1- دوستاني در جواب انتقادم به باغ مظفر مديري عذر بدتر از گناه آوردن كه چون تلويزيون براي اين سريال به مديري پول نداده مديري اين جوري خواسته تلافي در بياره و اين جوري اعتراضشو به گوش مردم برسونه و ...
اولا... مگه مهران مديري عقل نداره كه بدون قرارداد نبايد شروع كنه به كار؟ اون مگه بي تجربه يا گاگوله. ماشالله تو اين چند ساله از قِــبَل آشنايي با بزرگان حكومت و مجيزگويي كم فيلم نساخته و كم پول درنياورده. پس از قوانين كار آگاهه.
بعدش، مگه مردم چه گناهي كردن كه بايد تلافي كم پول گرفتن مديري رو پس بدن و فيلم مزخرف تبليغاتي تماشا كنن؟
مديري ميتونست خيلي راحت كارو به روزنامهها و دادگاه بكشونه و حقشو بگيره. نه اينكه با مديران راديو تلويزيون تو" مزخرف به خورد مردم دادن" مسابقه بذاره.
اصلا اين انگار تو ايران رسم شده - و از ديد بسياري از مردم قابل قبوله - كه بياي حقتو به جاي اينكه از مسئولين بگيري از مردم بيگناه بگيري.
(پر واضحه كه منظورم همه نيستن. اما بايد قبول كنيم روز به روز تعداد اين جور افراد بيشتر ميشه)
الف- معلم حقوقش كمه، با افتخار مياد تعريف ميكنه كه:
- سركلاس خوب درس نميدم كه بچهها بيان به طور خصوصي پيشم درس بخونن. اون جوري از جونم مايه مي گذارم و شاگرداي خصوصيم بهترين نمرهها رو ميگيرن. تازه، بهشون حالي كردم كه كادوهاي گرون مثل طلا هم تو نمره تاثير داره.
ب- مغازهدار و فروشنده با افتخار كمفروشي و گرونفروشي ميكنن. بيشتر اجناس رو از مبلغ روي بسته بيشتر حساب میکنن. توي جمعِ مبلغ كلي تقلب ميكنن. كسي هم فهميد با خنده يا پولو با اكراه پس ميدن يا يه بهانهاي ميتراشن كه من به قيمت هفتهي ديگه دارم ميدم كه قراره محرم بشه!(و باز نذریدادنها و بخور بخورها شروع میشه.)
ميديدم كارت خريدم تند تند پولش تموم ميشه. نگو فروشنده كه مثلا آشنا هم هست بيشتر از مبلغ خريدم از كارتم برميداره.
فيش رو هم بهم نميداد. دفعهي آخر با اصرار قبض رو گرفتم ديدم خريد 8600 تومني منو 86000 تومن حساب كرده. وقتي با تعجب بهش اعتراض كردم ديدم با خونسردي گفت حالا مگه چي شده؟ يه صفرش زياده ديگه. حالا چند بار با من اينكارو كرده خدا ميدونه.
دلش نمومد بقیهی پولو پس بده. گفت بعدا بیا به همین مبلغ خرید کن.
حالا هم به بهانهي جنگ تندتند دارن مواد غذايي انبار ميكنن كه اگه تقي به توقي(موشكي به جايي) خورد يه سود حسابي ببرن.
ج- خيلي از عملهاي جراحي كاملا بيخود داره انجام ميشه و بعضي جراحها با قيافه حقبهجانب ميگن عملايي ميكنيم كه براي مريض ضرر نداشته باشه. به بهانه ي ديسك كمر پشت رو ميشكافن و بعد بخيه ميزنن و ميليونها تومن مي گيرن.
د- یه دكتر گوش و حلق و بيني ميشناسم كه تقريبا هر بچهاي رو پيشش ميبرن لوزه سومشو عمل ميكنه. ميگه خرج زن و بچهام در خارج از كشور بايد در بياد.
ه- دكتر دیگری رو ميشناسم كه در محلهاي فقير نشين مطب داره و بدون استثنا هر كي ميره پيشش براش سرم قندي تجويز ميكنه. حالا سرماخورده باشه یا گوش درد داشته باشه یا از آبگوشت زیادی خوردن در حال موت.
يه آمپول زن بيسواد هم آورده گذاشته تو اتاق بغليش كه تند تند به ملت سرم ميزنه و قطره ها رو تند ميكنه كه جا براي بعديها باز بشه.
موقع سرم زدن هم حداقل بیستجای بدن رو سوراخ میکنه و هیچکس هم اعتراضی نمیکنه.
حتی داروخانهچی محل بهش مرحبا میگه که باعث میشه همهی سرمای بادکردهش فروش بره.
تازه سفارش میده کدوم داروی در حال انتقضاشو برای مردم بنویسه و پورسانت خوبی به دکتر میده.
و- كلاس هاي زبان قبلا 8 ترمه بودن و هر ترم سه ماه. حالا اومدن كردنشون 12 و بعد 20 و حالا 36 ترمه.
و هر ترم هم يك ماه و نيم! شهريه ها هم كه سر به فلك مي كشه.
سطح سواد اونی که قبل ۸ ترم میخوند خیلی بالاتر از اونیه که ۳۶ ترم پولای نازنینشو هدر داده.
شما حتما مثالهای بهتری سراغ دارید!
بله. ما اينجا مشغول شيره ماليدن سر همديگه هستيم و تلافي وضع بد اقتصادي و زورگوييهاي حكومت رو سر همديگه در مياريم. چقدر هم از خودمون راضي هستيم و احساس زرنگي ميكنيم!
2- آشنايي كه بعد از 26 سال اومده بود ايران موقع رفتن در فرودگاه موقع خداحافظي و روبوسي در گوشم گفت:
موقعي كه از ايران مي رفتم 10% مردم حقه باز و دغل بودن. متاسفانه اين بار كه آمدم مي بينم 90% شون حقه باز و كلك شدن. حتي يه بچه ي شش ساله مي خواست سرم كلاه بذاره.
من اون شب خيلي بهم برخورد ولي بعدها... با اينكه بازم مي دونم شايد اين آمار به اين وجشتناكي نباشه اما جنبه هايي از حقيقت توش هست.
3-
دوشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر