شنبه، آبان ۲۱، ۱۳۹۰

انفجار مهیبی(بر وزن بهمن عظیمی) کرج را لرزاند...

یه سری به فیس‌بوک زدم و داشتم کامپیوتر رو خاموش می‌کردم که ناگهان انفجار مهیبی که به نظرم دوقلو هم بود(پشت سرهم) خونه‌مونو شدیدا لرزوند. فکر کنم کل کرج رو لرزوند. چون تا پریدم رو بالکن، دیدم تا چشم کار می‌کنه مردم ریختن بیرون و کسایی که مثل من طبقه بالان اومدن تو بالکن.
مردی گفت: وای نیروگاه هسته‌ای رو زدن. یکی گفت نه بابا یه دپوی اسلحه‌خونه چند کیلومتری کرج به طرف تهران هست که حتما اون منفجر شده..
زنی گفت احتمالا زندان گوهردشت رو منفجر کردن تا زندانی‌هارو آزاد کنن....

سی‌با زنگ زد. گفت 15 کیلومتری اتوبان کرج‌تهرانه و جایی که بوده تموم شیشه‌هاش لرزیده. گفتم بابا من فکر کردم بمب خورده پشت خونه‌مون.
دوستم از هشتگرد زنگ زد که تو خبرگزاری مهر خونده که در اثر انفجار شیشه‌ خونه‌های عظیمیه شکسته خواست ببینه گوهردشت هم صدای انفجار شنیدم یا نه. گفتم آره خیلی شدید. زیر پامون هم عین زلزله می‌لرزید.
اومدم بیام اینترنت دیدم قطعه. چون تازه از بستر مریضی بلند شدم و هنوز ضعیفم فکرای مزخرف زد به سرم.
بخصوص که قبلش تو فیس بوک حرف از مرگ زده بودم:
چرا همه جا رفتن زن بدون همراه ممنوعه، اما دفن خانم‌های مُرده بدون همراه مرد ممنوع نیست؟
Lik احساس کردم دهنم داره تلخ می‌شه . گفتم نکنه شیمیایی بوده:)‌
گفتم اگه تا یه ربع دیگه زنده باشم دوست دارم چیکار کنم؟ برای اولین بار از اینکه تنهام خوشحال بودم . کاش سی‌با و بچه‌ها نیان تا آخر شب. گفتم الحمدالله یخچال پر از خوراکیه:) پس چیکار کنم تو این یه ربع. می‌خورم:) و بعد اومدم دیدم بعد از نیم سعات اینترنت درست شده


آخرین خبر: انفجار در انبار مهمات بیدگنه(ملارد شهریار)
لینک در بالاترین