‏نمایش پست‌ها با برچسب پلیس ضد شورش. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب پلیس ضد شورش. نمایش همه پست‌ها

چهارشنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۹۰

بیشتر مردم قبض گازشونو نپرداخته اند...شورشی در راه است؟


تو این چند سال که دوستان خارج کشوری رهنمود می دادن که قبضای برق و آب و تلفن و گازتون رو ندید تا حکومت رو تحت فشار بذارید, می گفتم اینا هم دلشون خوشه!... به نظرم میومد این دوستان برداشت درستی از اوضاع داخلی ایران ندارن و دلیل میاوردم که خوب ما نریم قبض برق یا تلفنمون رو بدیم, دیگران که می رن می دن و اداره برق و تلفن خیلی راحت میاد و برق و تلفن ماهایی رو که ندادیم قطع می کنه.
مسئله گاز و آب که موضوعش جداست. فیش برای کل ساختمون میاد و معمولا روی شارژ آپارتمان حساب می شه و هیچ واحدی نمی تونه از پرداختش خودداری کنه چون مورد لعن و نفرین و چه بسا شکایت بقیه ساکنین قرار بگیره.
تازه مبلغ این خدمات اونقدر نبود که نشه دادش و مثلا براش جنگید, فیش 8 هزار تومنی برق و 3 هزار تومنی آب و ده تومنی گاز و تلفن هم به مبلغ مصرف شده, برای دوماه آنچنان هزینه زیادی(نسبت به بقیه مخارج) برامون نداشت.
اما با این فیش های جدید چنان مردم نقره داغ شدن که خیلی از طرفدارای این حکومت هم نمی تونن پرداخت کنن.
مثالی میارم. چند روز پیش یه مرد جوون تو تاکسی می گفت:" من دانشجوئم و یه کار کارگری دارم و ماهی 200 هزار تومن حقوق می گیرم. خونه ای کوچیک در زورآباد اجاره کردم ماهی 50 هزار تومن(فکر نمی کنم اجاره هیچ جایی در ایران به این ارزونی باشه) با 150 هزار تومن به زور مخارج دانشگاه و رفت و آمد و خورد و خوراکمو تأمین می کردم. حالا برام فیش گاز اومده 150 هزار تومن. تا فیشو دیدم از عصبانیت زدم پاره ش کردم. فیش آب و برق هم چند برابر قبل اومده. آخه شما بگید من چه جوری می تونم با این شرایط زندگی کنم." صورتش از شدت ناراحتی قرمز شده بود.
من و راننده تاکسی و مسافرای دیگه واقعا جوابی نداشتیم بدیم. جز اینکه: خوب کاری کردی که ندادی و ما هم همین تصمیمو داریم. ایشالله درست می شه و...
واقعا هم من توی جلسه ساختمون این مسئله رو مطرح کردم و از شنیده هام گفتم که یه عده با وانت فلان شهر گشتن و فیش های مردم رو جمع کردن تو چند گونی و فرستادنش برای فلان ارگان. هر کدوم از همسایه ها هم از شنیده هاشون گفتن که سرکارشون گفتن فیش های گاز رو ندید اگه تعدادمون زیاد باشه هیچ کاری نمی تونن بکنن و از این صحبتا. علی رغم پافشاری دوسه همسایه ترسو و نون به نرخ روز خور, تصویب شد که فعلا فیش گاز رو نپردازیم. شنیدم خیلی از محلات کرج اینکارو کردن.
من فکر می کنم مسئله مبلغ بالای فیش ها حتما حتما شورش هایی رو در پی داره. و این رشته هم مثل رشته دعوای رهبری و رئیس جمهوری قطعا سر بسیار درازی داره.
اگر شورش های انتخابات بیشتر در محلات متوسط نشین به بالا بود اینبار به جنوب شهر و روستاهایی که تا به حال با سیاست دولت موافق بودن می رسه.

شوخی که نیست. ماهی چهل یا چهل و پنج هزار تومن از پول نفتمون با هزار منت بهمون به عنوان یارانه می دن و ماهی سیصد هزار تومن به مخارجمون اضافه شده. باک ماشینی که با سه هزار تومن پر می شد حالا شده بیست و یک هزار تومن.
سیبی که می خریدیم ششصد یا هفتصد تومن حالا شده سه هزار تومن. گوشت و مرغ و تخم مرغ (از شونه ای سه هزار تومن شده شش هزار تومن) که بماند. نون و نمک و پنیر و ماست و شیر و دمپایی و سفره و میخ و طناب و دستمال کاغذی و جوراب و مانتو و ملافه و میز و اتو و ...
(اینا به کنار... آلوچه رو بگو. تازگی ها به خوردن آلوچه ترش –ازاونایی که به صورت له شده تو نایلونه- معتاد شدم. از بسته ای 500 شده دو هزار تومن. یعنی چهار برابر, آخه نامسلمونا شما مگه یارانه آلوچه به ما می دین؟)
موضوع برداشت چهار صفر از پول هم حسابی مردمو ترسونده. حساب کردن که خوب ما ده میلیون تومن پس انداز داریم چند وقت دیگه می شه ده هزار تومن. چیکار کنیم که ارزش پولمون حفظ شه. مسکن که راکده, با ده میلیون هم نمی شه خونه و زمین خرید, دلار که دولت هی می زنه توسرش که گرون نشه, پس یالله بریم سکه بخریم.اینه که سکه داره هی گرون و گرون تر می شه. خود دولت هم شروع کرده به فروختن سکه.از تمام بهار و نیم تا ربع و یک گرمی. از اون ور هم برای صید بقیه سرمایه های سرگردان اومده سکه های 50 گرمی, 25 گرمی, ده گرمی, 5 گرمی و 2.5 گرمی مخصوص ولادت حضرت علی پیش فروش کرده و قول داده تا شهریور تحویل بده.
همیشه فکر می کنم خود دولت در گرون کردن سکه طلا نقش داره, چرا چون هر چند وقت یه بار یهو یه جو روانی ایجاد می شه, سکه ها به طریفی از بازار جمع میشه و در نتیجه گرون میشه و وقتی قیمت سکه خیلی خیلی بالا رفت دولت میاد با بزرگواری با یه تخفیف جزئی در میلیون ها قطعه به مردم می فروشه. الان بانک ملی به هر نفر با نشون دادن کارت ملی 5 سکه تمام بهار می ده. این همه سکه طلای آماده از کجا اومده؟ از کی تدارک چنین روزی رو دیدن؟

تاریخ پرداخت فیش های گاز آخر فروردین بوده. از هر ده نفری که می پرسی بین 6 تا 8 نفر می گن فیشمون رو پرداخت نکردیم. دولت قول داده که قسطیش کنه. اما فیشی که قراره هر ماه بیاد چه جوری میشه قسط بندیش کرد؟ اونی که این ماه نداره 150 هزار تومن پول تنها گازشو بده و ماههای دیگه هم همین مبلغ میاد چه جوری این پولو در ماههای بعد بپردازه؟
حکومت یا باید از گرون کردن گاز معذرت بخواد.(که نمی خواد) یا برای پرت کردن اذهان عمومی باید یه جنگ زرگری راه بندازه و همه تقصیرا رو بندازه گردن یه شخصی منفور( کی مناسب تر از احمدی نژاد)...
حالا یه عده دارن می گن آخی... طفلکی رهبر تا حالا نمی دونسته احمدی نژاد اینقدر بده, باید حمایتش کنیم تا دولتو عوض کنه.
بابا گول این بازیا رو نخورید!




بالاترین

دوشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۸

در گوهردشت کرج درگیری ها ادامه دارد.+الله اکبر در روی پشت بام ها

امشب هم مانند شب گذشته , مردم به خاطر تقلب در آراء در سراسر خیابان اصلی گوهردشت کرج بخصوص نواحی خیابان های پنجم و ششم تظاهرات می کنند و درگیری هنوز هم ادامه دارد.
نیروهای انتظامی با یگان ویژه با رژه در سطح شهر با انواع و اقسام وسایط نقلیه از قبیل موتور سیکلت و وانت و ریو و... با تعداد زیاد...مشغول قدرت نمایی و ارعاب هستند.
خیابان های گوهردشت به خاطر مغازه ها و راه های فرار زیاد معمولا محل برگزاری اعتراضات این چنینی ست..
امشب به خاطر روز مادر این خیابان مملو از جمعیت بود. و سر هر خیابان هم ده ها پلیس با کلاه خودهای مخصوص و سپر حاضر و آماده ایستاده بودند.
جوان های معترض شعار می دادند و پلیس دنبال آن ها می کرد.
مغازه دارها بدون اسنثنا با مردم همراهی می کردند و به محض حمله پلیس , مردم را راه می دادند.
تا اینکه یگان ویژه با قلدری و تهدید همه را وادار به بستن کرکره هایشان و خاموش کردن چراغهایشان کرد. خیایان نسبتا تاریک شد و مردم جری تر شدند.


پلیس ها بدون هیچ رحمی باتومشان را بر گرده هر کس که جلوی راهشان می دیدند فرو می آوردند. سرهای زیادی خونین و مالین شد.
من خودم شاهد کتک خوردن زن جوانی بودم که بچه ی حدودا یک ساله ای در بغل داشت. بچه هم از کتک پلیس در امان نماند و صدای شیون و گریه مادر و زن هایی که شاهد چنین سبعیتی بودند خیابان را پوشاند.
زنی به طرف پلیس داد می زد رإیمونو دزدیدید حالا روز مادر هم بهمان کوفت می کنید!
جوان ها هر چند دقیقه یکبار در دسته های صد نفری به سنگ به طرف پلیس حمله می کردند و آن ها را وادار به عقب نشینی می کردند.
و بعد نوبت به پلیس با آن لباس ترسناکشان می رسید که با باتوم و سنگ حمله کنند. دوسه بار تیر هوایی در کردند اما هیچکس از میدان در نرفت.
مردم از تقلب بسیار عصبانی هستند و بیشتر از آن از سخنرانی امروز احمدی نژاد در میدان ولی عصر.
آنهایی که در زد و خورد با پلیس شرکت ندارند ردرپاساژهای بسته مشغول بحثند. و هر کس میگوید در صف انتخابات بیشتر از 90% می خواسته اند به موسوی رای بدهند.

بعضی ها شعار می دادند:
نصر من الله و فتح القریب مرگ بر این حکومت پر فریب..

رإی ما رو پس بدید.
کوتوله دیکتاتور
پینوشه ی کودتاچی
و شعارهای معمول دیگر.
بچه ها دوسه جا از ترس گاز اشک آور آتش روشن کردند.
همینطور ماشین پلیس بود که به طرف گوهردشت سرازیر بود.
ماشین های عبوری همه برای همبستگی با جوانان بوق بوق می زدند.
افراد میان سال و مسن به یاد زمان های دوران انقلاب و حکومت نظامی افتاده بودند و با جوانان همدردی می کردند.
من شاهد بودم که بارها زنان و مردان مسن پسران و دخترانی که در حال کتک خوردن بودند از زیر دست پلیس بیرون می کشیدند و می گفتند او دختر یا پسر ماست. با مهربانی خون های صورتشان را پاک می کردند.
بارها از دیدن اینطور حوادث اشک به چشمانم آمد...

با خودم فکر کردم پس کو آن 25 میلیونی که به احمدی نژاد رإی دادند؟ یک آدم عادی احمدی نژادی در خیابان نبود.
جز چند جاسوس بسیجی که با بیرون گذاشتن پیرهن هایشان از شلوار تابلو بودند و گاهی از جوانان معترض که آن ها را از قبل می شناختند کتک می خوردند.


پ.ن.
وسط های نوشتن بودم که صدای الله اکبر به نشانه ی اعتراض از پشت بام ها آمد و من برای چند دقیقه ای رفتم با آن ها همراهی کردم و برگشتم.

پ.ن. دوم
صدای الله اکبر بیشتر شد و من از 10:30 تا 11:45 دوباره رفتم. مردم خیلی بیشتر از حد تصور من روی پشت بام ها جمع شده اند. همسایه های ما هم همه آمده اند. همه با هم الله اکبر می گوییم. گاهی من تک خوانشان هستم گاهی آقای همسایه گاهی زن همسایه. هر شعاری به غیر از الله اکبر درست حسابی جواب داده نمی شود. هر وقت صداها می گیرد, مردم خاطرات این روزهایشان را برای هم تعریف می کنند. همه می گویند که فامیل و دوست و آشنا و همینطور فامیل ِ دوستانشان همه و همه به موسوی رای داده اند. احمدی نژاد از کجا بیرون آمد؟
از همه جای شهر صدای الله اکبر می آید.. صداهای زن ها و مردها مساوی ست..سرخی تیر هوایی ها در تاریکی معلوم است.
حسابی لجشان درآمده که نمی توانند بروند روی پشت بام مردم را کتک بزنند. دق دلی شان را روی اسلحه بدبخت خالی می کنند.
پیرمردی با خنده داد می زند: پول نفتمونه یکی دیگه در کن!
و باز سرخی تیرهای هوایی مثل شهاب سنگ های پی در پی در آسمان پرتاب می شوند. بچه های کوچک ذوق می کنند.

پ.ن.سوم
بعد از انتخابات کانال تلویزیون بی بی سی فارسی برای ما قطع شده . و ما هر شب صدای آمریکا گوش می دهیم.
البته دلم برای اجرای قشنگ سیاوش اردلان و پونه قدوسی و ناجیه غلامی و جمال و بقیه تنگ شده . ولی خوب چاره ای نیست.
شخصی در نظرخواهی گذشته برایم نوشته که در قسمت وبلاگ بی بی سی فارسی گفته زیتون از اینکه رای داده پشیمان شده.
اگر منظورشان منم که همینجا اعلام می کنم به هیچ وجه احساس پشیمانی ندارم. خوشحالم که همیشه کنار مردمم. کلی هم در ستاد موسوی فعالیت کردم.
اگر شرکت نمی کردم شاید انگیزه کافی برای شرکت در تظاهرات نداشتم. و می شدم مثل بعضی ناظرها که فقط غر می زنند و احساس روشنفکری آن ها را کشته!

پ.ن. چهارم
شعر زیبایی از زیستن که برای این روزهای ما سروده

چه آتشی ست این
که شعله ها می کشد از سینه
چه عشقی ست
که چنین می جوشد از وجود
شیفتگی به همه آن انسانهای شجاع
شیدایی به تمامی آن سرزمین قشنگ
و دل سپردگی به حقیقت
عدالت
آزادی
امانم را بریده
نفسم را بند آورده
این چه شوری ست
که این همه دور
که این همه ناتوان
که این همه دستم از دنیا کوتاه
دلم اینگونه می تپد برای شما

(تقدیم به زیتون)
مرسی زیستن جان:)