نمی‌خوردم. اگه حزب‌اللهی بودن یا زن همراهش چادریه، یه مانتو می نداختم روم. به همین سادگی. هیچ‌مسئله‌ای هم به‌وجود نیومد. اما می‌دیدم سی‌با ناراحته.

باهاش صحبت کردم. دلیلشو پرسیدم. می‌گه خوشم نمیاد. می‌پرسم چرا. می‌گه خوشم‌نمیاد دیگه! گفتم ولی من خیلی خوشم میاد. واقعا دارم لذت می‌برم.(البته مایو تنم بود بیشتر خوشم میومد)
زنی60 ساله رو نشون می‌ده که با مانتوی بلند و شلوار و مقنعه با شوهرش تو آبه.
می‌گم اگر تو دریا مثل مادربزرگت(یکیشون خیلی مذهبیه) لباس بپوشم خوشت میاد. می‌گه آره.

یا بار تا اومد خونه و دید شلوار کوتاه پامه و یادم رفته پرده رو بکشم، قبل از هر کاری رفت پرده رو کشید بعد باهام حرف زد. این‌کارش هم خیلی بهم برخورد.

حالا خوبه که مثل بعضی از شوهرای دوستام تو ریز ریز مسائلم دخالت نمی‌کنه. که این‌جوری آرایش نکن این‌جوری موهاتو نزن. کفش این‌جوری نپوش. دوچرخه سوار نشو. با این آقا حرف نزن. سرکار نرو. درس نخون و یه عالمه چیزای دیگه که مردای ایرانی می‌گن و این نمی‌گه.

نمی‌دونم. مگه مردا همسرشونو قبل از ازدوج نمی‌بینن؟ من که فرقی با گذشته نکردم. تازه خیلی بیشتر رعایت می‌کنم.

یه‌بار گفت مگه چیه تو هم تو لباس‌پوشیدنم دخالت می‌کنی. گفتم چه دخالتی؟ گفت همینکه برام لباس کادو می‌خری، تی‌شرت و پیرهن و کمربند و یا شلوار کوتاه تو خونگی، اینم یه نوع دخالته که منم بدم نمیاد. گفتم اما من ترو مجبور به بد پوشیدن و پوشیدگی بیش‌ازحد نمی‌کنم. اتفاقا همیشه دوست‌دارم شیک‌تر بپوشی تا ساده‌تر ولی تو برعکس همیشه دخالتت بر اساس به اصطلاح نجیبانه پوشیدنه.

از جایی رد می‌شدم که نوشته بود خانم دکتر آ… دکترای روانشناسی ، مشاور خانواده. هوس کردم برم و نظرشو در این مورد بدونم. وقت گرفتم و وقتی رفتم تو مطب تقریبا فهمیدم جوابش چی‌خواهد بود. خود خانم دکتر تپل مپلی تو اون گرما مقنعه و مانتوی گشاد پوشیده بود و چادرش هنوز دور کمرش بود. با این‌حال گفتم بالاخره با تجربه‌ست.
جوابش این‌بود. بله که مرد باید در لباس پوشیدن زنش دخالت کنه!
و کلی برام آیه و حدیث در مورد تمکین و ناشزگی و لزوم اطاعت زن از شوهر آورد. حرفایی زد که تازه فهمیدم سی‌با خیلی هم بی‌غیرته!!
کلی باهاش راجع به فرق علم روانشناسی و علوم قرآنی بحث کردم فکر کنم من باید ازش ویزیت می‌گرفتم. ولی خوب… فی‌سبیل‌الباروتی… ببخشید فی‌سبیل‌الله بود.

خواستم پیش مشاوری برم که قبلا راجع بهش تحقیق کرده باشم. ولی گفتم چه فایده. هر کی طبق فرهنگ و سلایق خودش راهنماییم می‌کنه.

ما چطوری می‌خواهیم فمینیسم رو تبلیغ کنیم؟ فقط در حد شعار؟
وقتی تقریبا همه‌مون در خونه‌مون هم نتونستیم مشکلاتمون رو کامل حل کنیم.
دوست دارم بدونم، شما هم مشکل اینجوری دارید؟ چه‌طوری برخورد می‌کنید؟
(یه توضیح یادم رفت بدم که خانواده و فامیل‌سی‌با به غیر از یکی از مادربزرگاش همه بی‌حجابن. ی از نظر فرهنگ خانواده خیلی شبیه همیم. )
شما بگویید چکنیم؟
نظرات