تو این هفته ,امروز شاید این دهمین راننده تاکسی بود که موقع پیاده شدن و حساب کردن کرایه, به من گفت آبجی( دروغ چرا, بعضی هاشون هم گفتن خواهر یا خانم) تو محرم" یاحسین میرحسین" یادت نره! اینا ایشالله همین امسال می رن.
جوون و پیر و ریشو و صورت هفت تیغه هم نداشت. همه جور توشون بود. بعضیاشون هم به روبان سبز بالای آینه شون اشاره می کردن.
خوشم اومد از این کارشون. معلوم بود برنامه ای پشت این کارشونه.
اما مگر نه اینکه بدبین ها به ما می گفتن اینقدر تو تاکسی بحث نکنید بیشترشون آنتنن, گزینش اومدن بالا و بحث می ندازن که ببینن شما چی می گید و... حالا که موقع پیاده شدن می گن و منتظر هم نمیشن که تو جواب بدی یا نه.
برای پیدا کردن جواب این کارشون کافیه از هر راننده تاکسی, بپرسی جناب, اوضع کار و کاسبی چطوره؟
می بینید از عصبانیت مثل کوه آتشفشان می شن.
یا مثل من یه سر برید پمپ های گاز مخصوص تاکسی ها (بخصوص پمپ گاز سی ان جی.) ببینید بیچاره ها چه مشقتی می کشن برای درآوردن لقمه ای نان.
هر تاکسی گاز سوزبا باک(کپسول) پر فقط صد کیلومتر می تونه کار کنه, یعنی فقط دو ساعت! و دوبار باید ه بره تو صف طویل, و هر بار بین دو تا سه ساعت تو صف وایسه. شما فکر کنید روزی شش ساعت فقط تو صفن.
ماشین های گاز مایع سوز( ال پی جی) وضعشون بهتره و 400 کیلومتر می تونن برن اما اونام خیلی مشکل دارن. جایگاه خیلی کمه و خیلی ها مجبورن با کپسول های گاز خوراک پزی که خیلی خطرناکن کار کنن.
دولت خدمتگزار ما اول نیومده به تعداد لازم جایگاه پمپ گاز درست کنه و بعد بیاد ماشین ها رو گاز سوز کنه. برعکسش عمل کرده.
سهمیه های بنزین هم کم شده و برای تاکسی های بنزین سوز نمی صرفه با کرایه های مصوب مسافر سوار کنن. تاکسی های تحویل گرفته شده که عموما سمند هستن هر کدوم صدها عیب کوچک و بزرگ دارن و استهلاکشون زیاده, دائم باید براش لوازم یدکی بخرن.
صبح روزی که تو رسانه ها اعلام کردن سهمیه های بنزین کم می شه من بیچاره تهران بودم. دقایق زیادی تو خیابون پاسداران و بعد سر میرداماد و بعد میدون ونک منتظر تاکسی بودم. بدون استثنا همه فحش می دادن. خیلی ها تاکسی شونو کنار خیابون وایسونده بودن و با بقیه همکارا مشورت می کردن چکار کنن پیرمردی کف به دهن آورده بود و با بغض می گفت می رم می تمرگم خونه. داریم نون می زنیم به خونمون می خوریم. اون یکی می گفت جمع شیم بریم شهرداری و شورای شهر و دیگری می گفت می ترسم پروانه کارمونو باطل کنن ... خیلی هاشون هم می گفتن اعتصاب کنیم.
اونروز سه چهار کورسی که سوار تاکسی شدم باهام کرایه رو گرون حساب کردن و در جواب اعتراضم, به حکومت فحش دادن.
اون روز بوی خوش اتحادو همکاری می شنیدم و می گفتم وقتی مردم به اینجاشون(دستتونو بیارید بالای گلو) برسه دیگه هیچکس جلودارشون نیست.
تو جایگاه پمپ گاز, راننده ها گاهی زیر انداز و ورق و تخته نرد و چایی میارن و دور هم جمع می شن و وقتی ماشینا می رن جلو با کمک هم ماشینا رو تکون می دن و فحش می دن و فحش می دن و فکر راه چاره هستن.
چاره رو فعلا همبستگی با جنبش سبز دیدن.
پ.ن.
خودمونیم امروز جمعه تعداد راهپیمایان چقدر کم بود. خجالت نمی کشن ادامه می دن؟ رو که نیست...
پ.ن. دوم
مصاحبه اشتراک با زیتون
. اگه می بینید جوابها آسونه به خاطر اینه که سوالا آسون بود.
۲ نظر:
دوست عزیز؛
ساسان آقایی روزنامهنگار و وبلاگ نویسی که در طول ماههای گذشته بارها از طرف ماموران امنیتی تهدید و احضار شده بود، ظهر یکشنبه یکم آذر بازداشت شد.وی از هم کاران روزنامههای «اعتماد»، «اعتماد ملی»، «توسعه»، «مردمسالاری»، و «فرهیختگان» بود.
ساسان آقایی ماه گذشته به دفتر پیگیری در چهارراه ولیعصر احضار شده بود و پس از حضور در آنجا مورد بازجویی قرار گرفته بود. از محل نگهداری و وضعیت وی و همچنین اتهامات این روزنامهنگار تا این لحظه خبری در دست نیست .
امضای نامه 293 نفر ازروزنامه نگاران و فعالان سیاسی و اجتماعی به مراجع تقلید میتواند علت اصلی این دستگیری بوده باشد
از همهٔ کسانی که قلبشان برای سرزمین ایران و مردم ایران میطپد خواهش مندیم ساسان عزیز این روزنامه نگار آزاده را تنها نگذارند.
امضا ی یکایک شما امید و دلگرمی ساسان است در شبهای تار و دیوارهای سرد سلول انفرادی
sos-sasan.blogfa.com
http://www.gopetition.co.uk/online/32458.html
من عضو بالاترین نیستم اگه ممکنه این نوشته را در لینک قرار دهید ممنون.
خدایی امسال بیایید کار را تمام کنیم و اینا رو از این مملکت بیرون کنیم اگر قمه میزنید نام نداها و سهراب ها را به زبان بیاورید و در شام غریبان عکسهای شهدای راه آزادی را دست بگیرید و تا میتوانیم باید کار را در این ماه تمام کنیم.انشاالله
ارسال یک نظر