جدا خسته شدم از بعضیها، انگار فقط منتظر یه فرصتن تا آدمی که از اسب (شایدم الاغ) افتاده رو لگد بزنن.
دیدم بلاگرولینگ و نظرخواهی اینجا خرابه، هیچکس هم نتونست درستش کنه( خدا میدونه پسورد اینجا رو به چند نفر دادم).
پناه بردم به فیسبوک، شاید یکی دوساعت در روز بتونم ناراحتیها و غمهامو فراموش کنم، اما دریغ و درد از نیش زبون بعضیها...
شایدم بزرگترین اشتباه اینترنتیم همین ترک وبلاگ بود. به توصیه بعضی از دوستان عزیزم سعی میکنم از این به بعد بیشتر در وبلاگم بنویسم.
دلا خو کن به تنهایی و ازین صحبتا...
برای راحتی خیال یه عده که انگار جواب این سوالها از نون شب براشون واجبتره چند حقیقت راجع به زیتون رو اینجا مینویسم:
سوال1- زیتون زنه یا مرد؟
جواب: زیتون زنه. به پیر و به پیغمبر زنه!
سوال 2- آیا کسی هم در دنیای واقعی تورو دیده و میشناسه؟
جواب: بله، دهها وبلاگنویس منو از نزدیک دیدن و با بیشترشون حرف زدم، اما نه به اسم زیتون. هر جایی برای کسی کامنت گذاشتم که دیدمش، دروغ نگفتم. ولی به همه نمیتونم بگم کجا.
سوال3- با اسم زیتون چی؟
جواب: بله، در طول دوره ده ساله وبلاگنویسیم فقط به دو نفر اعتماد کردم، یکیش آذرفخر عزیزم و دیگری ولگرد. که خوشحالم هرگز اشتباه نکردم.
سوال4- چرا به بقیه نمیگی کی هستی؟
جواب: به خاطر تجربههای خیلی بد. اولیش وبلاگنویسی لوده به نام آبی بود. گفت قراره بیاد کرج خونهی نوشی از من هم خواست باهاش قرار بذارم. قبول نکردم. اصرار کرد اقلا اسممو بهش بگم.صدها بار قسم خورد به هیچکس نمیگه. گفتم برای امتحان یه اسم مندرآوردی بگم ببینم چی میشه. گفتم آنیتا ادیب. چند روز بعد نامهای از نوشی خطاب به چند نفر رفت(اسامیشونو نگم بهتره) که مثلا اسم کوچک من آنیتاست و همون روز این اسم سر از سایت مبتذل آبکش درآورد و دوسه هفته نگذشته بود که از طرف اطلاعات کرج به دنبال آنیتا ادیب به تموم انجیاوهای کرج سرزدن. خودم روزی به عنوان عضو هیئت مدیره یکی از انجیها شاهد پیگیری اطلاعات بودم. اسامی اعضا رو دیدن که کسی به اسم آنیتا ادیب عضو نیست. تموم مدت عرق سردی به تموم تنم نشسته بود. این بود نتیجه اعتمادم!
در مورد دوستان دیگر، میبینم امروز با مطلبی که مینویسن موافقن و بهبهچهچه میکنن و بعد با پستی که موافقش نیستن تقریبا هر چی از دهنشون در میاد میگن. یا میگن فلان پستتو بردار تا دوستیمون حفظ بشه. شاید ندونن، من حتی اگر اشتباه کنم حاضرم پای اشتباهم وایسم ولی مثل ترسوها پاکش نمیکنم.
سوال5- آیا نشده دوستی آشنایی به خاطر سوتیهایی که میدی شناخته باشدت.
جواب:بله. شما شاید خندهتون بگیره، اما برای من دردآوره که دوستی که چنددهمیلیون سرمایه من پیشش به امانت بود فهمید و تهدید کرد اگر پولمو بخوام میره خبر میده من زیتونم!
چندنفر دیگه شک کردن اما فعلا که سعی میکنم به روم نیارم. دیگه چیزی برای رشوه دادن ندارم.
سوال 6- آیا زیتون شوهر و بچه داره؟
جواب: بله.
سوال 7- آیا اینایی که مینویسم واقعیته؟
جواب: تقریبا 80 درصدش کاملا درسته. یعنی بیشتر خاطره نویسی میکنم. بقیهش یا شوخیه یا ادغام کردن دو ماجرا. یا مجبورم تاریخها رو عوض کنم. مثلا ماجرای دوسال پیش رو الان تعریف کنم. یا مکان رو تغییر دادم...
سوال8- آیا در زندگی واقعی هم همین عقاید رو دارم؟
جواب بله.
سوال 9- تا حالا شده به خاطر عقایدت بگیرنت؟
جواب: بله.
سوال 10- سند گرو گذاشتن برات؟
جوابک بله.
سوال 11- فهمیدن زیتونی.
جواب: معلومه که نه.
سوال 12- خوب چرا نمی ری خارج از کشور بعد خودتو معرفی نمیکنی؟
جواب: شما ببخشید، من امکاناتشو ندارم.
سوال 13- با اسم اصلیت هم مینویسی؟
جواب: بله.
سوال 14- معروفی؟
جواب: معلومه که نه!
سوال 15- مثل تو وبلاگت مینویسی؟
جواب: موضوع همیناست،اما خط قرمزهارو بیشتر رعایت میکنم. تهدیدهایی که زیتون شده مسلمه که اسم اصلیم نشده. اما عقایدم یکیه.
سوال16- آیا راست گفتی به خاطر عقایدت کارات رو از دست دادی؟
جواب: بله، چند بار، اولش یه کار دولتی بود که حقوق خوبی هم داشتم میتونستم عین همکارام با تظاهر به مسلمون بودن بمونم اما حرفمو زدم و اخراج رو پذیرفتم و دوکار خصوصی هم دقیقا به خاطر عقیدهم و زیربارزور نرفتن از دست دادم و فعلا بیحقوقم! با اینکه از نظرمالی وضع خیلی خوبی نداریم.
سوال 17- خودت ناراحت نیستی با اسم مستعار مینویسی؟
جواب: چرا، خیلی غصه می خورم! کیه که بدش بیاد این دوستیهای مجازی واقعی بشه؟ بعضی وقتا خواب بعضی از دوستان اینترنتیام رو میبینم. به این دوستیها خیلی احتیاج دارم... .
سوال 18: چرا مثل فلانی که توی ایرانه و شجاعانه با اسم اصلیش مینویسه و میگه هرگز ایران رو ترک نمیکنه نیستی؟
جواب: تا بیام جواب سوالتو بدم با اجازهت همون فلانی از کشور بیسار بورسیهشو گرفته ( یا از طرف فلان خبرگزاری خارجی استخدام شده)و الان فرودگاهه و داره میره... ..
سوال 19- خوب فلانی رو چی میگی که زندانه و اصولا اگه بخواد بره هم نمیتونه؟ اونجوری محبوبتر هم میشی.
جواب: ببخشید من به خاطر بچههام نمیخوام برم زندون. مریضم و اصلا نمیدونم طاقتم چقدره. فعلا درد مستعار نویسی و حرف سنگین از شما شنیدن رو به جان میخرم تا ببینیم بعد چی میشه.
سوال20 و آخرین سوال- ببخشید زیتون برای صبحونه چی میخوره؟(راستش برای سوال آخر نوشتم: زیتون با پای چپ وارد توالت میشه یا راست؟).
جواب:..Oh... Come On!
دیدم بلاگرولینگ و نظرخواهی اینجا خرابه، هیچکس هم نتونست درستش کنه( خدا میدونه پسورد اینجا رو به چند نفر دادم).
پناه بردم به فیسبوک، شاید یکی دوساعت در روز بتونم ناراحتیها و غمهامو فراموش کنم، اما دریغ و درد از نیش زبون بعضیها...
شایدم بزرگترین اشتباه اینترنتیم همین ترک وبلاگ بود. به توصیه بعضی از دوستان عزیزم سعی میکنم از این به بعد بیشتر در وبلاگم بنویسم.
دلا خو کن به تنهایی و ازین صحبتا...
برای راحتی خیال یه عده که انگار جواب این سوالها از نون شب براشون واجبتره چند حقیقت راجع به زیتون رو اینجا مینویسم:
سوال1- زیتون زنه یا مرد؟
جواب: زیتون زنه. به پیر و به پیغمبر زنه!
سوال 2- آیا کسی هم در دنیای واقعی تورو دیده و میشناسه؟
جواب: بله، دهها وبلاگنویس منو از نزدیک دیدن و با بیشترشون حرف زدم، اما نه به اسم زیتون. هر جایی برای کسی کامنت گذاشتم که دیدمش، دروغ نگفتم. ولی به همه نمیتونم بگم کجا.
سوال3- با اسم زیتون چی؟
جواب: بله، در طول دوره ده ساله وبلاگنویسیم فقط به دو نفر اعتماد کردم، یکیش آذرفخر عزیزم و دیگری ولگرد. که خوشحالم هرگز اشتباه نکردم.
سوال4- چرا به بقیه نمیگی کی هستی؟
جواب: به خاطر تجربههای خیلی بد. اولیش وبلاگنویسی لوده به نام آبی بود. گفت قراره بیاد کرج خونهی نوشی از من هم خواست باهاش قرار بذارم. قبول نکردم. اصرار کرد اقلا اسممو بهش بگم.صدها بار قسم خورد به هیچکس نمیگه. گفتم برای امتحان یه اسم مندرآوردی بگم ببینم چی میشه. گفتم آنیتا ادیب. چند روز بعد نامهای از نوشی خطاب به چند نفر رفت(اسامیشونو نگم بهتره) که مثلا اسم کوچک من آنیتاست و همون روز این اسم سر از سایت مبتذل آبکش درآورد و دوسه هفته نگذشته بود که از طرف اطلاعات کرج به دنبال آنیتا ادیب به تموم انجیاوهای کرج سرزدن. خودم روزی به عنوان عضو هیئت مدیره یکی از انجیها شاهد پیگیری اطلاعات بودم. اسامی اعضا رو دیدن که کسی به اسم آنیتا ادیب عضو نیست. تموم مدت عرق سردی به تموم تنم نشسته بود. این بود نتیجه اعتمادم!
در مورد دوستان دیگر، میبینم امروز با مطلبی که مینویسن موافقن و بهبهچهچه میکنن و بعد با پستی که موافقش نیستن تقریبا هر چی از دهنشون در میاد میگن. یا میگن فلان پستتو بردار تا دوستیمون حفظ بشه. شاید ندونن، من حتی اگر اشتباه کنم حاضرم پای اشتباهم وایسم ولی مثل ترسوها پاکش نمیکنم.
سوال5- آیا نشده دوستی آشنایی به خاطر سوتیهایی که میدی شناخته باشدت.
جواب:بله. شما شاید خندهتون بگیره، اما برای من دردآوره که دوستی که چنددهمیلیون سرمایه من پیشش به امانت بود فهمید و تهدید کرد اگر پولمو بخوام میره خبر میده من زیتونم!
چندنفر دیگه شک کردن اما فعلا که سعی میکنم به روم نیارم. دیگه چیزی برای رشوه دادن ندارم.
سوال 6- آیا زیتون شوهر و بچه داره؟
جواب: بله.
سوال 7- آیا اینایی که مینویسم واقعیته؟
جواب: تقریبا 80 درصدش کاملا درسته. یعنی بیشتر خاطره نویسی میکنم. بقیهش یا شوخیه یا ادغام کردن دو ماجرا. یا مجبورم تاریخها رو عوض کنم. مثلا ماجرای دوسال پیش رو الان تعریف کنم. یا مکان رو تغییر دادم...
سوال8- آیا در زندگی واقعی هم همین عقاید رو دارم؟
جواب بله.
سوال 9- تا حالا شده به خاطر عقایدت بگیرنت؟
جواب: بله.
سوال 10- سند گرو گذاشتن برات؟
جوابک بله.
سوال 11- فهمیدن زیتونی.
جواب: معلومه که نه.
سوال 12- خوب چرا نمی ری خارج از کشور بعد خودتو معرفی نمیکنی؟
جواب: شما ببخشید، من امکاناتشو ندارم.
سوال 13- با اسم اصلیت هم مینویسی؟
جواب: بله.
سوال 14- معروفی؟
جواب: معلومه که نه!
سوال 15- مثل تو وبلاگت مینویسی؟
جواب: موضوع همیناست،اما خط قرمزهارو بیشتر رعایت میکنم. تهدیدهایی که زیتون شده مسلمه که اسم اصلیم نشده. اما عقایدم یکیه.
سوال16- آیا راست گفتی به خاطر عقایدت کارات رو از دست دادی؟
جواب: بله، چند بار، اولش یه کار دولتی بود که حقوق خوبی هم داشتم میتونستم عین همکارام با تظاهر به مسلمون بودن بمونم اما حرفمو زدم و اخراج رو پذیرفتم و دوکار خصوصی هم دقیقا به خاطر عقیدهم و زیربارزور نرفتن از دست دادم و فعلا بیحقوقم! با اینکه از نظرمالی وضع خیلی خوبی نداریم.
سوال 17- خودت ناراحت نیستی با اسم مستعار مینویسی؟
جواب: چرا، خیلی غصه می خورم! کیه که بدش بیاد این دوستیهای مجازی واقعی بشه؟ بعضی وقتا خواب بعضی از دوستان اینترنتیام رو میبینم. به این دوستیها خیلی احتیاج دارم... .
سوال 18: چرا مثل فلانی که توی ایرانه و شجاعانه با اسم اصلیش مینویسه و میگه هرگز ایران رو ترک نمیکنه نیستی؟
جواب: تا بیام جواب سوالتو بدم با اجازهت همون فلانی از کشور بیسار بورسیهشو گرفته ( یا از طرف فلان خبرگزاری خارجی استخدام شده)و الان فرودگاهه و داره میره... ..
سوال 19- خوب فلانی رو چی میگی که زندانه و اصولا اگه بخواد بره هم نمیتونه؟ اونجوری محبوبتر هم میشی.
جواب: ببخشید من به خاطر بچههام نمیخوام برم زندون. مریضم و اصلا نمیدونم طاقتم چقدره. فعلا درد مستعار نویسی و حرف سنگین از شما شنیدن رو به جان میخرم تا ببینیم بعد چی میشه.
سوال20 و آخرین سوال- ببخشید زیتون برای صبحونه چی میخوره؟(راستش برای سوال آخر نوشتم: زیتون با پای چپ وارد توالت میشه یا راست؟).
جواب:..Oh... Come On!
۱ نظر:
کاش لینک این وبلاگ آبی رو میزاشتی. وبلاگ من هم «آبی» هست و هی ازم میپرسم تو همون آبی هستی. نه به خداااا. من و چه به این کارها.
ارسال یک نظر