دو روز مریض میشی میافتی
گوشهی خونه، روز سوم که میری مایحتاج روزانهتو بخری میبینی قیمتا
یهعالمه بالا کشیده. خوبه با خودم آب و آبنبات برده بودم وگرنه تو مغازه
اولی دراز به دراز افتاده بودم.
حالا من به شوخی تو فیسبوک گفته بودم مدتی تو غار بودم ولی نگفتم از اصحاب کهف بودم...
نرمکننده مو که بود 2000 تومن شده 3650، فکر کردم اشتباه شنیدم. روشو نگاه کردم. دیدم ایداد و بیداد. با نگرانی گفتم شامپوهم گ
حالا من به شوخی تو فیسبوک گفته بودم مدتی تو غار بودم ولی نگفتم از اصحاب کهف بودم...
نرمکننده مو که بود 2000 تومن شده 3650، فکر کردم اشتباه شنیدم. روشو نگاه کردم. دیدم ایداد و بیداد. با نگرانی گفتم شامپوهم گ
رون شده؟ گفت تا دلت بخواد! بعد با احتیاط پرسید مطمئنی که تو ایران زندگی میکنی؟
صابون اصلا نداشت. دستمال توالت رولی رو من چهارتاییشو میخریدم 2000 تومن شده 4800...رب گوجه، روغن وحشتناک،هر بطری کوچیک 4000 تومن... هیچی نخریدم،یه آبنبات گذاشتم تو دهنم و یه قلب هم آب خوردم تا نفسم دراومد...
با خودم عهد کردم تا ده بیستتا مغازه رو نگردم برنگردم خونه. شاید تو کوچهپسکوچهای چیزی رو به قیمت چندروز قبل پیدا کنم.حالا هر چی...
مغازههای بعدی هم همین وضع بود، اگر مغازهای جنسی از قبل براش مونده بود به قیمت جدید میفروخت. داشتم از پا میافتادم.
آخرین مغازه رو خانمی مسن ادارهش میکرد. دیدم مایع ماشینلباسشویی پرسیل داره 2750 یعنی به قیمت قبل.(فکر کنم الان شده 4000 تومن) گفتم خانوم این چند؟ گفت همون که روش نوشته. باور نکردم، یعنی همین 2750؟ گفت خوب آره... گفتم میشه از چهارتایی که مونده دوتاشو من بردارم؟ دوتا بچهدارم و هر روز باید ماشین لباسشویی روشن کنم. خندید و گفت برای چی توضیح میدی؟ همهشو بردار. گفتم نه شاید کس دیگری هم بخواد... همون دوتا رو برداشتم.
دیگه چیزی از قبل نداشت ولی خیلی از قفسههاش خالی بود. گفت آقایی با وانت اومده و هر چی دستمال و صابون و پودرلباسشویی و شامپو و رب و روغن و چایی با قیمت قبل داشته خریده و برده. این چهار تا هم اون پشتها مونده بوده ندیده. پرسیدم چرا قفسههارو پر نکردی؟ گفت با همون سرمایه میتونم یک سوم جنس بخرم.
خواستم بگم چرا تو مثل بقیه فوری قیمتها رو بالا نبردی. گفتم حالا یه آدم خوب تو این مملکت مونده میخوای خرابش کنی...
صابون اصلا نداشت. دستمال توالت رولی رو من چهارتاییشو میخریدم 2000 تومن شده 4800...رب گوجه، روغن وحشتناک،هر بطری کوچیک 4000 تومن... هیچی نخریدم،یه آبنبات گذاشتم تو دهنم و یه قلب هم آب خوردم تا نفسم دراومد...
با خودم عهد کردم تا ده بیستتا مغازه رو نگردم برنگردم خونه. شاید تو کوچهپسکوچهای چیزی رو به قیمت چندروز قبل پیدا کنم.حالا هر چی...
مغازههای بعدی هم همین وضع بود، اگر مغازهای جنسی از قبل براش مونده بود به قیمت جدید میفروخت. داشتم از پا میافتادم.
آخرین مغازه رو خانمی مسن ادارهش میکرد. دیدم مایع ماشینلباسشویی پرسیل داره 2750 یعنی به قیمت قبل.(فکر کنم الان شده 4000 تومن) گفتم خانوم این چند؟ گفت همون که روش نوشته. باور نکردم، یعنی همین 2750؟ گفت خوب آره... گفتم میشه از چهارتایی که مونده دوتاشو من بردارم؟ دوتا بچهدارم و هر روز باید ماشین لباسشویی روشن کنم. خندید و گفت برای چی توضیح میدی؟ همهشو بردار. گفتم نه شاید کس دیگری هم بخواد... همون دوتا رو برداشتم.
دیگه چیزی از قبل نداشت ولی خیلی از قفسههاش خالی بود. گفت آقایی با وانت اومده و هر چی دستمال و صابون و پودرلباسشویی و شامپو و رب و روغن و چایی با قیمت قبل داشته خریده و برده. این چهار تا هم اون پشتها مونده بوده ندیده. پرسیدم چرا قفسههارو پر نکردی؟ گفت با همون سرمایه میتونم یک سوم جنس بخرم.
خواستم بگم چرا تو مثل بقیه فوری قیمتها رو بالا نبردی. گفتم حالا یه آدم خوب تو این مملکت مونده میخوای خرابش کنی...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر