‏نمایش پست‌ها با برچسب توهین. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب توهین. نمایش همه پست‌ها

چهارشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۹۱

نمایش کارتون یوگی و دوستان توهین آشکار به حضرت نوح بود

1- حسن عباسی: سریال یوگی و دوستان توهین به حضرت نوح بود!
من نمی‌دونم وقتی حسن عباسی این حرفو در بین اعضای اتحادیه‌های اسلامی دانش‌آموزان کرمان گفته عکس‌العمل بچه‌ها چطور بوده؟
ما که از شدت ناراحتی تموم بدنمون لرزید و فکر کردیم نه تنها یوگی و دوستان بلکه تقریبا تمام کارتون‌ها به نحوی توهین به ائمه است...
کارتون یوگی و دوستان، توهین به حضرت نوح!
کارتون تام و جری، توهین به امام حسین که از دست شمر همیشه در می‌رفتن...
کارتون هاچ زنبور عسل، توهین به دوطفلان مسلم...
کارتون مهاجران، توهین آشکار به معصومین هجرت کرده از دست کفار...
کارتون سفید برفی و هفت‌کوتوله، توهین به حضرت فاطمه و حضرت علی و اصحاب شریفشان...
کارتون پت و مت، توهین صریح به مقام معظم رهبری(خامنه‌ای) و رئیس‌جمهور محترم احمدی نژاد...
کارتون صد و یک سگ خالدار، توهین به بسیجیان ساندیس‌خوار...


2- مجری برنامه کودک: ببینم کوچولو تو توی خونه چه کارتونی بیشتر می‌بینی؟
- من بیشتر یوگی و دوستان،  پت و مت و...
مجری دستپاچه: ئه، ماشین لباسشویی رو خودت روشن می‌کنی، نه نه اشتباهه، اشتباهه...


 https://balatarin.com/permlink/2012/10/16/3174177

چهارشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۹

بستن رستوران معروف "پسرخاله" در هشتگرد به خاطر توهین به رهبری


1- نکته ای که بر همه عیانه اینه که الان کشور ما حکومت نظامیه. و حکومت های نظامی محکوم به فنان.

2- فکر می کنم ساعت سه بعد از ظهر زوده برای تظاهرات. هوا روشنه و تا شروع کنی شعار بدی و یا مشتتو هوا کنی تابلو می شی. بهتره ساعتش دم غروب باشه تا هم کسایی که سر کار می رن تعطیل باشن و هم هوا رو به تاریک شدن باشه.

3- خیلی ها رستوران "پسرخاله" رو تو شهر هشتگرد می شناسن. صاحبش با فروش چند تا گردن در روز شروع کرد و یواش یواش سبزی پلو و گردنش اونقدر معروف شد که تقریبا تموم گردنهای کشتار اون روز هشتگرد و کرج و توابع رو می خرید و باز کم می آورد. ساعت یک و ربع باید به جوجه کباب و چنجه و کوبیده رضایت می دادی. از یه مغازه کوچولو شد یه تالار چند طبقه با حیاط و تخت و آبنما. یه طوطی سخنگو هم اون گوشه مردمو سرگرم می کرد. خیلی ها از میدون تجریش و ونک کیلومترها راه می کوبیدن برای خوردن ناهار در پسرخاله.
حالا چند وقتیه که پسرخاله رو بستن. گردن خورای حرفه ای حکایت می کنن که یه اطلاعاتی از صاحب رستوران آدرس دستشویی رو می پرسه و او هم توالت رو نشون می ده و به شوخی می گه بیت رهبری اونجاست. بیسیم از جیب مشتری درمیاد و برادرا خودشونو در اسرع وقت میرسونن. حالا رستوران بسته ست و صاحبشو بردن به اونجایی که عرب نی انداخت.
یعنی این اطلاعاتی ندیده بود نشنیده بود, این "خدمت بیت رهبری" در بین مردم جا افتاده. همینطور که قدیم می گفتن : خدمت خلیفه!

4- اوضاع کرج... بسیجی های کرج قاطی کردن
پستهای ایست و بازرسی بسیجیها در خیابانهای کرج و رفتار وحشیانۀ آنها با مردم!

5- دیکتاتور به پایان سلام کن....
بالاترین

شنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۸

استفاده بهینه از پوستر خ.ر. در خوابگاه دانشجویی

1- باور کنید حتی یک موی از بدنم راضی نبود که این عکسارو بذارم. خیلی متاسفم!
روزی رهبران مذهبی بین مردم ارج و قربی داشتن. هنوزم خیلی از کاریکاتوریست ها- حتی اونایی که در تبعیدن مثل نیک آهنگ- دلشون نمیاد کاریکاتور مراجع تقلید و رهبران مذهبی رو بکشن.
اما ببینید این حکومت تو این سی سال چقدر جوونها رو تحقیر و بهشون توهین کرده که امروز اونا تو روز روشن تو خوابگاه دانشجویی پوسترهای رهبرا رو از دیوارها می کنن و در توالت و زیر جاکفشی پهن می کنن.
حکومت باید بترسه از این همه نفرت که در سینه مردم کاشته.






2- همونطور که حدس می زدم اینترنت بعد از مراسم 13 آبان اونقدر کم سرعت شده که هیچ سایتی رو نمی تونستم باز کنم که گزارش سیزده آبانمو بدارم توش.
الان هم بعد از سه ساعت ادیتور یهو باز شد و هنوز نمی دونم می شه چیزی فرستاد یا نه.

3- سیزده آبان امسال بیشتر از همیشه فحش به رهبری و مراجع شنیده می شد و بعضی شعارها مستقیما جواب توهین هایی بود که تو این مدت به مردم شده بود.
نمی دونم این احساس منه یا واقعیت که فکر می کنم جنبش داره وارد یه فاز دیگه می شه و تقصیرشو تماما برعهده ی خود حکومت می دونم!

چه کسی بعضی از مردم رو وادار کرده برای دفاع از خود تو جیبشون چاقو و کاتر و سنگ و کلا یه وسیله دفاعی بذارن؟ چقدر راست و درست و محترمانه بیان تو خیابون و با سکوت حقشونو فریاد بزنن و در جواب چماق و باتوم و چاقو و گاز اشک آور و دستگیری و شکنجه و تجاوز تحویل بگیرن؟
13 آبان مردم واکنش خیلی شدیدی نسبت به دستگیری ها نشون می دادن. و هر کی دستگیر می شد مردم به هر وسیله سعی در آزاد کردنش داشتن.
اونروز شاید بیشتر از همیشه مأمور ریخته بودن تو خیابونا و از هیچ کاری هم ابا نداشتن. تو جیب بچه بسیجی ها پر بود از دستبندهای پلاستیکی و به طور وقیحانه ای به هر کس دلشون می خواست دستبند می زدن.
از شعارها و کتک زدن ها و گاز اشک آور حتما بچه هایی که همون روز دسترسی به اینترنت داشتن حتما نوشتن
کروبی با غیرت بت بزرگ رو بشکن...
محمود خائن, آواره کردی, خاک وطن را ویرانه کردی, کشتی جوانان وطن, الله اکبر. کردی هزاران تن کفن
الله اکبر, مرگ بر تو , مرگ بر تو... ای رهبر بی غیرت بشنو شعار ملت, نه شرقی, نه غربی, دولت سبز ملی و...

4- میدون هفت تیر قیامت بود. یه جا یه پسر حدودا 22 ساله ای داشت با سنگ شیشه ماشین پلیس رو می شکست که گرفتنش. تا می خورد زدنش و داشتن می بردنش که مردم ناظر خونشون به جوش اومد و شروع کردن به سنگ بارون کردن مامورا. به هرزحمتی که بود نزدیک شدن و در حین باتوم خوردن پسر رو نجات دادن . تعداد زیادی مامور به دنبال طعمه و نجات دهندگان حمله کردن. تعقیب و گریز رسید به یکی از کوچه های شمال میدون هفت تیر, خونه ای باز بود و منم همراه جمعیت وارد راه پله شدم.
مامورا عین شیر زخمی(شیر که چه عرض کنم, گرگ, چه بسا کفتار) با باتوم می کوبیدن به در خونه ها. هیچکی باز نمی کرد. صاحب خونه ای هم که ما دم راه پله ش ایستاده بودیم برامون آب آورد و گفت نترسید به هیچ وجه باز نمی کنم. اگر لازم شد می برمتون تو خونه.
یکی دو ساعت اونجا زندانی بودیم و مامورها کماکان می غریدند و هوار می کشیدن و زنگ می زدند و باتوم به در می زدند که درا رو باز کنید و اغتشاشگرا رو تحویل بدید.
فکر نکنم تو اون کوچه شیشه ماشین و یا در خونه ای سالم مونده باشه. همه رو قُر کردن.
در همون راه پله پسری که ملت نجاتش داده بودن با لهجه شیرینی تعریف کرد که افغان است و سالها در ایران کارگری کرده و کاری به برنامه راهپیمایی نداشته . همونطور که می گذشته مامورا الکی با باتوم هی می زننش و اینم عصبانی می شه و با سنگ می زنه شیشه ماشین پلیسو می شکنه.
پسرا شروع کردن سربه سرش گذاشتن که برو خودتو معرفی کن. الان همه مونو می گیرن شکنجه و تجاوز و ... این پسر ساده دل هم پاشد واقعا بره خودشو معرفی کنه که دم در گرفتنش که بابا به خدا شوخی کردیم و این همه زحمت نکشیدیم که دوباره بدیمت دست گرگها...

5- بعد از اینکه تو مترو مردم کلی شعار دادن(که ازش فیلم هم گرفتم اما نمی دونم چطوری کوتاهش کنم و با این سرعت کم بذارمش تو یوتیوب) و هر وقت گاز اشک آور می زدن مردم از اون طریق فرار می کردن, مامورا اومدن در متروها رو بستن .
حدود ساعت 2 بعد از ظهر پسری حدودا 25 ساله که منتظر بود در رو باز کنن بره خونه ش در کرج, که مأمورا بدون هیچ دلیلی بهش حمله کردن و با باتوم تا می خوردن زدنش و بعد دستبند پلاستیکی بستن دستش و هلش می دادن به سمت ماشین, که ناگهان مردمی که شاهد ماجرا بودن و می دونستن چه سرنوشتی در انتظار پسره, با سنگ ریختن سر مأمورا ... یکیشون با کاتر اومد دستبند پسره رو ببره که زد رگ دستشو هم همراش برید رفت درمونگاه دستش 5 تا بخیه خورد. او می گه زخم دوست خیلی شیرین تر از شکنجه و تجاوز دشمنه!

6- روز 13 آبان مردم هر بسیجی می دیدن داد می زدن چقدر گرفتی بیای مردمو بزنی؟ اونا هم عصبانی می شدن و حمله می کردن. این شده بود یه تفریح برای مردم.

7- امسال دانشگاه آزاد مقررات خیلی سختی برای جداسازی دخترها و پسرها وضع کرده. سرویس ها جدا, کلاس ها جدا و حتی در بعضی دانشگاه ها روزهای کلاس دخترا و پسرها کاملا جداست. مثلا سه روز اول هفته کلاس های دخترا و سه روز آخر هفته کلاس های پسرا تشکیل می شه.
بعد تبلیغ می کنن آقای خواهرا و برادرا بیایید برای ازدواج دانشجویی ثبت نام کنید. بگو آخه دختر پسرا همدیگرو کجا ببینن و بپسندن؟

نامه ی دانشجوایان دانشگاه آزاد واحد ساری به رئیس دانشگاه برای اعتراض به جداسازی جنسیتی ...

لینک در بالاترین