1-فکر نمی کنم تو این ماجرای انتخابات هیجکس به اندازهی من فحش خورده باشه:
خائن، جاسوس، جنایتکار، خیانتکار، فریبکار، دورو، وطنفروش، زنستیز(!)، شریک جرم رژیم، مشروعیتده به رژیم، توهینکننده به شعور اجتماعی مردم، حالبههم زن، نفرتانگیز، رأیدهنده به ولایتفقیه، سرعتکمکن ِ تاریخ(ترمز ِ تاریخ)، اسهالطلب، ضد زندانی سیاسی و... تف بر تو...
خوشبختانه بیادبیتراش رفته بودن فیلتر.
اینها چند نمونه از هزاران توهین و تهمتی بود که تو نظرخواهیم برام نوشتن و من هیچچیز نگفتم. نخواستم موقع غم و ناراحتی چیزی بنویسم... ننوشتم عصبانیت، که من از دست هیجکس عصبانی نیستم.
این سیل انتقادها نه تنها در نظرخواهیم که بیقرار و شیوا تو وبلاگشون در مطالبشون شدیدا ازم انتقاد کردن و سعید ممتیک که همیشه در نظرخواهی شبح بست نشسته و حرفای صدمن یه غاز مخصوص ورشستگان سیاسی رو می زنه هر چی دلش خواست بهم گفت.
کیسهبکس شدم اما تحمل کردم. آخر من کی از قربانصدقهرفتن کسی خوشحال شده بودم و باورش کرده بودم که بخوام از اعلام نفرت کسی عصبانی بشم؟!
فقط غمگین شدم. خیلی هم غمگین.. و نه بهخاطر فحش و توهین، به خاطر گمکردن راهمون. به خاطر اینکه به جای دشمن مشترک همه همدیگر رو نشونه گرفتن..
کسانی که تحلیل درستی از اوضاع ندارن همیشه دنبال مقصرفردی میگردن. خوب، اگر من همهی تقصیرها رو به گردن بگیرم همه راحت میشن؟ باشه. امیدوارم خالی شده باشید. حالا بریم دنبال هدف اصلی.
همیشه فکر میکردم نوشتههای من بهقدر کافی واضح و روشنه. فکر میکردم نیازی به گفتن نیست که من هم یکی از شمام، از مردم ایران.
زندگی و افکارمو با یه پنجرهی رو به بیرون، بدون پرده٬ در معرض دید قرار داده بودم. البته گاهی مجبور بودم پرده رو بکشم. ولی هر وقت پرده رو باز کردم خودم بودم و نه مثل بعضیها دکوری ساخته باشم و با گریمی بکنم و آکساسوار صحنهی تقلبی بچینم.
در این میان خیلیها امر میکردن که فلان اسباب اتاقت رو فلانطور بچین. شاید گاهی به فکر میرفتم که اگه اونطوری بهتره عوضش کنم.
ولی هرگز کاری رو بدون اینکه قبولش داشته باشم نکردم.
در اجتماع هم هر چیز که واقعا بود نشون دادم، نه آنچه شما دوستدارید ببینید.
پارسال بود؟ وقتی در انتخابات شوراها نوشتم که حوزهها خلوت بودن. خیلیها بهش لینک دادن و تشویقم کردن.
اما وقتی در این انتخابات نوشتم صفها خیلی طولانی بود ٬ به مذاق کسیخوش نیومد و تکفیر شدم. متهم به دروغگویی شدم.
البته از پیش این حدسو میزدم وبرای همین عکس گذاشتم.
عکسی در 8 شب از حوزهای گرفتم، در 10 شب صفش دوبرابر شده بود. اون رو هم گذاشتم
. ولی هیجکس نخواست باور کنه.
یکی از بلاگرها که در همون روز کرج بوده در نظرخواهیم نوشت حوزههای رأیگیری خیلی خلوت بود. چرا ازدجامی که تو دیدی من ندیدم. راستش من به دورافتادهترین حوزههای شهر هم رفتم، اوضاع همین بود. از اونجاها هم عکس گرفتم. منتها چون ازم کارت شناسایی خواستن و اسمم رو یادداشت کردن، گفتم اگه عکسا رو اینجا بذارم شناخته میشم. چرا باید حقیقت رو نگم که حوزهها از عصر به بعد به طور وحشتناکی شلوغ شد؟ چون شما خوشتون نمیاد؟!
دوست دیگری منو به دورویی متهم میکنه.
اگر من در وبلاگم بنویسم امروز عصر با "همون بلاگر" قرار دارم و میخوام برم سر قرار کتکش بزنم بعد سر قرار ببین به جای یه دختر، یک پسر قدبلند و خوشتیپ و خوشصحبته و عوض دعوا بشینیم با هم گلبگیم و گل بشنویم این دوروییه؟ خوب افکار آدم طبق شرایط میتونه عوض بشه.
بله، اگه من بگم رأی نمیدم و بعد بشینم پای تلویزیون داخلی و هی سخنرانی رهبرو گوش بدم و یا تلویزیونهای لسانجلسی رو، خوب معلومه دررأی ندادنم راسختر میشدم.
ولی من بین مردم رفتم...
باید بین مردم بود تا شرایط رو درست فهمید!
همینطور که برای رفتن به تحصن برای آزادی زندانیان سیاسی لحظهای درنگ نکردم.( خیلی از شما ایران هم بودید مطمئنم نمیآمدید... اصلا یه عده مگر به خاطر همین چیزها از مملکت نرفتن؟)
همانطور که برای رفتن جشن مردم بعد از بازی فوتبال درنگ نکردم. و همینطور که برای رفتن به هر جایی که مردم هستن تردید نمیکنم.
وقتی بین مردم شایع شد بسیجیها و سپاهیها وحشتناک مشغول تقلب هستن و با گونی شناسنامه میارن وبه احمدینژاد رأی میدن. وقتی مسئولین حوزهها به صورت مخفی به بستگانشون اطلاع دادن که مجبورشون کردن به شناسنامههای یکبار رأی داده شده و با آب پاکشده بارها برای احمدینژاد رأی بنویسن و هر کی آب دستشه بذاره زمین و بیاد به یکی دیگه رأی بده که این قاتل نشه رئیسجمهور، چه انتظاری از مردم دارید؟ (عماد هم تو در کامنت ۶۸نظرخواهیم به این موضوع اشاره کرده)
شما که منو متهم به خیانت به گنجیها و زرافشانها میکنید به من بگید اونها در دورهی معین راحتتر میبودن یا احمدینژاد قاتل؟ شما به چه دلیلی ادعا میکنید که صلاح گنجیها و زرافشانها رو بهتر از من درک میکنید؟ !!!
راستش رو بخواهید مدت زیادیه که به بعضی وبلاگها که نویسندهشون خارج کشوره نمیرم.
نه چرا دروغ بگم، میرم... اما مطالب سیاسیشونو نمیخونم.
اونا بهتره همون از گلو بلبل و عشق و شراب و شکلات و بوس و بغل و برنزه شدن لب دریا بنویسن...
به نظرم میاد بیشترشون اصلا دید سیاسی درستی نسبت به اوضاع ایران ندارن و هر چی مدت اقامتشون در اونجا بیشترباشه و کمتر با مردم ایران در ارتباط باشن، بیشتر اشتباه دارن.
یه عدهشون هم عین چوپان سعی دارن یه عده گوسفند و چاپلوس دور خودشون جمع کنن و برگردهی ما سوار شن و بتازونن...
اونا بنویسن درود بر.... یه عده هم بیان تو نظرخواهیش داد بزنن. درود بر...
بعد چند ساعت بعد بگن خوب امت من حالا بگید مرگبر... همه با مشتای گرهکرده بگن مرگ بر...
بدبختی 24 ساعته چه از خونه و چه از سرکار دائم آنلاینن و مشغول رهبری امت گوسفندصفت خود.
متاسفم اما . دقیقا یاد هخا و داور و فولادوند میافتم که هر وقت بری رو کانالشون رو اِیرهستن و دارن عقاید خودشونو تو مخ مردم میکنن و دائم حرفای تکراری .
انگار کار و زندگی ندارن و کامنتاشون همه جا در همه وبلاگها هست. چاپلوسی میکنن تا چاپلوسی ببینن... حتی به خودشون جرأت میدن بین ما داخلکشوریها تفرقه بندازن که فلانی خوبه و فلانی بده و ای امت بلاگر فلانی رو طرد کنید و....
به نظر من شماها هرز رفتین، نه من! تروخدا دیگه وبلاگستان رو به گند نکشید خالهجان و داییجان ناپلئونهای عزیز... دن کیشوتهای محترم...
لطفا برای یه مدت مارو به حال خودمون بذارید تا ببینیم چهکار باید بکنیم...
تو این فاصله هم ساکت به وبلاگهای ما ساکنین داخل ایران بیایید تا درک بهتری از اوضاع داشته باشید.
ما حرفهای قلمبه سلمبه نمیزنیم اما واقعیتهای اجتماعی رو بهتر از شما درک میکنیم! با شما هم هستم سعید ممتیک جان!(کامنت ۱۰۴)
- من با اینکه هنوز بهترین گزینه رو تحریم همگانی میدونم و دوست داشتم معین هم استعفا میداد تا این تحریم بهتر شکل بگیره، با این وجود از رأی دادنم پشیمون نیستم. کاری که فکر میکردم درسته انجام دادم .
به هیچوجه به خودم اجازه نمیدم به کسی که رأی نداده حتی اگه رفته نشسته تو پَستو، توهین کنم.
آیا تابهحال دیدید من به خاطر اختلاف عقیده به شما توهینی کرده باشم؟ یا تهمت بزنم شما وابسته به فلان رژیمید؟؟
الان هم کسی رو سرزنش نمیکنم که رأی نداده و نمیدونم بر اساس کدوم منطق فکر کرده 27 خرداد انقلاب میشه. حالا باید با سرافکندگی بره به هاشمی رأی بده.
در اینجا از تموم کسانی که دوست واقعیم هستن و اگه انتقادی هم داشتن و حتی اگه ازم عصبانی بودن مثل یک انسان گفتن، تهمت بیخودی نزدن و توهین نکردن، ممنونم. و از داشتن اینجور دوستهایی که اجازه می دن خودم باشن به خودم میبالم. از برخورد بسیار خوب نانا هم ممنونم.راستش فکر کردم سختترین برخورد رو اون بکنه که نکرد و حتی سعی کرد دیگرانو آروم کنه.
از بقیه هم اسم نمیبرم ٬ خودشون میدونن چقدر دوستشون دارم و در زندگیم موثرن!
اونایی هم که فکر میکنن من چوپانم و یه عده منتظرن ببینن من چیکار میکنم تا اونا هم بکنن سخت در اشتباهن. من خودم همیشه از این جور آدما انتقاد کردم. و هیچوقت نوچهپروری نکردم و نوچهی هیچکس نشدم. من یک زیتونم با همهی خوبیها و بدیهای مخصوص به خودم. کی گفتم رئیس یا مرئوس کسیهستم؟
کسایی هم که نوشتن من با این نوشتهم باعث شدم خیلیها برن رأی بدن و این خیانتم در تاریخ ثبت میشه برن تاریخ نوشتهمو ببینن.
البته شب قبل از انتخابات اومدم بنویسم شاید رای بدم٬ ولی وبلاگ و ادیتورم باز نشد. از هیجکس واهمهای ندارم.
عزیزان من٬ این وبلاگ آینهی افکار منه. چه درست و چه غلط. نخواهید که خودم رو سانسور کنم.
این انتخابات حداقل در صحنهی وبلاگستان برای من درس بزرگی داشت...
خیلیها حرفهای دموکراتمنشانه می زنن ولی روح دیکتاتوری مآبانهای دارن...
دوستامو خوب شناختم... و همینطور ظرفیت آدمها رو...
2- من واقعا نمیفهمم وقتی یکی میگه به شناسنامهی سفیدم افتخار میکنم یعنی چه؟!
یا وقتی روزای رأیگیری میره چلهنشینی و روز بعد دوباره میاد با همین دولتیها معامله میکنه و خیلی بیشتر از رأیدهندههای تو این رژیم بخوربخور داره چهجوری کارشو توجیه میکنه..
3- تعجب کردم که این احمدینژاد با اطمینان و لبخند بخصوص و احمقانهش قبل از پایان انتخابات گفت: ؛نتایج این انتخابات همه را شگفتزده خواهد کرد.؛ و عصر روز رأی گیری تو یه مصاحبه گفت: خبر موثق بهم رسیده که من به دور دوم میرم. کی فکرشو میکرد؟ من همونشب ازغصه خوابم نبرد و حالم خیلی بد شد... هنوز تو شوکم!
4- دیروز و امروز انگار خاکمرده بر شهر پاشیدهن. همه غمگین و متفکرن. امروز تو تاکسی رادیو داشت آهنگ" وطن" عصار رو پخش میکرد. همهمون بغض کرده بودیم. یهو یه خانم حدودا 40 سالهای که پیشم نشسته بود زد زیر گریه و اشک منم دراومد. واقعا یه احساس" افسردگی ملی" به وجود اومده. کاری باید کرد تا امیدوار بشیم.
5- منافع پرستی خرده بورژوازی!
از یکی پرسیدم به کی رأی داده، گفت به رفسنجانی. گفتم چرا؟ گفت: آخه من برای یه سکهی گُلدکوئیست ثبت نام کردم. رفسنجانی تنها کسیه که قول داده فعالیت گلدکوئیست در ایران آزاد بشه.
6- یکی دیگه دلیل رأی دادنش رو به رفسنجانی آزاد کردن دانسینگها دانست.
7- دوستم زنگ زد:
- زیتون، دیدی بدبخت شدیم!:( این کشور دیگه جای موندن نیست.
- تو به کی رأی دادی؟
- به قالیباف!
- چرا قالیباف؟
- آخه خیلی به تیپ و قیافه اهمیت میده و خیلی مقتدره. اگه بره سفر خارج آبروی آدم نمیره!
قابل ذکره که پدر و مادر و همینطور پدر شوهر این دوستم هر سه پزشکن. خودش و شوهرش هردو فوق لیسانس...
گفت از رفسنجانی متنفرم اما تو دور دوم بهش رأی میدم!
- چرا؟
ـ آخه خیلی زشته احمدینژاد با این ریختش بره سفرهای خارجی!
( فقط سفرهای خارجی؟؟)
8- چرا فکر میکردم کسی به خالیبندی کروبی و 50 هزار تومنش اهمیت نمیده؟
واقعیت اینه که با این خیلی عظیم فقرا و بیکارها، این گفتهی کروبی به مذاق خیلیها خوش اومده.
چرا باید فکر کنیم که ایران همین وبلاگستان ماست؟
می دونید چند درصد ایرانیها در شهرهای کوچک و روستاها زندگی میکنن و چند درصد اونایی هم که در شهرهای بزرگ زندگی میکنن اینترنت دارن یا روزنامه میخرن و یا ماهواره دارن؟
9- با این جریان لزوم سازماندهی و آگاهی دادن به مردم، نه فقط در شهرها، بلکه در اقصی نقاط ایران و روستاهای دورافتاده حس میشه. پشت کامپیوتر نشستید و دو سه تا آیه صادر میکنید و دوسه نفر هم تو نظرخواهیتون براتون هورا میکشه فکر میکنید دیگه کار باید تموم بشه و وقتی نمیشه عصبانی میشد و دقدلیتون هم باید از یکی مثل من بگیرید؟
بیشتر از 4 ماهه پاکبانهای کرج(که قبلا بهشون میگفتن سپور) حقوق نگرفتن و هنوز جرأت اعتراض و یا اعتصاب ندارن.
10- آقای میم مردیست سابقا مبارز و چپی که هنوز هم حرفهای جوانیاش را میزند.
او در هر جمع دم از تحریم انتخابات میزد وموقع حرفزدن با مخالفینش بسیار عصبی میشد.
او یواشکی هفتهی قبل از رأی گیری به سازمان بورس رفت و میلیونها تومان سهم خرید.
او روز رأیگیری گفت که تحمل دیدن مردم گوسفندصفت را ندارد و از دیدن انگشتهای آبی حالش به هم میخورد. پس به ویلای خود در خارج شهر رفت و تمام روز به بازی تنیس و اسبسواری پرداخت.
از فردا به همهی دوستانی که رأی داده بودند گفت خاک بر سر الاغت!
در خلوت خود وقتی از تلویزیون شنید که رفسنجانی فعلا از همه جلو است لبخندی بسیار فراخ زد و به سمت کامپیوتر هجوم برد و سایت بورس را آورد و با شوق به قیمتها نگاه کرد.
11- ناطق نوری که منفور بود، 7 میلیون رأی آورد و رفسنجانی که فکر میکرد بسیار محبوب است و خرج زیادی برای تبلیغاتش کرد و چپ و راست به مردم وعدهووعید داد ۶ میلیون! او میداند که محبوب نیست. برای همین مجبوراست دل چپ و راست را به دست بیاورد.
12- خیلی دلم میسوزد وقتی مجسم میکنم مردمیکه از رفسنجانی متنفرند جمعه با چشمهای اشکریز و بغضی فروخورده رأیشان را برای او به صندوق میریزند تا احمدینژاد ملعون رئیسجمهور نشود.
چی شد یهو لحنم ادبی شد؟؟:))
13- چند ایمیل گرفتم که سخت خوشحالم کرد... ممنون دوستان خوبم!
---------------------
پ.ن.
الان ديگه اصلا ناراحت نيستم.
من این نوشتهرو دیروز نوشته بودم اما چون سِروِرم داون بود(فارسیش نمیدونم چیمیشه)و وبلاگم باز نمیشد نشد بذارم.
۱۴- یعنی چه روزبه نوشته خاطر خریت مردم یه ماه آپدیت نمیکنه. اونیکی میگه چون مردم الاغن میرم خارج و شما رو از داشتن چنین شهروند کلاسبالایی محروم میکنم. اونیکی میگه چون زیتون رای داده دیگه وبلاگ نمینویسم.(بابا زیتون مرد)
لطفا خودتو جمع کنید:)
چیزی نشده! هر شکستی مقدمهی یک پیروزیه.
این انتخابات درس بسیار بزرگی به همهی ما داد. عصبانیت فقط ما رو در موضع ضعف قرار میده. قوی باشید!
قالَ زیستن علیهالسلام:
حالا اميدم به شماست
که از پس هر شکست
دوباره می روئيد
بر خاک سوخته ء ما
از ريشه های خشک دسته ها
جوانه بايد زد
رشد بايد کرد
با مردمان سخن بايد گفت
از دوباره بی ترديد
۱۵- من اصلا موافق مسخرهکردن قيافهی ديگران نيستم.
اما اين اساماس بامزه رو که هماينک به موبايلم رسيد٬ مینویسم:
اگر دست به دست رای به اکبر دهیمَ٬ از آن به که کشور به عنتر دهیم.( با عرض معذرت از جناب عنتر)
۱۶- خوب الحمدالله زن شهيد رجايی هم هر گونه شباهت ظاهری و باطنی احمدینژاد رو با شوهرش تکذيب کرد!
At 8:12 PM, مینا said...
وبلاگت خیلی بیشتر فیلتر شده . به هیچ وجه باز نمی شه. حتی با فیلتر شکن. می گم حالا که رفتی رای دادی و از صف طولانی نوشتی و به احمدی نژاد بد گفتی فیلترت قوی تر شده ها. خدا به فریادمون برسه اگه این مردک رای بیاره
At 8:24 PM, xxx said...
جنگ زرگري يا رقابت واقعي؟
آيا در دقيقه نود احمدي برگ برنده را رو خواهد کرد؟
هاشمي و احمدي هردو سابقه جنايت دارند. ودر اين مورد هيچ کدام پاک تر از ديگري نيست.
قرائني حاکي است احمدي نژاد حداقل خوب تو شهرداري کار کرده نسبت به هاشمي و کمتر دزدي کرده و معقولانه و بامشورت متخصصين کار کرده و قول داده که درصورت برنده شدن دست اکثريت محروم جامعه را بگيرد.
شايع کرده اند احمدي نژاد تا کنون همواره به وعده هاي خود عمل کرده.
احمدي نژاد در چند مجلس نيمه عمومي گفته است که اصلا قصد ندارد حجاب را تحميل کند و اينترنت را محدود کند و گفته او مخالف شيوه هاي تندروي گذشته حکومت است و باز کردن فضاي اجتماعي نيز در برنامه او قرار دارد. او اعلام کرده به کارخانه داران وسرمايه داران عادي هيچ فشاري واقع نخواهد شد و بلکه دست اقازاده هاي رانت خوار که باعث فقر مردم شده اند را از ثروت مردم کوتاه خواهد کرد.همچنين اعلام کرده مخالف سرمايه گذاري خارجي نيست.
احمدي نژاد اعلام کرده جوانان در صورت برنده شدن او تحت هيچ فشاري قرار نخواهند گرفت و تمام تبليغاتي که مي شود که او مي خواهد جو جامعه را به دوران ماقبل دوم خرداد بازگرداند را تکذيب کرده است.
تا انتخابات دور دوم زمان کوتاهي مانده است و چند برنامه تبليغاتي تلويزيوني هست که ميليونها ايراني و تمام جهانيان در انتظار اين برنامه ها هستند.
در حال حاضر مردم تهران و شهرهاي بزرگ در وحشت قدرت گرفتن احمدي هستند چون شايعات شديدي رواج دارد که در صورت به قدرت رسيدن احمدي جامعه بسته و متحجرين به قدرت خواهند رسيد که در محافل کوچک احمدي نژاد اين موارد را کاملا تکذيب کرده است.
حال اگر احمدي نژاد يک مترسک حساب شده و تحت کنترل هاشمي جهت جو سازي نباشد و واقعا قصد دارد که هاشمي را از صحنه خارج کند و به بهبود وضع فقرا و سالم سازي اقتصاد و قطع دست آقا زاده ها بپردازد فرصت خواهد داشت تا در تلويزيون تمام اين شايعات را واضح و آشکار تکذيب کند و مردم وحشت زده را آرام کرده بلکه هوادار خود کنند . اگر چنين کند اکثريت مردم چون از هاشمي متنفرند و مي دانند که ميلياردها دلار از ثروت مردم ايران را دربانکهاي خارج به حساب خويش واريز کرده و همچنين آمر به قتل هاي زنجيره اي مي باشد يا در انتخابات شرکت نخواهند کرد يا راي ها به حساب احمدي نژاد واريز مي شود.
در غير اين صورت اگر احمدي در تلويزيون مردم را از شک خارج نکند مشخص مي شود که او هم عامل رفسنجاني است و همانطور که هاشمي با پول هايي که از کيسه ملت به نفع خود خرج مي کند و رزق و روزي بهنود و حسين درخشان و نيک آهنگ کوثر را به همراه هزينه هاي چند شبکه لس آنجلسي تامين مي کند، احمدي نژاد را هم در دست دارد. احمدي نژاد هم يک مترسک کوک شده توسط هاشمي است.
در اين صورت مي توان اطمينان داشت که همانطور که بهنود و شمس الواعظين و ابراهيم نبوي ... سوپاپ اطمينان هاشمي هستند تا نارضايتي قشر تحصيل کرده و مخالفين را به سمت دوستي با هاشمي هدايت کنند.
احمدي هم سوپاپ اطمينان هاشمي است تا اولا در نقش يک لولوخرخره مردم را به سمت هاشمي هدايت کند و ثانيا دادخواهي مردم فقير را نيز به ناکجا آباد بده و اگر روزي تقي به توقي خورد اين بار او فقرا را به سوي دوستي با هاشمي هدايت کند . کاري که مخالفين پوشالي ديروز هاشمي امروز انجام مي دهند.
هاشمي خليفه اي بسيار بخشنده است که هميشه از کيسه ملت مي بخشد. آيا سفره او تا اين حد گسترده است؟
سهشنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۳ نظر:
zaytoon jan ,man aslan az in jange zargari khabari nadaram ,iran zendegi nemikonam ,va bad az check kardane mailhayam avvalin chizi ke mikhoonam vebloge toe va bad rooznameye shargh ,motmaen hastam kasi ke esmesh to bloggerha hamishe avvale ,dari vari neminevise ,be omid movafaghyate rooz afzoonet
در تحليلي که قبلا در بالا داشتم اين احتمال را دادم که احمدي نژاد در دقيقه 90 با اطمينان دادن به مردم درزمينه عدم بسته کردن فضاي اجتمائي کشور(با توجه به سخنان قبلي اش در محافل نيمه عمومي) راي ها را به سمت خود جلب کند اما سخنان احمدي نژاد در مجلس مبني بر لزوم نظارت نيروهاي مسلح و اطلاعاتي بر کار هنرمندان مشخص شد که رويه اي مشابه با تفکرات حسين شريعتمداري و سعيد امامي دارد.
لذا به نظر ميرسد نقش احمدي در اين انتخابت همان لولوخرخره هست که همه را به سمت هاشمي هدايت خواهد کرد. هر چند که عدم شرکت در انتخابات بهترين گزينه براي دوستداران آزادي است.
Webloge kheili khoobi dari! bahat movafegham Ze800ne aziz.ghashang minevisi va khoob moteghaed mikoni.
Movafagh bashi,
ارسال یک نظر