یکشنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۶

بسی رنج بردم در این سال سی...

چند تا سوال دارم از اونایی که فعالانه تو انقلاب 57 شرکت کردن.
آیا واقعا شما رژیم رو عوض کردین که اینا بیان و بچسبن به حکومت؟
. قیافه‌های تظاهر‌کننده‌ها اینطوری نشون نمی‌ده. یعنی خیلی از شعاردهنده‌هایی که فیلمشونو می‌بینم اگه امروز بودن با اون ریخت و قیافه توسط گشت‌ها دستگیر می‌شدن
آیا درسته (طبق فیلمایی که تو تلویزیون این روزها نشون می‌دن) که اساس شعارها در یک انقلاب مرگ بر یک‌نفر باشه؟ یعنی با مردن شاه همه چیز درست می‌شد؟ و وقتی مرد درست شد؟
چی شد یهو به شعار اتحاد اتحاد اتحاد ای ملت ما با هم متحد می‌شویم تا برکنیم ریشه‌ی استبداد، که همه چپی‌ها هم می‌خوندنش، یهو درود برخمینی هم بهش اضافه شد...
یعنی چی شد همه رفتن زیر پرچم یک نفر. فکر کردن اینو به عنوان رهبر میاریم بعد ازش عنوانشو می‌گیریم؟

و یه سوال دارم از اونایی که عین زالو چسبیدن به حکومت.
آیا شما واقعا فکر می‌کنید مردم انقلاب کردن که شما بیایید سر کار! و تو این 29 سال خونشونو تو شیشه کنید و هر چی شما می‌گید باشه و کسی هم حق اعتراض نداشته باشه؟
چرا یکی از اون خوب‌خوباتون که جدیدا برای انتخابات حرفای قشنگ قشنگ می‌زنه نمی‌گه بابا مردم انقلاب نکردن که ما آخوندا و مذهبی‌ها- چه از نوع راست چه اصلاح‌طلب- بیاییم بشینیم رو گرده‌ی ملت؟
من که دارم می‌بُرم! ...
چی شد که اینطوری شد!

پ.ن.
چند ماه پیش با همسر یکی از شهدای جنگ ایران و عراق در تلویزیون مصاحبه می‌کردن. زن روستایی زحمتکش با صورت آفتاب‌سوخته و پیراهن و روسری گلدار نسبتا کهنه. از اخلاق خوب و شجاعت شوهرش می‌گفت و از خودش که یک‌تنه با کار کشاورزی روی زمین کم‌آب شش هفت بچه یتیم رو بزرگ کرده. ضمن تشکر و احساس افتخار به خاطر داشتن حکومت اسلامی به زبان بی‌زبانی می‌گفت دولت هم کوچکترین کمکی به اون نکرده.
چند میلیمتر از گردن آفتابسوخته و سبزه‌اش از زیر روسری معلوم بود. تمام مدت مصاحبه اون قسمت از گردنشو شطرنجی کرده بودن.
دلم برای زنه خیلی سوخت. دیدم اینا به هیچکس رحم نمی‌کنن.

http://z8un.com

هیچ نظری موجود نیست: