شنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۳

تمبرهندی



کيلويی ۵۸۰۰ تومن بود...اين يه‌ذره شد ۱۲۰۰ تومن. دلم نيومد عکس نگرفته بخورمش.‌ آخه ممکنه ديگه تاريخ تکرار نشه:) يکيشو پوست گرفتم که معلوم بشه توش چيه:)
وقت گذاشتن و عکس گرفتن همانا و صدای زنگ در و مهمون رسيدن همان. سيبيل باروتی بود. اون پوست گرفته‌هه قسمت(!) اون شد. می‌دونستم من شکمو زورم بهش می‌رسه که بقيه‌شو خودم بخورم که يه صدای زنگ ديگه و اين‌دفعه داداشم بود. عین خروس بی‌محل... اون زيريه٬ پوزه درازه هم به اون رسيد و بقيه‌ش الان در شکم اينجانب می‌باشد:)
آخ... اسمشو یادم رفت بگم. تمبر هندی... البته این‌جوریش اصلا ترش نیست. شیرینه و با اینکه من میوه‌های شیرین دوست ندارم از این خوشم اومد. نمی‌دونم چیکارش می‌کنند که تو اون پلاستیکا ترش ترشه و من عاشقشم!

هیچ نظری موجود نیست: