1- تو را صدا کردم
در تاریکترین شبها، دلم صدایت کرد
و تو با طنین صدایم به سوی من آمدی.
با دستهایت برای دستهایم آواز خواندی
برای چشمهایم با لبهایت
برای لبهایم با لبهایت
با تنت برای تنم آواز خواندی...
(احمد شاملو)
2- بهخاطر یک مشت دلار
بعد از عید یه سری به سازمان بورس زدم. مردم خوردهسهامدار(خوردهبورژوای سابق) عین عزادارها روی صندلیها قنبرک زده بودن. پیش هر کیمینشستم و سر حرفو باز میکردم میدیدم از پایین اومدن قیمتهای سهام خیلی ناراحته. مردی که هزار سهم پتروشیمی داشت غصه میخورد که چند ماه پیش هر سهم شده بوده هزار تومن و حالا شده 400 تومن. میگفت اگه رفسنجانی بیاد بورس رونق میگیره و قیمتها دوباره میاد بالا. بهش گفتم از رفسنجانی و سیاستهاش خوشت میاد؟ گفت: معلومه که نه، ازش متنفرم. ولی به خاطر سهامم مجبورم بهش رأی بدم.
جالبه که بدون استثنا همه اینو میگفتن. ملت سهامدار به خاطر یه مشت دلار... ببخشید، چند تومن اضافه شدن قیمت هر سهم، حاضر به چهکارهایی که نیستن.
پریروز که رفسنجانی رسما کاندیدای ریاست جمهوری شد برای کنجکاوی یهسر دیگه به سازمان بورس زدم. قیمت هر سهم افزایش پیدا کرده و مردم با چه شور و اشتیاقی این خبرو برای هم تعریف میکردن!
3- استخریه:
درست از وقتی که با بلندگو صدام میزنن که وقتم تموم شده و استخرو باید ترک کنم و مثلا میخوام زرنگی کنم و دو سه طول دیگه شنا کنم، تنظیم تنفسم به هم میخوره و آب خوردنم شروع میشه.
هر چی میکشم از دست این وجدانمه!
4- دیزی اومده چیزایی که موقع خوندن وبلاگ دیگران آدمو اذیت میکنه لیست کرده.
موقع خوندن هر کدوم آهی کشیدم از سر همدردی.
- پرحجم بودن وبلاگ(وبلاگ منم پرحجمه که دیر میاد؟ چهجوری میتونم کمحجمترش کنم؟)
- نمایش پیغام خوشآمد :-/
- پنجره ی پاپآپ
- استفاده از رنگهای نامتعارف و تند
- بیش از حد بزرگ بودن متن
- استفاده از فلش در صفحه ی اول( این یکی کلی حواسم پرت میکنه. لابد صاحب وبلاگ میخواد جلب توجه کنه)
- استفاده از چند عکس متحرک در کنار هم
- فعال شدن اسکرول بار افقی
- گذاشتن اسکرولبار در سمت چپ
- نبود یک دکمه برای دسترسی به صفحه اول
- استفاده از متن اسکرول بار دار در داخل متن اصلی(جواد جان با شماست)
- استفاده از متن متحرک
- انتشار مطلبی بدون عنوان(من که چند شماره مینویسم کدومو بذارم عنوان؟)
- اجرای اتوماتیک موسیقی(آخ نگو... حالا خوبه مدتیه کامپیوترم صداش قطعه)
- استفادهی ناصحیح از جداول
- استفاده از بنری نامتعارف وبیش از حد بزرگ
- استفاده نکردن از سرویسی (مثل بلاگ رولینگ) برای مدیریت لینکها
- جواب دادن کامنت در خوده(!) کامنتها(فکر کنم منظورش در خود نظرخواهیباشه)
- نمایش دادن پیغام خداحافظی(یا مثلا مینویسه شما 25 ثانیه در وبلاگم بودید بازم ترو خدا بیا)
در مورد نکتهی یکیمونده بهآخر که خودم هم گاهی مجبورم انجامش بدم.
خیلی خسته میشم وقتی میخوام به تکتک کامنتها جواب بدم . و ناراحت میشم وقتی یکی کامل نکتهشو رسونده و از کامنتش انتظار جوابی نباید داشته باشه ولی برام مینویسه چرا به فلانی جواب دادی و به من نه. جواب دادن به همه وقت زیادی میبره.
5- خیلی برام لذتبخشه وقتی یکی از خوانندههای وبلاگم و یا یکی از بلاگرها برام مینویسه که داره بچهدار میشه، بعدش عکس نوزادشو برام میفرسته و بعد با ایمیلا و عکسهای بعدی، باعث میشه تموم مراحل بزرگشدنشو شاهد باشم. کِی اولین لبخندو زده. کِی تونسته وایسه. کی اولین کلمهرو گفته و چی گفته . کجاها رفته؟ کی مریض شده کی خوب شده و...
اینجور وقتها واقعا احساس میکنم خالهی بچهههم. و از صمیم قلب آرزو میکنم کاش بهش نزدیک بودم و در آغوش میگرفتمش.
6- خیلی از نوشتن عقب افتادم. خیلی چیزا دارم بگم. اما سرم خیلی شلوغه این روزا...
7- بازم یاهو مسنجرم اشکال پیدا کرده. پیغامهای منو نمیرسونه. وقتی رفتم تو مَسِیجآرشیو دیدم پیغامام اونجا هست ولی به خود طرف ارسال نشده .
تاره دیدم از طرف من برای چند نفر هم بهطور اتوماتیک لینکهایی (احتمالا ویروسی) پست کرده!
۸- خيلی خوشم مياد که تو اين سهروز کسايی برای رئيسجمهوری ثبتنام کردن که یه جورایی خواستن بگن ریاست جمهوری تو اين حکومت مسخرهبازيه.
نگهبان۳۴ سالهی يزدی و پيرمرد نانوا و دختر ۱۸ ساله و مهدی موعود با شناسنامه جعلی(نام پدر حسن عسکری و نام مادر نرجس) و اون حزباللهيه که آبروی هر چی حزباللهيه برده.
اگه خونهمون نزديک بود منم ثبتنام میکردم يه کم بیشتر بخنديم.
شنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر