جمعه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۶

تعطیلات 14 و 15 خرداد خود را چگونه گذراندید؟

1- سی‌با ظهر 14 خرداد رفته بود خرید سور و سات مهمونی این شب عزیز. می‌گفت: هنوز وارد سوپر توی یکی از کوچه پس‌کوچه‌ها نشده بودم که آخوندی با شکم تپلیش چست و چالاک از اتوموبیل پرادوش پرید پایین.
- آقا، داغستان از کدوم ور می‌رن؟
- داغستان؟ مطمئنید اسمشو درست می‌گید. من تو کرج اسم داغستان تاحالا نشنیدم.
پسر حاج آقا که جلوی ماشین نشسته بود و منزل(عیال) و دختران چادریش در عقب، مشتاقانه نگاه می‌کردن( بابا جان، مشتاق نه برای سی‌با. برای جواب!)
- چه می‌دونم اسمش چیه؟ داشتیم با اهل و عیال می‌رفتیم مأمورا اول جاده چالوس جلو راهمونو گرفتن گفتن نمی‌شه برین بالا.
یکی بهم گفت یه راه میون‌بر به پورکان(وسط جاده‌چالوس) هست که مأمورا بلد نیستن. می‌گفتن از داغستان می‌ره.
سی‌با خنده: آهان، باغستانو می‌گید!
و آدرس بهش داد.
- اما حاج آقا یه سوالم من دارم؟
حاج‌آقا با تعجب:
- بفرما!
- در این روز عزیز فکر نمی‌کنید شما به جای جاده چالوس باید یه جای دیگه باشید!(منظورش مرقد امام بود)
- آهاااان،(با خنده) برو بابا!!!
و چست و چالاک عباشو جمع کرد پرید تو ماشین پرادوش و گاز داد و رفت ...

2- یکی از دوستامون 14 خرداد ساعت 6 صبح از تهران راه افتاده بود و 10 شب رشت بوده.
یعنی 14 ساعت!

3- یکی دیگه از دوستامون 12 ظهر راه افتاده رفته دیده سپاه وسط جاده قزوین رشت یه تریلی عمود بر جاده گذاشته که جاده شلوغه و برگردید تهران!(یعنی برید مرقد)
جاده چالوس رو هم به بهانه‌ی سیل و ریزش کوه وسطای روز بستنش.

4- وقتی دوستای سی‌با زنگ زدن که 14 خرداد شب شام میان پیشمون اولش یه خورده ترسیدم.
این دوستای زمان دانشگاه سی‌با وقتی به‌هم می‌افتن خیلی شیطون می‌شن. عین بچه‌دبیرستانی‌ها شلوغ‌کاری می‌کنن. با صدای بلند جک می‌گن و مشروب هم که حتما باید باشه. بعدش هم رقص و جیغ و داد تا دو سه نصف‌شب...
گفتم ممکنه یکی از همسایه‌ها برای خودشیرینی بره لو بده و...
شراب که خیلی داشتیم. ویسکی هم باید تهیه می‌کردیم. به سی‌با که ظهر کلی گشته بود تا یکی مورد اطمینانشو پیدا کنه، گفتم بابا از آخوندی که آدرس جاده‌چالوسو ازت پرسید یکی می‌گرفتی. گفت اون احتمالا یه چیز دیگه داشت که با سیخ و میخ سرو کار داشت به درد کار ما نمی‌خورد:)

خلاصه شب اینا اومدن. به قدری شلوغ کردیم(خودمم جزءشونم) و خوردیم ( توضیح: مشروب رو فقط نگفتم. تازه من که اهلش نیستم . اغلب نخورده مستم. فوقش یکی‌دو جرعه شراب برای تست. آخه باید ببینی به عنوان صاحب‌خونه چی جلوی مهمونات می‌گذاری یا نه؟! کلا غذا و بقیه‌ی اطعم و اشربه منظورم بود) و زدیم و رقصیدیم که چی!
خانم یکیشون نامردی نکرده بود یه کیک گنده تولد همراش آورده بود به بهانه‌ی اینکه شش ماه دیگه تولد بچه‌شه و نه ماه دیگه تولد یکی دیگه از دوستای دیگه‌ی سی‌با:)) برای اینکه شمع روشن کنیم و تولد تولد بخونیم و ...
فرداش داشتم پیش خودم می‌گفتم اقلا از خانم مسن همسایه معذرت بخوام برای سرو صدای دیشب... که دیدم زنگ می‌زنن. گفتم ای‌دل غافل لابد اومده برای گله.
از چشمی در دیدم یه ظرف گنده‌ی آش دستشه. گرفتم گفتم قبول باشه. در ضمن معذرت می‌خوام برای سروصدای دیشب. گفت اتفاقا من و حاج‌آقا دیشب داشتیم می‌مردیم از دلتنگی. نه تلویزیون برنامه داشت(ماهواره هم ندارن) نه بچه‌ها اومدن دیدنمون. همه رفته بودن مسافرت. این جشن شما مارو هم شاد کرد!

5- خوش‌حال نباشید. هنوز تموم نشده... الان دارم می‌رم بیرون. بقیه‌شو بعدا می‌نویسم...


بعدا"

6- خدایا خدایا تا انقلاب مهدی هوگو چاوزو نگه‌دار!
آشنایی که از سفر ونزوئلا برگشته، تعریف می‌کرد که هوگو چاوز هفته‌ای یک بار برای یک ساعت میاد تلویزیون . مردم بهش زنگ می‌زنن و او هم با تماس تلفنی مشکلات مردم رو حل می‌کنه.
مثلا یکی تلفن می‌زنه که چاوز جان، پُل روستای ما خراب شده و رفت و آمد از رودخونه سخته.
هوگو چاوز از همون پشت تلویزیون زنگ می‌زنه مثلا به وزیر راه. وزیر راه می‌گه خرابی پل‌ها مربوطه به مثلا سازمان پل‌ها. چاوز زنگ می‌زنه به مدیرعامل سازمان پل‌ها. او می‌گه همون‌جور که می‌دونید ونزوئلا پر از پُله و بسیاری از اون‌ها خرابن و بودجه هم نداریم.
چاوز دستور می‌ده که تعمیر پل روستای فلان را در الویت قرار بدن. اونم می‌گه چشم!
دوسه تا تلفن اینجوری می‌شه و بعد...
در اینجا یک ساعت برنامه چاوز تموم می‌شه. تلویزیون مارش شادی‌آوری پخش می‌کنه.
و اینجاست که تمام مشکلات ونزوئلا به دست توانمند چاوز به صورت زنده در تلویزیون حل می‌شه.
نمی‌دونم چرا یاد احمدی‌نژاد و نامه‌های مردمی افتادم:)

7- چقدر از این صادقیان طفلکی عضو شورای شهر کرج بدی گفتم. چیکار کرده بود بدبخت؟
پول مردم و بیت‌المال رو خورده بود و کمی هیز و دزد و لات‌منش بود و کمی هم در امر صیغه‌ تبحر داشت.
حالا شنیدم که با آخرین صیغه‌ش مشغول سیر و گشت در جاده‌ها بوده که تصادف کرده و مرده.
به هر کی گفتم گفت: خدا جای حق نشسته!
یا گفت: این دنیا دار مکافاته!
می‌گم مثل صادقیان کم داریم؟ می‌گن اونا هم تقاص کاراشونو می‌بینن. حالا ببین!
چه ملت خوش‌بینی هستیم که منتظریم خدا یکی یکی گناهکارا رو به مکافات برسونه.
اما اینجوری یه خورده طولانی نمی‌شه؟

8- تا اونجایی که شنیدم ،زمان شاه، بیشتر دانشجویان انقلابی‌ یا دانشجوی دانشکده فنی بودن یا پزشکی.
الان، تا اون‌جایی که می‌بینم، بیشتر دانشجویان فعال سیاسی جامعه‌شناسی یا کلا علوم انسانی می‌خونن. پزشکی‌ها و مهندسی‌ها و بچه درس‌خونا در رویای گرفتن یه مدرکن و رفتن به خارج از کشور. حالا یا تنها فکر و ذکرشون درس بوده همیشه یا از فرط باهوشی امیدی به آینده ندارم با این وضع.
مسلمه که این حرف من شامل همه نمی‌شه.
و مسلمه که از نظر آماری ممکنه غلط باشه:)

9- بعد از شکست سخت تیم فوتبال پرسپولیس از تیم سپاهان، این روزها پرسپولیسی‌ها افسرده‌ن.
البته خسارت میلیارد تومنی به اتوبوس‌ها و صندلی‌های ورزشگاه دلشون رو خنک نکرده و هنوز در شوک به سر می‌برن. البته شاید اگه می‌گذاشتن بقیه‌ی اتوبوس‌های تهران و بقیه‌ی شهرها و بقیه‌‌ی صندلی‌ها(آخه فقط حدود 5 هزار صندلی رو شکستن) و اصلا خود ورزشگاه رو منهدم کنن شاید یه کمی بهبودی حاصل می‌شد. اما چه کنیم که این شهرداری‌چی‌ها یه کمی خسیس تشریف دارن.

من نمی‌فهمم این حالت تهاجمی ورزش‌دوستان به خاطر نفرت از شکسته تا نشونه‌ایه از نفرت از حکومت و یا نداشتن سرگرمی دیگه‌ای غیر از دیدن فوتبال و یا هر سه! گزینه‌ی دال؟

پسر بچه‌ای یازده دوازده ساله با لباس ورزش قرمز غمگین نشسته بود رو پله‌ی خونه‌شون تو کوچه و آرنجشو گذاشته بود رو زانوش و مشتاشو زیر چونه‌ش. درست وقتی که من رد می‌شدم باباش اومد صداش زد و عصبانی گفت: بچه از وقتی پرسپولیس باخته تو دیگه شام و ناهار نداری. د ِ بیا تو د ِ! دیوونم کردی!

به پسر بچه چشمکی زدم و گفتم: بابا بی‌خیال. منم پرسپولیسی بودم. حالا شدم سایپایی. اصلا سایپا اومده کرج می‌تونیم بریم تمریناشونو ببینیم. بیشتر پرسپولیسی‌های کرج سایپایی شدن.
باباش بهت زده نیگام کرد و پسر بچه خندید.
اینم کار نیک این هفته‌م:)

10- در وبلاگ باران در دهان نیمه‌باز آقای فرجامی طنزی در مورد قول نامزد ورود به پارلمان بلژیک (خانم تانیا دروکس)نوشته.
تانیا رسما قول داده که اگر بتونه رای بیاره، برای 40 هزار نفر از هوادارش سرویس‌دهی ویژه‌ی جنسی ارائه کنه!.
زنیکه‌ی بی‌حیا!
محمود فرجامی حدس‌های بامزه‌ای زده که اگر بلاگرها بخوان در ا ین مورد بنویسن چی می‌نویسن.
مثلا زیتون حتما می‌نویسه:
"چند شب پیش داشتم میرفتم مهرشهر. خیلی خسته بودم...توی تاکسی یه دختر و پسر کنارم نشستن. دو سه دقیقه نگذشته بود که شروع کردن به لاسیدن و بعد بوسیدن و بعد مالیدن و... . نفس تو سینه ام بند اومده بود. شاید باورتون نشه ولی دختره خود خودش بود تانیا دوروکس..."
کلی خندیدم:))) نوشته‌ی احتمالی بقیه‌ بلاگرها رو هم بخونید و محظوظ شید.
به جان شما من داستان خیالی نمی‌نویسم که عقیده‌مو توش بگم.
بلکه می‌بینم اگه از چیزای واقعی که دور و ورم اتفاق می‌افته یا به چشم خودم می‌بینم بگم، حق مطلب رو بهتر ادا می‌کنم. و احتیاجی به توضیح و تفسیر اضافه نیست.
والسلام:)
سیده زیتون زیتونه‌ای

دوشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۶

آنچه که در مورد "همستر" باید بدانید:

1- عمرا" در این روز عزیز آپدیت کنم! اصرار نفرمائید!

2- یه همسترخوشگل به صورت تصادفی به جمع خانواده‌ی ما اضافه شد( باور کنید ناخواسته بود).
خیلی زود برامون اون‌قدر عزیز شد که هر کس از راه می‌رسه اول حال اونو می‌پرسه:)

شبی که این همستر مال ما شد. صاحبش به ما گفت غذاش فقط کاهوئه و زیرش روزنامه بذار و خلاص.
همون شب تا صبح از اینترنت مطلب درآوردم و فهمیدم نه تنها غذاش فقط کاهو نیست که اصلا کاهو به عنوان غذای اصلی براش خطرناکه.
روزنامه هم زیر انداز خوبی براش نیست. نوشته‌هاش سمی‌یه.
غذای اصلیش دونه‌ها و مغز اون‌هاست. عاشق پسته و فندق و تخمه‌آفتابگردونه. قارچ و هویج و سیب و گاهی کشمش و یه تیکه
گوشت پخته‌ی مرغ و یه حشره‌ براش خوبه.
زیرش باید تراشه چوب باشه. اونم نه هر چوبی.
باید از لوله‌های مقوایی داخل توپ پارچه براش تونل درست کنیم و محلی که جیش و پی‌پی می‌کنه مرتب تمیز کرد. براش چرخ و فلک بگیریم تا ورزش کنه و روحیه‌ش خوب بمونه .
همستر نسبت به سرو صدا و دعوا خیلی حساسه و زود ا فسردگی می‌گیره. جلوش نباید داد بزنیم.
خیلی چیزا هم رو تجربه فهمیدیم مثلا موقع حمام از شامپوبچه استفاده کنیم تا چشای خوشگلش نسوزه.
فهمیدیم که روزا اجازه بدیم بخوابه و شبا که بیداره باهاش بازی کنیم.
روزا تو آفتاب بیرون نبریمش... و کلی چیزای دیگه...
این‌قدر این حیوون شیطون و مهر‌طلب و بامزه‌ست که یه هفته نشده عاشقش می‌شید.
من می‌میرم برای اون دستای کوچولوش که هر چی بهش می‌دیم .با دو دستش می‌گیره و عین سنجاب رو پاهاش می‌شینه تندتند گاز می‌زنه.
خیلی هم تمیزه. هر چیزی می‌خوره بعدش حتما دستاشو می‌شوره(البته با لیسیدن:)) ) روزی یک‌بار هم تموم بدنشو با دستای تفیش حموم می‌کنه.
تو قفس یا آکواریومش برای خودش یه گوشه‌شو انبار غذا می کنه یه گوشه‌ش توالت و یه جای برای خوابش درست می‌کنه.
اگه زیاد با محل زندگیش ور برید و جای غذاشو عوض کنید تا چند ساعت باهاتون قهر می‌کنه.
تو دهنش دو تا کیسه‌ی گنده داره. شنیدم تو هر کدوم 30 تا دونه می‌تونه جمع کنه.
اولین تخمه رو که بهش بدید فوری می‌ذاره تو لپش و دستشو برای بعدی دراز می‌کنه. اگه همینطور بهش بدید. شکمو لپاش می‌شه دو برابر هیکلش و خیلی بامزه می‌شه.
بهش نباید غذای چرب و شور و شیرین داد چون خیلی زود فشار خونش میره بالا یا دیابت می‌گیره و...
اصلا بیایید این متنو بخونید:


3- همستر Hamster
+7(خواندن اطلاعات آمیزشی برای افراد کمتر از 7 سال ممنوع. آموزشیش مشکلی نداره:) )

1) انتخاب همستر در هنگام خريد آن.
2) خانه همستر.
3) بستر سازی.
4) لوازم زندگی.
5) رژیم غذایی همستر.
6) دست آموز کردن و لمس همستر.
7) روش گرفتن همستر.
8) چگونه همستری را که اهلی نیست بگیریم.
9) ضد همستر کردن محیط.
10) فرار طولانی.
11) تولید مثل.

1) انتخاب همستر در هنگام خريد آن
دو نوع همستر به عنوان حیوان خانگی نگهداری میشود. همستر طلائی یا سوری و همستر کوتوله يا چيني. همستر کوتوله تقریبا به اندازه نصف همستر طلائی می باشد. همستر طلائی در تنهایی نیز زندگی شادی خواهد داشت و اغلب اگر بصورت گروهی نگهداری شوند با هم در گیر می شوند. همستر کوتوله اجتماعی تر بوده و شاید برای نگهداری آنها بصورت دوتایی (از یک جنس) بهتر باشد.از بقیه جهات نگهداری آنها شبیه به هم می باشد. امروزه به دليل جهش هاي ژنتيكي تعداد رنگ های زیاد و الگوهای متفاوت پوشش مویی همستر طلائي يا سوري در انواع رنگ هاي ديگر از جمله سفيد، سياه، كرم، خاكستري و . . . و با موي صاف يا پشمالو يا دم جارو و . . . يافت ميشود. از نژادهای فوق عمومی ترین همستر جهت نگهداری همستر طلایی است. در طبیعت وحش همستر طلایی دارای پوشش کوتاه، ضخیم و به رنگ قهوه ای مایل به قرمز میباشد. همسترهای اهلی برای اولین بار از یک نر و دو ماده خواهر در سال ١٩٣١ از سوریه به انگلستان منتقل گردید.
موقع انتخاب همستر به رفتار و شرایط آنها بخوبي دقت کنید. از خرید همسترهایی که بی حال و ساکت می باشند اجتناب ورزید و آنها باید زبل، کنجکاو و فعال باشند (البته در ساعت بيداري يعني غروب به بعد). پوشش بدنی باید صاف و چشم ها تمیز باشند. نفس کشیدن حیوان نباید صدادار و با زحمت صورت گيرد. اگر متوجه شدید در درون قفس یکي از همسترها به اسهال یا بیماری تنفسی دچار شده است آن را قرنطينه كنيد زيرا همه همسترها در درون آن قفس در معرض یک بیماری واگیر دار قرار ميگيرند.

2) خانه همستر
سه نوع خانه برای همستر رایج میباشد. قفس های سیمی، قفس پلاستیکی و آکواریوم.
۱- قفس سیمی با میله های افقی با فاصله ۱ تا ۲ سانتي متر برای نگهداری مناسب میباشد زيرا همستر به بالا رفتن علاقه زيادي دارد و از میله ها برای بالا رفتن از دیواره استفاده میکند. از قفس هایی که کف آنها به صورت شبکه ای و سوراخدار است اجتناب کنید چرا پاي او در آنها گير كرده و حیوان در این قفس راحت نيست و تمیز کردن این قفس ها نیز مشکل است.
۲- قفس هاي پلاستيكي كه معمولاٌ با تجهيزات ديگري همراه است. اين قفس ها خارجي بوده و ضمن گران بودن براي شرايط آب و هوائي گرم و خشك ايران مناسب نيستند. لانه هاي پلاستیکی با چندين تونل و محل خواب نیز مناسب میباشند و حیوان میتواند از آن برای ورزش و تفریح استفاده کند ولی ضمن برخورداري از ايراد فوق، تهویه هوا و نظافت آن مشکل است. بعلاوه بسیاری از همسترهای طلائی بزرگتر از آن هستند که در تونلها جاي گیرند ولي برای همسترهای کوتوله مشکلی پیش نخواهد آمد. به این نکته نیز توجه داشته باشید که محل سکونت این حیوان باید آنقدر محکم باشد که در مقابل جویدن مقاومت کند و بعضا لانه های پلاستیکی به راحتی توسط آنها جویده خواهد شد.
۳- نوع رايج تر و ارزانتر قفس همستر در ايران آکواریوم است و تمیز کردن آن نیز راحت است. اما گردش هوا در آن کمتر بوده و همچنين این فرصت را به حیوان نمی دهد که ازدیواره ها بالا رود. یک درپوش نیز برای ممانعت از خروج همستر از آکواریوم و همچنین جلوگیری از دسترسی دیگر حیوانات خانگی به آن نیاز می باشد. "دنياي همستر" اقدام به طراحي انواع جديدي از اين آكواريم ها نموده است كه به تجهيزات مناسب از قبيل چرخ و فلك، سرسره، تونل و نردبان و اتاق بالا مجهز است. دو مدخل جريان هوا در دو طرف پيش بيني شده است.

3) نگهداري از همستر
همستر حیوانی آرام و ساکت است و نگهداری از آن کار سختی نیست. نگهداری از این حیوان مانند سایر حیوانات خانگی باعث شادابی روح و تمدد اعصاب می گردد و سرگرمی مناسبی برای کودکان و سالمندان (برای جلوگیری از افسردگی) است .
برای نگهداری از همستر میتوان از یک قفس یا آکواریوم استفاده کرد. بستر باید ماده جاذب الرطوبه مثل خاک اره، کاه، پوشال کولر، ماسه بادی مخلوط و ... باشد. استفاده از روزنامه و پارچه پشمی بسیار مضر است.
بهتر است آکواریوم دور از جریان مستقیم هوا و در یک دمای ثابت و معتدل (دمای 20- 24 درجه و رطوبت 60-50 درصد) قرار گیرد و همواره یک تکه چوب یا شاخه بریده در آکواریوم باشد زیرا حیوان به وسیله آن دندان های خود را میتراشد.
همستر در طول روز بیشتر میخوابد و اکثراً شب ها فعالیت دارد. اگر در شب دما پایین آید همستر بی هوش شده و و شاید به خواب زمستانی فرو رود. در طول روز هم آکواریوم در جریان مستقیم تابش نور خورشید نباشد زیرا چشمان این حیوان برای نور ساخته نشده است.
قفس همستر باید هفته ای 2 بار بصورت موضعي و 2 هفته يكبار بطور كلي تمیز گردد و غذاهای فاسد نشدنی که حیوان انبار کرده است دوباره سر جایش برگردد چون همستر حیوان تمیز و مرتبی است.
همستر حیوانی است که به تنهایی زندگی آرام و راحتی دارد و نیازی به جفت ندارد و در صورتی که جفت باشند همواره به درگیری و جنگ میپردازند مگر اینکه از نوزادی در کنار هم باشند. هم چنین توصیه می شود در صورت تمایل به نگه داشتن دو همستر در کنار هم از دو همستر هم جنس استفاده شود.

4) بستر سازی
اغلب از تراشه چوب برای پوشاندن کف قفس استفاده میشود ولی باید از تراشه سرو اجتناب نمود. درخت کاج نیز بدلیل امکان ترشح مواد تحریک کننده و معطر مناسب نمیباشد. خرده هاي چوب درخت اشنگ یا دیگر درختان جنگلی برای استفاده در کف قفس بهتر است. ميتوانيد به نجاري محل خود مراجعه و مقداري خرده چوب بگيريد (معمولاٌ رايگان است اما مي توانيد انعام كوچكي به شاگرد نجار بدهيد). خرده هاي چوب را كف قفس بريزيد و لازم است هر دو هفته يكبار عوض شوند. از آنجا که همسترها معمولا از گوشه قفس خود برای دسشوئي استفاده میکنند تمیز کردن آن قسمت بصورت مداوم (چند روز يكبار) به تمیز ماندن محل زندگی آنها کمک میکند. همسترها دوست دارند در زمین تونل حفر کنند بنابراین عمق پوشش کف باید آنقدر باشد که حیوان بتواند درون آن تونل حفر کند (۵ سانتي متر و بيشتر).
لازم است مکان قفس در خانه در محل مناسب انتخاب گردد. معمولاٌ در صورتي كه قفس در بلندي قرار گيرد براي همسترها خوشايندتر است. از آنجا که همسترها شبگرد هستند محل زندگیشان در روز باید ساکت باشد. قفس باید دور از تابش مستقیم آفتاب و منابع گرما بوده و بهتر است حدود نيم متر بالاتر از سطح زمین بر روی تاقچه یا یک میز باشد.

5) لوازم زندگی
یک فضاي بسته به عنوان آشیانه در گوشه ای از قفس برای همستر مطلوب میباشد که میتوان از یک جعبه مقوایی برای اینکار استفاده نمود و هر چند وقت یک بار عوض شود. کف جعبه را میتوانید با چیزی نرم مثل دستمال کاغذی بپوشانید. مواد کف این جعبه باید حدود یک بار در ماه عوض شود. عوض نمودن بيشتر باعث برهم زدن آرامش همستر خواهد شد. بازرسي منظم جعبه و برداشتن مواد غذائی که حیوان ذخیره نموده و در حال فاسد شدن است ميتواند به بهداشت بيشتر قفس كمك كند.
به همستر باید فرصت جویدن و ورزش كردن داده شود. تقریبا تمام همسترها با شوق و ذوق از یک چرخ و فلک مخصوص همستر استقبال میکنند. مقداری تونل و لوله (مثل لوله دستمال توالت) نیز مفيد است. شاخه های تازه درختاني مانند بید و درختهای میوه که برای آنها از سموم ضد آفت استفاه نشده است و جعبه های کوچک مقوائی برای جویدن و بالا رفتن مناسب هستند.
برای آبخوری حیوان نیز میتوان از یک بطری با سری که بتواند حیوان به راحتی از آن آب بخورد استفاده نمود. بدینوسیله آب حیوان تمیز مانده و نمیتواند ظرف آب را سرازیر نماید. همستر نياز كمي به آب دارد و چنانچه در رژيم غذائي او سبزي قرار گيرد كافي ميباشد. آب زياد براي حيوان خطر مرگ دارد. یک ظرف غذای کم عمق از سرامیک یا چینی بهترین انتخاب برای ظرف غذای همستر می باشد تا حیوان نتواند ظرف را برگرداند. تمیز نمودن چنین ظرفی نيز راحت تر است.

6) رژیم غذایی همستر
برای رژیم غذائي همستر ميتوان از غذاهای آماده موجود در بازار استفاده نمود که معمولا بصورت مخلوطی از دانه گیاهان یا بصورت یک جیره غذایی به شکل گلوله های کوچک و یکدست درون بسته بندی آماده می باشد (البته در ايران هنوز غذاي مخصوص همستر بصورت آماده وجود ندارد و از پلت آماده براي پرندگان استفاده ميشود). جیره آماده گلوله ای از نظر مواد غذائی متعادل است اما همستر نمیتواند دانه های مورد علاقه خود را دست چین کند و به همین دلیل این غذا در بعضی مواقع حیوان را دلزده کرده و بعضی از همسترها اصلا آنرا نمی خورند. دانه های مخلوط آماده معمولا از طرف او بهتر پذیرفته می شوند و پایه خوبی برای رژیم همستر می باشد. ولی مواظب باشید از غذایی که تنها شامل دانه گیاهان است اجتناب کنید بلکه غذا باید شامل مواد مختلفی مثل سبزیجات خشک نيز باشد. از این غذای آماده برای حیوان بیش از اندازه نریزید چرا که با این کار حیوان دانه های مورد علاقه اش را دست چین نموده و باقیمانده غذا را نمی خورد. این ایده خوبی است که در هر زمان مقدار کمی غذا بریزیم و اجازه دهیم همستر تقریبا ظرف غذای خود را قبل از اینکه دوباره غذا بریزید خالی کند. علاوه بر این ، به غذای حیوان باید تکه های کوچکی از سبزیجات و میوه های تازه بعنوان مکمل غذایی افزوده شود. همچنین خوب است بعضی مواقع یک غذای سفارشی مثل کرم ، جیرجیرک یا یونجه خشک به همستر داده شود. همچنین بعضی مواقع می توان مقداری ماست تازه یا تکه ای مرغ پخته به حیوان داد. از دادن لوبیای نپخته ، چشم سیب زمینی، سیب زمینی سبز ، گوجه فرنگی ، سیر ، شکلات و هر غذای حاوی شکر و نمک خودداری ورزید.

7) دست آموز کردن و لمس همستر
برقراری ارتباط لازمه نگهداری از هر حیوانی است و بهترین زمان برای برقراری ارتباط هنگام غذا دادن به حیوان است (بهترین زمان برای غذا دادن به همستر صبح زود و یا هنگام غروب است). نخست یک تخمه به او بدهید. ابتدا خجالت میکشد سپس آرام آرام شروع به شکستن میکند. بعد از آن دست را به آرامی وارد آکواریوم کرده و پشت گردنش را لمس کنید و بازی کنید. پس از رضایت حیوان را در دست بگیرید. این کار را حداقل روزی 3 بار انجام دهید زیرا همستر ها به بازی کردن علاقه زیادی دارند.
هیچگاه همستر را از بالا رها نکنید زیرا دست و پایش به راحتی میشکند. هم چنین بیدار کردن همستر و ترساندن آن موجب ناراحتی او میشود و این امکان وجود دارد که همستر دست شما را گاز بگیرد ولی گاز گرفتن معمولا بر اثر اضطراب و ترس او می باشد. چنانچه حیوان را با آرامی و ملایمت همراه با مقداری باج دهی (مثلاٌ دادن مقداري غذاي مورد علاقه موقع و در دست گرفتن) معمولا بر کمرویی و تمایل گزندگی آن غلبه میکنید. همچنین همستری که بدلیل محیط نامناسب زندگی و یا صداهای اضافی تحت فشار قرار دارد اغلب اوقات آشفته بوده و تمایل گاز گرفتن در او بیشتر است. کار کردن بر روی حیوان برای اهلی و دست آموز کردن او را فقط در هنگامیکه حیوان از لانه خود بیرون می آید انجام دهید. بیدار نمودن همستر ميتواند باعث عصبانیت و بدخلقی او گردد.
همستر بخوبي با شما انيس ميشود. ابتدا به همستر اجازه دهید به محیط جدید خو بگیرد. زمانی که آرام به نظر رسید شروع به گذراندن وقت خود در اطراف قفس نمائید و به آرامی با حیوان صحبت نمائید تا به صدای شما عادت نماید. هنگامی که در حضور شما احساس راحتی نمود با دست خود شروع به دادن مقداری غذای خوشمزه (مثل تخمه آفتابگردان- کشمش یا هر خشکبار دیگر) به او نمائید. هنگامیکه غذا را با خوشی از دست شما گرفت شما میتوانید تلاش خود را برای گرفتن اوشروع کنید. اجازه دهید کف دست شما راه برود. زمان برای این پیشرفت متغییر است و مخصوصا به سن حیوان بستگی دارد. همستر شما ممکن است براحتی بپذیرد که شما او را در دست گیرید و یا ممکن است یک ماه یا بیشتر طول بکشد.

8) روش گرفتن همستر
بهترین روش برای گرفتن این است که اورا در کف دست قرار داده و دست دیگر را به آرامی روی پشت آن قرار دهید تا از پریدن به بیرون و آسیب احتمالی جلوگیری کنید. بویژه در ابتدا بهتر است حیوان را بالای دامنتان یا یک سطح نرم نگهداشته تا در صورت پرش یا سقوط آسیب نبیند. به او اجازه دهید تا ازیک دست به دست دیگر خزیده تا بتدریج در دستتان احساس راحتی كند.




۹) چگونه همستری را که اهلی نیست بگیریم؟
اگر می خواهید همستری را که هنوز اهلی نشده بگیرید یک قوطی یا فنجان روبروی حیوان قرار داده سپس حیوان را با ملایمت درون آن برانید و به این وسیله حیوان را انتقال دهید. اغلب همسترها براي حس کنجکاوی درون فنجان خواهند رفت. در صورت لزوم اگر میخواهید همستری را در دست گیرید که احتمال دارد گاز بگیرد میتوانید از دستکش استفاده کنید. البته دقت کنید که دستکش زبر نبوده و حیوان در اثر گرفته شدن با دست دچار اضطراب نگردد.

10) ضد همستر کردن محیط(!)
اگر تصمیم دارید به همستر خود اجازه دهید گاهاٌ از قفس خود خارج شود باید اتاق خود را ضد همستر نمائید. ابتدا مطمئن شوید هیچ چیزی که حیوان بتواند داخل آن شده و شما قادر به بیرون آودن او از آنجا نباشید وجود ندارد (از قبیل زیر تخت یا یک فضا تنگ بین اسباب و اثاثیه خانه). همستر باید در یک فضای کوچک که قابلیت فرار نداشته باشد محدود گردد و گرنه ممکن است برای گرفتنش دچار دردسر شوید. مطمئن شوید کلیه سیم های برق دور از دسترس حیوان هستند. مطمئن شوید هیچ چیز که بتواند به همستر آسیب برساند(از قبیل گیاهان سمی) وجود ندارد. ضمنا هر چیزی را که نمی خواهید همسترتان بجود از دسترسش دور نگاه دارید چون ممكن است پس از مدتي با نرمه هاي تشك و پتوي خود كه جويده شده است موجه شويد. در اينصورت اگر باباي خونه هستيد و خانمتان از اين موضوع بي اطلاع است بهتر است سريعاٌ نسبت به امحاء دسته گلي كه به آب داده ايد اقدام كنيد. lol

11) فرار طولانی
بعضی اوقات بدون اطلاع شما همستر از قفس خود خارج ميشود. البته اين موضوع در مورد قفس هاي آكواريم كمتر اتفاق مي افتد. برای گرفتن حیوان میتوانید بدین گونه عمل نمائید: یک سطل را در گوشه ای که احتمال میدهید حیوان رفت و آمد کند قرار دهید. کف سطل یک ملحفه انداخته سپس درون سطل مقداری غذای مورد علاقه او را بگذارید. یک چوب را برداشته یک سر آن را بر زمین و سر دیگر آنرا بر لبه سطل بگذارید. بدین گونه حیوان برای خوردن غذا از چوب بالا رفته و وقتی درون سطل افتاد دیگر نمیتواند خارج شود. این نیز ایده خوبی است که درب قفس حیوان را باز گذاشته و مقداري غذا درون قفس بگذارید. مراقب قفس باشید تا هنگامیکه حیوان برای تغذیه وارد قفس شد درب قفس را ببندید.

جدول زير خلاصه اي از مشخصات دوره هاي زندگي را نشان مي دهد.


شرح سن / وزن / زمان
سن و وزن در نر بالغ هفتگی ٦- ٨ - ١٢٠- ٨٠ گرم
سن و وزن در ماده بالغ ٤ هفتگی - ١٢٠- ٨٠ گرم
مدت چرخه استروس ٤ روز
تخمک گذاری ١- ٢ ساعت بعد از تاریکی روز اول استروس
جایگزیني جنینی روز ششم از شروع استروس
دوره بارداری ١٥ روز - ١٨
تعداد بچه ها ٤ - ١٢
وزن در هنگام تولد ٢ گرم – ٥
سن از شیر گرفتن ٢١ روزگي
متوسط دوره قابلیت باروری ١٥ماه

12) تولید مثل
جوندگان حیواناتی هستند که تولید مثل راحتی دارند و میتوانند چند نوبت در سال تولید مثل کنند. همستر نیز از این قاعده مستثنا نیست. این حیوان در هر دوره بارداری که حدوداً 2 هفته(۱۵تا ۱۶ روز) طول میکشد بین 5 تا 18 بچه به دنیا می آورد. نوزادان در ابتدای تولد تا چند روز توانایی بینایی و شنوایی ندارند و بدنشان بی مو است. به نوزادان تازه متولد شده تا 2 یا 3 هفته دست نزنید. نوزادان باید تا 1 ماه پیش مادرشان باشند اما پس از 1 ماه میتوانند به طور مستقل زندگی کنند. همستر ها بین 2 تا 4 ماه بالغ میشوند و خود میتوانند تولید مثل کنند. بهتر است در دوران بارداری و پس از آن به همستر باردار غذاهای مقوی داد.
همستر كوتاه ترين دوره بارداري را در ميان تمام پستانداران دارا ميباشد. همانگونه كه قبلاٌ نيز بيان شد دوره بارداري اين حيوان 15 تا 16 روز است. همسترهای ماده در تمامی سال بغیر از هنگام خواب زمستانی فعالیت تولید مثلی دارند. قدرت باروری در فصل زمستان بدلیل میزان تابش نور كمي کاهش مییابد. بیضه نرها در هنگام زمستان جمع میشود . بلوغ جنسی به صورت رفتاری و تهاجمی بیشتر مشاهده میشود. ماده ها شروع به حمله به نرها میکنند. در صورتیکه تمایل به پرورش آنها باشد بایستی نر و ماده های در یک مکان قرار گرفته و تحت مراقبت قرار گیرند. ساعات اولیه تاریکی منجر به جفتگیری و تخمگذاری میگردد. دوره استروس (آمادگي براي بارداري از طرف ماده) 4 روز است. در اين حالت همستر ماده بخوبي نر را پذيرا مي باشد و بصورت ساكن قرار ميگيرد و دم كوچك خود را بسمت بالا ميكشد تا دخول نر به آساني بيشتري ميسر گردد. معمولاٌ حيوان نر با زبان خود ترشحات ماده و نرگي خود را ليس ميزند. اغلب يك دخول موفق به بارداري ممكن است تا چند ساعت نيز بطول انجامد. در هنگام جفتگيري حركت هاي ديگري از قبيل گاز گرفتن گوش ماده و يا كشيدن پوست او از طرف نر اتفاق ميافتد.
شروع استروس بوسیله حضور ترشحات دیده میشود. ٢ روز پس از جفتگیری ترشحات خاکستری- سفید بودار و ترحشات مربوط به بعد از تخمک گذاری مشاهده میشوند. بارداری پس از قطع ترشحات تخمک گذاری در روز ٥ - ٩ صورت میگیرد.
در صورتیکه ماده با سایر ماده ها نگهداری میشود توصیه میگردد ماده باردار را به قفس جداگانه منتقل نمود. حالت کانیبالیسم (بچه خوري) زمانی اتفاق می افتد که اختلالالی در هفته اول پس از زایمان ایجاد گردد. معمولا پس از زایمان استروس ایجاد نمیشود ولی پس از شیر گرفتن بچه ها (3 هفتگي) دوره جدید استروس شروع میشود. درصورتیکه مادر قادر به تغذیه بچه ها نباشد بایستی غذا را به صورت دستی به آنها داد که البته این نوع تغذیه در عمل زیاد موفقیت آمیز نمیباشد.


اطلاعات فیزیولوژیکی همستر نژاد طلایی
طول عمر ٢ - ٣ سال
وزن نر بالغ ٨٥ - ١٤٠ گرم
وزن ماده بالغ ٩٥ - ١٢٠ گرم
تعداد تنفس ٥٤ ( ٣٣ - ١٢٧ ) در دقيقه
تعداد ضربان قلب ٢٨٠ - ٤١٢ در دقيقه
دمای بدن ٢/٣٦ - ٥/٣٧ درجه سانتیگراد
حجم خون ٧٠ - ٧٥
میلی لیتر ازای هر کیلوگرم وزن بدن
حجم سلول خونی ٤٥ %
تعداد گلبول های قرمز خون ١٢ ١٠ * ٥/٧ به ازای هر لیتر
هماتوکریت خون دسی لیتر به ازای هر گرم ٨/١٦
تعداد گلبول های سفید خون ٩ ١٠ * ٦٢/٧ به ازای هر لیتر
نوتروفیل ٩/٢٩ %
لمفوسیت ٥/٧٣ %
مصرف روزانه آب ٣٠ میلی لیتر
مصرف روزانه غذا ١٠- ١٥ گرم

2) خانه همستر
سه نوع خانه برای همستر رایج میباشد. قفس های سیمی، قفس پلاستیکی و آکواریوم.

20نكته كاربردي در نگهداري همستر

1- هيچگاه آب فراوان در اختيار آن قرار ندهيد. اين ميتواند باعث مرگ او گردد.
2- در صورتيكه در جيره غذائي او از سبزي استفاده ميكنيد (مخصوصاٌ در هواي سرد و معتدل) ديگر به آب نيازي ندارد.
3- در ميان سبزيجات به گشنيز بيش از ديگران علاقه دارد. توجه كنيد كه كاهوي زياد ممكن است باعث اسهال شده و خطرناك است.
4- ذرت غذايي ارزان و مناسب است. بهتر است مقداري از آن را كمي بپزيد تا نرم شود و پس از خشك كردن به مرور به او بدهيد. شيريني، نمك، چربي زياد و بعضي از ميوه ها ازجمله گوجه فرنگي در جيره غذايي همستر مضراست.
5- غذاي همستر را تميز كرده و به او بدهيد. هيچگاه از سبزي نشسته و غذاي آلوده استفاده نكنيد. در اينصورت ممكن است آلوده به انگل گردد.
6- يك روز در ميان محتوي انباري خانه همستر را در كف خانه اش پهن كنيد تا از پوسيدگي و فاسد شدن آن جلوگيري شود.
7- غذاي همستر را در نوبت هاي متوالي (حداقل 3 بار در شبانه روز) و بمقدار كم به او بدهيد.
8- چرخ و فلك از بهترين و ضروري ترين تجهيزات در خانه همستر است. بازيگوشي حيوان در واقع يك ورزش و براي سلامتي او بسيار مهم است.
9- تكه هاي مقوا، چوب نرم، كاغذ مچاله و . . . جهت جويدن را فراموش نكنيد. رشد دندانهاي همستر هيچگاه متوقف نميشود.
10-تميز كردن آكواريم بصورت جزيي 2 بار در هفته و بصورت كلي هر 2 ماه يكبار انجام گيرد.
11- چون همستر ادرار خود را در گوشه اي از آكواريم انجام ميدهد نسبت به تعويض خرده چوب مربوط به اين ناحيه (2 بار در هفته) اقدام كنيد. براي اين منظور ميتوانيد يكي از ظروف خالي پنيري را از وسط نصف كنيد تا ابزاري شبيه به بيل مكانيكي بدست آيد و از آن استفاده كنيد.
12-براي گرفتن همستر به آرامي اقدام كنيد تا استرس و ترس براي او ايجاد نشود. همستري كه بترسد ممكن است در دست شما ادرار كند. براي بلند كردن و در دست گرفتن همستري كه با بوي بدن شما آشنا نيست دقت كنيد حركت آرام همراه با نوازش و دست گرفتن در بالاي سر حيوان براي جلوگيري از سقوط آن لازم است. اين موضوع مخصوصاٌ در مورد بچه ها ضرورت بيشتري دارد.
13-براي زايمان همستر باردار حداقل 1 هفته براي خانه سازي لازم است لذا قبل از اين خانه او را مستقل كنيد.
14-ضمن زايمان لازم است شرايط آرامش براي مادر فراهم شود. مكاني بدون سر و صدا و حتي الامكان تاريك مطلوب است. طول مدت زايمان 20 دقيقه تا 1 ساعت طول ميكشد.
15-هيچگاه در روزهاي نزديك به زايمان و چند روز پس از آن به همستر مادر و فرزندان او دست نزنيد.
16-جابجا كردن همستر مادر در روزهاي نزديك به زايمان باعث خونريزي و سقط جنين و مرده زايي و يا بچه خواري خواهد شد.
17-شستشوي همستر پس از مدتي كه با محيط جديد عادت كرد بلامانع است. بدين منظور از آب ولرم ومقدار كمي شامپو بچه استفاده كنيد. مواظب باشيد حيوان زياد نترسد. سپس با حوله نرم و سشوا در فاصله مناسب آنرا خشك كنيد.
18-نور مستقيم آفتاف بمدت طولاني (بيشتر از چند دقيقه) ميتواند براي همستر خطرناك باشد و در صورت استمرار منجر به مرگ آن گردد.
19-همستر نسبت به سرماخوردگي و مخصوصاٌ واگير از انسان حساس است. مواظب باشيد خانه او را گرم نگه داريد.
20-دقت كنيد اگر همستري دعوايي بود آنرا از ديگران جدا كنيد. حمله همستر مادر (پس از زايمان) چنانچه به محدوده همسترهاي ديگر وارد شود بسيار خطرناك و وحشيانه است و چنانچه سريعاٌ خارج نشود ممكن است با دندانهاي خود شكم حيوان مقابل را پاره كند.


20 جاذبه و زيبايي در همستر

1- دست و پاي او شبيه انسانها و داراي انگشت است.
2- در بسياري از مواقع بر روي دو پاي خود مي ايستد و به بيرون نگاه ميكند.
3- خواب سنگيني دارند و بصورت هاي گوناگون و بر روي هم و لابلاي هم مي خوابند.
4- ممكن است در هنگام خواب آنرا به آرامي از محل خود بلند كنيد و بيدار نشود.
5- در دهان خود دو لپ بزرگ دارد. ابتدا غذا را با ولع در داخل آنها جاي ميدهد. سپس آنرا به انباري خود برده و با فشار دستان خود، غذا را از لپ هاي خود خارج ميكند. آنگاه در گوشه اي نشسته و مقداري از آن را با دو دست خود گرفته و ريزريز جويده و ميخورد.
6- تمايل به كندن تونل دارد و لذا در بسياري از مواقع خرده چوبهاي نجاري موجود در كف آكواريم را ميجورد.
7- تخمه آفتابگردان (بصورت خام) را خيلي دوست دارد. آنرا با دو دست خود ميگيرد و بكمك دندان پوست آن را گرفته و مغز آنرا ريزريز جويده و ميخورد.
8- براي تميز كردن خود، با دندان پوست خود را ميجورد. بدين منظور براي بعضي از نواحي بدن كه دسترسي آساني ندارند ابتدا پاي خود را در دهان برده و پس از مرطوب كردن با آب دهان، بسرعت به محل مورد نظر مي مالد. در گاهي موارد نيز بر روي پاهاي خود مينشيند و خود را تميز ميكند.
9- براي سائيدن دندان خود چيزهايي مانند تكه هاي كارتن يا كاغذ يا چوب نرم را كه در آكواريم آن قرار ميگيرد ميجود.
10- همستر از ابتداي شب فعال و بازيگوش شده و مرتب بر روي اسباب بازي هاي خود از قبيل چرخ و فلك، سطح شيبدار، اتاقك فوقاني و . . . حركت ميكند.
11- پس از بيدار شدن از خواب خميازه هاي بلندي دارد. در اين حالت دهان خود را تا حد ممكن (در حدود 150 درجه) باز ميكند و بدن خود را بطور كامل ميكشد.
12- براي توالت كردن به گوشه اي خاص از آكواريم خود رفته و پاي خود را كمي بالا گرفته و ادرار ميكند.
13- براي خانه سازي، دستمال كاغذي يا كاغذ را در دهان خود مرطوب ميكند و بصورت يك گودي مناسب براي خود خانه ميسازد.
14- هنگام ترسيدن بر اثر دعوا يا از بيرون، ابتدا جست و خيز شديدي كرده و سپس همگي با هم بطور ناگهاني روي دو پاي خود يا بصورت خوابيده ساكن مي شوند.
15- جفتگيري همستر در مدت زماني نسبتاٌ طولاني (گاهي موارد تا چندين ساعت) بطول مي انجامد. در اين حالت ماده كاملاٌ ساكن و بي حركت و خمار يا با چشمان بسته در جلو نر قرار گرفته و دمب خود را كاملاٌ سفت و بالا ميگيرد. حيوان نر با ليس زدن به ترشحات ماده و نرگي خودش، عمل جفتگيري را مرتب تكرار ميكند. در اين بين گاهي موارد پوست گردن يا گوش ماده را نيز گاز ميگيرد.
16- چند روز قبل از زايمان، پهلوي ماده داراي برآمدگي كاملاٌ واضحي ميگردد. در اين شرايط لازم است ماده مستقل گردد تا خانه سازي را شروع كند و غذاي كافي را در انباري خود ذخيره نمايد.
17- زايمان ممكن است تا نيم ساعت بطول انجامد. معمولا هر نوزادي كه بدنيا مي آيد با يك جيغ (توسط نوزاد) همراه است. مادر بند ناف را بريده و پس از مقداري تميز كاري، استراحتي كوتاه دارد و به او شير ميدهد. سپس نوزاد بعدي را بدنيا مي آورد. ممكن است تا 12 نوزاد بدنيا بيايند.
18- چشم و گوش بچه ها در ابتداي تولد بسته است و هيچ پشمي بر روي بدن آنها وجود ندارد. پس از گذشت 1 هفته، پشم روي بدن بمرور ظاهر مي شود و شما مي توانيد رنگ بچه ها را تا حدي تشخيص دهيد. بمرورچشم ها و گوش ها به آرامي باز ميشوند و بچه ها بزرگ مي شوند و از سن 2 هفتگي شوخي و كشتي با يكديگر را آغاز ميكنند.
19- بچه ها براي شير خوردن به دو رديف سينه هاي مادر كه بيش از 14 عدد است مي چسبند بطوري كه هنگام جابجايي مادر ممكن است بچه ها از سينه او جدا نشوند.
20- پس از حدود 1 هفته، بچه هائي كه تازه راه رفتن را آموخته اند مرتب از خانه دور ميشوند و مادر آنها را با دهان خود بلند كرده و به خانه باز ميگرداند.

خیلی ممنون از راوی عزیز که این اطلاعات رو از تالار گفتگوی انجمن حمایت از حیوانات جمع‌آوری کرده.

یکشنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۶

کسایی که با یه لبخند روز آدم رو می‌سازن و اونایی که با یه جمله روز آدمو خراب می‌کنن!

1- "شقایقی در دیواره پل"
آنها پلی ساختند
برای رسانيدن نيستی
به آنسوی مرزهای خاموشی
به آنسوی درّه‌های بی فرياد
به آنسوی رودهای سرخ از خون
تو ای روئيده در دیوارۀ سيمانیِ پل،
تو پژواک سرود سرخ عاشق،
شقايق !
تو خود دانی که در مدار تاريخ،
به زير آوردن اين پل، ما را،
شاه بيتِ چامۀ نبرد بودست
تو داغت بر دل ازهجرانِ پاکان
بنگر
به ياد آر
ويران کن
(سامان این شعرو بعد از دیدن شقایقی که تو وبلاگم گذاشتم نوشته)
مشهد 86/3/11




2- دیروز پیرزنی بالای 85 سال رو دیدم که با پشت خمیده و عصا و موهای یک‌دست سفید و قشنگی که بیشترش از زیر روسری کوچکش زده بود بیرون، داشت خیلی آهسته از سربالایی کوه می‌رفت بالا. تنهای تنها. دوسه‌قدم مونده که بهش برسم هنوز شک داشتم بهش سلام کنم یا نه. من که نمی‌شناختمش و او هم سرش دولا بود و با هر عصایی که می‌زد با دقت زیر پاشو نگاه می‌کرد، منو نمی‌دید.
اما نتونستم سلام نکنم. تلاشش برام خیلی جالب بود. سلام کردم. اونم با صدای بلند. وایساد. با تأنی عصاشو به زمین تکیه داد. سرشو آورد بالا. لبخندی پهنای صورتشو پوشوند.
- سلام دخترم
- خسته نباشید مادر. این‌همه راه اومدین بالا؟
لبخندش بزرگ‌تر شد. چشم‌هاشم از زیر عینک می‌خندیدن.
- چکنم عزیزم! همین ازم برمیاد.
- آفرین! خیلی عالیه.
از ته دل خندید. خداحافظی کردیم.
و من خوشحال شدم ازینکه وایسادم باهاش حرف زدم. هم اون پر از انرژی شد و هم من!

3- رفته بودم بانک هر چی پول داشتم بگیرم. کارمند بانک توصیه کرد:ده تومن بذار بمونه تا حساب بسته نشه. گفتم باشه. در حال نوشتن دفترچه پرسید: وام می‌خواهی؟! تعجب کردم. ولی مخفیش کردم(تعجبمو می‌گم)
سوال کردم: چقدر؟ گفت: بین یک تا دومیلیون.
اصلا به گرفتن وام فکر نکرده بودم.
گفتم چه عجب! تا حالا ندیده بودم خود بانک پیشنهاد وام بده. وام ِچی هست؟ گفت وام خرید وسائل.
فکری کردم گفتم مثلا برای خرید ماشین ظرفشویی می‌ده( یه دفه به فکرم رسیده بود که توی این سال‌ها چقدر از ظرف‌شستن بدم میومده) گفت فقط وسائل ایرانی. گفتم پس نه. تصمیم به خرید چیزی ندارم.
گفت بابا، همه می‌رن از مغازه‌ها صورت حساب صوری می‌گیرن. تو هم یکیش. و به شوخی اضافه کرد. مو از خرس غنیمته و به رئیس بانک اشاره کرد.

این خانم حدود شش ماهه که رئیس شده. من قبلا پشت میز معاون که اون‌طرف سالن بود می‌دیدمش.. قبلا رئیس بانک مرد توپول موپولی بود که خیلی خوش اخلاق بود. همیشه برای کمک به مردم و دیگر کارمندا پیش‌قدم بود. بارها شده بود که وقتی سر صندوق‌دار شلوغ بود میومد بهش کمک می‌کرد و همیشه هم می‌خندید. خلاصه کلی همه‌مون باهاش رفیق بودیم.
این خانم هم که از حیث توپول موپولی دست کمی از رئیس قبلی نداره به نظرم میاد اون‌موقع‌ها معاون بود و از دور باهاش سلام علیک داشتم. و حالا پشت میز رئیس نشسته که نزدیک در ورودیه. هر وقت وارد بانک می‌شم به عادت همیشه سلام علیک گرمی هم با این خانم می‌کنم.

با تردید به کارمند بانک گفتم. حالا باید چکار کنم؟ گفت هیچی برید پیش خانم رئیس‌ بانک و فرم مخصوصو ازش بگیرید. هر روز به خیلی‌ها وام می‌ده.( این وام‌ها همچین بی‌خود و بی‌دلیل هم نیست. اون‌قدر مردم پولشونو از بانک‌های دولتی درآوردن و گذاشتن بانک‌های خصوصی که فکر کردن باید راهی پیدا کنن برای جلوگیری از فرار مشتری)

خانم رئیس از جای خودش بلند شده بود و روی مبل راحتی لم داده بود. در واقع ولو شده بود. رفتم جلو طبق معمول با خوش‌رویی سلام کردم.
گفتم برای وام خدمت رسیدم و اگه می‌شه فرم مخصوصشو بهم بدید. با اخم نگاهی به سرتا پام انداخت و گفت ‌آهان... این چند وقته اینجوری گرم بهم سلام می‌کنی برای اینه؟
من شوکه شده بودم. تا به‌حال به وام از این بانک فکر نکرده بودم. حتی هیچوقت به رئیس قبلی که اینقدر باهام خوب بود رو ننداخته بودم. اینم اگه کارمندش نمی‌گفت امکان نداشت برم همچین تقاضایی بکنم.
پیش خودم گفتم حالا اسم کارمندش رو بیارم شاید برای اون بد بشه.
با دلخوری گفتم یعنی من سه‌ساله نقشه کشیدم به شما سلام ‌کنم که بهم چندر غاز وام بدید؟
گفت کدوم سه‌سال من تازه شش ماهه اومدم اینجا. گفتم مگه شما معاون نبودید و اونجا نمی‌نشستید.
(خواستم بگم به همین چاقی، همین مانتو و مقنعه، همین رنگ مو که از زیر مقنعه بیرونه و همین صورت گنده و همین مدل عینک و همین دهن گشاد و دندونای جلو اومده ولی نگفتم)
با تمسخر گفت نمی‌دونم چرا هر کی از من وام می‌خواد قیافه‌م براش آشناست.
و روشو با نفرت کرد اون‌طرف.
گفتم ببخشید انگار اشتباه شده. خداحافظی نکرده از در بانک اومدم بیرون. (نمی‌شد درو بکوبم. چون ازون درای اتوماتیک داشت)
توی راه بغض گلومو گرفته بود و اشک تو چشام جمع بود. اونقدر از دستش عصبانی بودم و اون‌قدر تأثیر منفی روم گذاشته بود که تا شب عصبانی بودم.
خیلی احساس نفرت می‌کردم به خانمه. که چرا تو مملکت ما هر کی به یه قدرتی می‌رسه به خودش اجازه می‌ده این‌جوری دیگرانو تحقیر ‌کنه.
تنها چیزی که فکرش دلم رو خنک می‌کرد این بود که یاد دو تا از همسایه‌های مامانم افتادم که هر دو رئیس‌بانک بودن. هر چی موقع ریاست کبکبه دبدبه داشتن موقع بازنشستگی کرک و پرشون ریخت و با حقوق دویست‌هزار تومن با بدبختی و خسیسی روزگار می‌گذروندن.

البته بعدا خودم از فکر اون روزم خنده‌م می‌گیره. خوب همه‌ی ما یه روزی بازنشسته می‌شیم و تو این مملکت آینده‌ی همه‌مون همینه!

چند روز بعد زن همسایه رو تو حیاط اتفاقی دیدم. با خوشحالی گفت راستی بدو برو از بانک فلان وام بگیر. من چند روزه گرفتم. گفتم اصلا حوصله‌ی این بانکی‌ها رو ندارم. و بعد شمه‌ای از رفتار خانم رئیس گفتم.
گفت ولش کن بابا. دوست داره به پاش بیفتی تو هم خرش کن. من اون‌قدر لی‌لی‌به لالاش گذاشتم و نازشو کشیدم که دو میلیون به من وام داد.
پرسیدم برای خرید وسائل؟ گفت چه خرید وسائلی دلت خوشه. اونم جنس ایرانی که به لعنت خدا نمی‌ارزه. به فروشگاه سر خیابون دو هزار تومن دادم یه فیش قیمت داد برای یخچال و فریزر و گاز و لباسشویی ایرانی. در صورتیکه خودم بهترین نوع خارجیشو دارم.
گفتم برای ضامن چیکار کردی( می‌دونستم شوهر نداره) با ذوق گفت دادم به شرکت سر خیابون تو سر برگ برام نوشتم که فلانی اینجا کار می‌‌کنه و ماهی 400 هزار تومن حقوق می‌گیره. کی به کیه؟
و قهقهه‌ی پیروزی سر داد...
اما من هر چی فکرشو می‌کنم می‌بینم نمی‌تونم این‌جوری باشم.
تازه همه‌ش به فکر اینم که یه‌جوری حال این خانم رئیس بانکو بگیرم...


4- دیروز تو تلویزیون از قول پیغمبر گفت که هر که دست به سر یتیم بکشه به اندازه‌ی موهایی که از زیر دستش رد بشه صله و پاداش عظیم نصیبش می‌شه. حالا اگه یتیمی کچل بود تکلیف چیه؟

5- خیلی وقت پیش کتاب "سهم من" پرینوش صنیعی" رو خوندم.( انتشارات روزبهان- 525 صفحه)
اولش فکر کردم ازین داستا‌ن‌های زرده. اما خوب بود. بعدا هم از کسی شنیدم که پرینوش صنیعی کارش در اصل تحقیقه.
سهم من، زندگی واقعی زنیه که از بچگی از قم اومده تهران. عاشق پسری می‌شه. اما چون خانواده‌ش مذهبی‌ین زندانیش می‌کنن و حتی نمی‌ذارن بره مدرسه. بعد خانواده‌ی یه پسر مبارز کمونیست میان خواستگاریش تا پسرشونو سربه‌راه کنن. اما پسره تقریبا همه‌ی عمرش تو جلسات و مبارزه‌ی سیاسی می‌گذره.
بعد از به‌دنیا آوردن سه‌بچه شوهرشو از دست می‌ده. با مشقت زیاد بزرگشون می‌کنه و هر کدومو سرو سامون می‌ده ... و همچنان در قلبش عشق اولشو دوست داشته.
وقتی 53 سالش می‌شه و بچه‌هاش هر کدوم پی زندگی خودش رفته. با کمک دوستش دوباره عشق اولشو پیدا می‌کنه. او هم از خارج اومده و داره از همسرش طلاق می‌گیره. زن نیرویی جدید می‌گیره. به خودش می‌رسه. خوش‌گلتر و خوش‌لباس‌تر می‌شه. فکر می‌‌کنه دوران سختیش داره به سر میاد.
اما بچه‌ها که خیلی هم دوستش داشتن یکی یکی پیداشون می‌شه و کار مادرشون رو تقبیح می‌کنن.
مادرشون چند روز مقاومت می‌کنه و بعد به خاطر بچه‌ها عشقشو ول می‌کنه...


6- کتاب مصاحبه‌ی هما سرشار با "شعبان جعفری" رو هم خوندم!(نشر البرز- 620 صفحه)
اینم برام خیلی جالب بود. آدم می‌تونه از خیلی مسائلی که به نظرش خیلی نفرت‌انگیز هم میان درس‌هایی بگیره. امثال شعبان جعفری‌ها هم که در هر دوران زیادن.

7- فیلم " نقاب" رو هم رفتم. پا مو از کوچه‌ی خودمون بیرون نگذاشته بودم که یهو سی‌با سر رسید.
گفت منم میام. طبق معمول خواست بین راه منو پشیمون کنه بخصوص که راجع به فیلم هیچی نمی‌دونستم و فقط با تلفن زدن به دو سینمای شهر فهمیدم وقتم الان برای دیدن فیلم نقاب می‌رسه. نه می‌دونستم کارگردانش کیه و نه هنرپیشه‌هاش.
هر چی گفت حیف این هوای بهاری و قشنگ نیست که به جای قدم زدن تو پارک بریم یه جای تاریک اونم فیلم ایرانی ببینیم؟ گفتم الا و بالله من می‌خوام برم سینما میای بیا و گرنه برو خونه استراحت کن:)
( گفتم اگه بداخلاقی نکنم باز پشیمونم می‌کنه.)
سر در سینما هم هیچ چیز جالبی رو نشون نمی‌داد. فقط عکس امین حیایی و پارسا پیروزفر و یه دختری که نقاب داشت که دیدم نوشته سارا خویینی‌ها.
ولی فیلمش بد نبود. در دوبی می‌گذشت. داستان دو دوست... که امین‌حیایی اول یه دختر پولدارو تور می‌زد و بعد از ازدواج خیلی بد‌اخلاقی می‌کرد و دوستش که خوش‌تیپ بود - با بازی پارسا پیروزفر- کم‌کم خودشو به دختر نزدیک می‌کرد و بهش خیلی مهربونی و محبت می‌کرد.
از قبل هم با امین حیایی شرط می‌کرد که در طی چند روز می‌تونه مقاومت زنشو بشکنه. بعد روزی که پارسا می‌کشوندش به خونه‌‌ی خودش. امین‌حیایی می‌نشست پشت دوربین و ماجراها رو ضبط می‌کرد و بعد مثلا فیلم به دستش می‌رسید و از خانواده‌ی دختر کلی پول تلکه می‌کرد که ازش شکایت نکنه( آخه خیانت سنگسار داره) از این راه هم در دوبی یه رستوران خریده بودن ولی یه دختر به تورشون می‌خوره که....
با اینکه داستان کلی عیب و ایراد داشت اما چون من فکر می‌کردم یه فیلم خیلی بدو قراره ببینم خوشم اومد.
پس نتیجه می‌گیریم که وقتی می‌خواهیم بریم سینما فکر کنیم حتما فیلمه خیلی بده تا یه چیزای خوبو توش کشف کنیم!

8- بازی تأثیرگذار‌ها که تو وبلاگستان شروع شد گفتم ددم وای... تا حالا بلاگرها کم چاپلوسی آدم گنده‌هایی رو می‌کردن که خودشونو با هزار من سریش بهشون وصل می‌کردن، دیگه تو این بازی چه‌ها کنن!! اومد چیز بنویسم که دیدم ملاحسنی خوب حق مطلب رو ادا کرده.


9- "چ بر وزن چنار" نوشته‌ی پر احساس شیدا محمدی در مورد وقایع اخیر ایران



10- طنز نوشته‌های میس زالزالک در کافه زمانه
الف- یک زلزله هشت ریشتری با مانتو قرمز
ب- قلیون اجباری در ارتفاعات شمرون
ج- غش کردن و پیچیدگی‌های جغرافیای سیاسی


11- احمد باطبی: چطور سی ‌سالم شد...

12- راستی یه سوال: با این کارت تلفن‌ها می‌شه به افعانستان هم زنگ زد؟ اینو یه افغانی که برای هر دقیقه باید بیشتر از 200 تومن به مرکز تلفن می‌داد ازم پرسید و من نمی‌دونستم. اگه نظرخواهی بسته بود(گاهی از دست یه حزب‌اللهی ناجور که با اسامی مختلف دائم مشغول سم پاشی و دعوا درست‌کنیه می‌بندمش) لطفا برام ای‌میل بزنید. ممنون

http://z8un.com/archives/2007_06.html#001962