1- ما نوشتیم و گریستیم
ما خندهکنان به رقص برخاستیم
ما نعرهزنان از سر جان بگذشتیم...
کس را پروای ما نبود.
در دوردست
مردی را به دار آویختند.
کسی به تماشا سر برنداشت
ما نشستیم و گریستیم
ما با فریادی
از قالب خود
برآمدیم...
(شاملو)
2- میگن یه بچهی دوساله رو که تو مهمونی یواشکی رفته دو تا شیرینی از روی میز برداشته گرفتنش و بردنش زندان. قراره نگهش دارن تا بشه 18 سالش تا 4 انگشت دست راست و انگشت شست پای چپشو که معاونت انکار ناپذیری با این عمل قبیح دارن، قطع کنند.( توضیح اینکه نامبرده چهاردست و پا به طرف ظرف یورش برده و شست پایش به حفظ تعادلش برای دزدی کمک کرده.)
3-همچنین خبرگزاری زیتوناکپرس گزارش میکند:هفتهی گذشته آخوندی (برای خودشیرینی) نوزاد 5ماههی همسایه را از دست پدرش گرفته تا کمی گوگولی مگولیاش کند، نوزاد نه گذاشته و نه برداشته با نقشهی از پیش تعیین شده، در دستان این مردخدا بادی ول میدهد و به جای معذرتخواهی، بهطور جلفانهای غشغش میخندد. وی تازه پا را فراتر از اینها گذاشته و موقع بوسبوس آب دهانش را بر صورت او میاندازد. آخوند فوقالذکر پی به این جنایت برده و از آنها شکایت میکند.
نظر به اینکه برای دادگاه توهین آنها به روحانیت محرز گردیده، پدر و پسر هر دو دستگیر میشوند، پدر به اتهام معاونت در توهین به مقام معظم روحانیت به 80 ضربه شلاق و 8 سال حبس و پسر به جرم الهاد و توهین و هتک حرمت روحانیون به تحمل حبسبا اعمال شاقه تا رسیدن به 18 سالگی و سپس اعدام محکوم میشود!
4- من هر پتیشنی که در جهت احقاق حق انسانها و برعلیه ظالمان تهیه بشه امضاء میکنم. کاری ندارم که حتما موثر هستن یا نه- که البته معتقدم حتما هستن! حداقلش لرزوندن پشت دشمنانسانهاست و اینکه بدونن ماها با همیم- شاید این کمترین کاریه که فعلا از دستمون برمیاد.
این پتیشن رو هم امضاء کردم. پتیشنی بر علیه مجازات اعدام برای نوجوانان!
من حتی با مجازات اعدام برا ی آدم بزرگا هم مخالفم، دیگه نوجوانان جای خود دارن. نوجوونا اگه جرمی مرتکب میشن، تقصیری ندارن. وضیعیت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جامعه به اینو بهشون تحمیل کرده و اینها باید درست بشه تا خودبهخود اونها هم درست بشن...
5- گزارشهای تصویری سعید حاتمی همهشون جالبن. چه گزارشهاش از المپیک آتن و چه این گزارش انسانی از روشن شدن یک میلیون شمع به یاد کشته شدن یک میلیون کودک از فقر و از جنگ در هر ماه. بله، درست خوندین. یک میلیون کودک در هر ماه.
جالبه که مبتکر این طرح هم یه ایرانی مقیم برلینه که برای اولین بار در سال 1996 صدهزار شمع رو به نشانه روزانه از بین رفتن صدهزار کودک در جلوی کلیسایی در کلن روشن کرد.
6- انا لله و انا علیه راجعون!
نمیدونم چی برسر این کلاغ هممحلهمون اومده؟ طفلکی، معلومه داشته برای درستکردن لونهش چوب میبرده.
سنش از صدسال گذشته؟ سکتهکرده؟ کسی بهش سنگ زده؟ از اون مرگموشهایی که ریختهن تو خیابونها تا موشها بخورن و بمیرن خورده؟ و هزاران سوال بیجواب. برم تقاضای کالبدشکافی کنم؟ بیادبا مسخرهم میکنن! اینجا برای انسانها حقوقی قائل نیستن، چه برسه به حیوونا.. یه شعر کلاغی بلد بودم ها..یادم رفته..آهان..آن کلاغی که گذشت...
7- اعلام انشعاب زیتونیسم-حکمتیسم
به اطلاع میرسانم که شخص بَندَه نمایندهی راستین و غیرقابل تعویض "منصور جان حکمت" در وبلاگستان هستم.
دیگر نادِرِستها و ناقصسوزمانیهایی که هوا برشان داشته که اصول ژوبین( من اورااز بس که باهم ندار بودیم ژوبین و گاهی جوبین و چوبین هم صدا میزدم،) پیش آنهاست، دور از جان، شَکَر میخورند، قند میل میکنند! اصول ژوبین در جیب مانتوی خودم است!
مگر کشک است؟ خدا به سر شاهد است که من و ژوبـــــین حداقل روزی دو بار باهم نانخامهای میخوردیم..آن موقع شما کجا بودید؟ حالا هی خودتان را بچسبانید به او..کور خواندهاید.
یک روز با ژوبین در تپههای زورآباد قدم میزدیم و او برایم از فلسفهی مارکس حرف میزد. حرفش را قطع کردم،گفتم ژوبین؟ ژوبیــــــن؟ گفت: جانِدل ژوبین؟ گفتم: ژوبین جان، اگر یک وقت زبانم لال، زبالم لال، بعد از 120 سال، تو بمیری، چه برسر ایدئولوژیات میآید؟ چه کسی لیاقت جانشینی تو را دارد؟
خدا به سرشاهد است، ریش بامزهاش را خاراند و فکری کرد و دست مرا بالا برد و گفت: هر کسی که من مولا و آقای اویم بعد از مرگم زیتون آقای..نه نه.. خانم... اصلا نمایندهی قاطبهی کل وبلاگستانیها خواهد بود.
یک روز دیگر که برای صدمین بار کاپیتال مارکس را باهم بازخوانی میکردیم. گفت زیزی جان( چشم حسودان کور بشود،
او مرا زیزی صدا میکرد).. یک وقت فکر نکنی که پول چیز بدیست ها... پول ابزار مبارزهست. پول شکافهایی در سرمایهداری باز مینماید. گفتم: ژوبین جان، قربانت بشوم، راجع به این شکافها میشود بیشتر توضیح بدهی. به جان عزیزتان با شوخی لپم را بشکونی گرفت و گفت: زیزی، زیزی جان، تازگیها خیلی قرشمال و جلف شدی ها..
شما چی فکر کردهاید؟ فکر کردهاید شهر هرت است که زرت و زرت انشعاب میکنید؟ درست است که انشعاب من فعلا یکنفرهاست ولی به زودی دنیا را فتح خواهد کرد؟ اصلا خودتان ببینید کی به ژوبین( وبه قول شما منصور) نزدیکتر بود و بشمارید ببینید کی بیشتر با او نان خامهای میل کرده بود! دهه!!
8- خوب، من اعتراف میکنم هیچی در مورد حکک و منصور حکمت و این انشعابات اخیر نمیدونم. شنیدم آدم خیلی خوب و بزرگ و در رشتهی خودش دانشمند و متفکر بوده. اصلا نمیخوام بحث سیاسی بکنم، چون در حد منهم نیست! چیزی که برام جالب اومد و باعث شد شوخی با هوادارانش بکنم. منصورپرستی اونهاست و اینکه هر کسی فکر میکند تموم دکترین و فلسفهی منصور پیش اونه و بقیه رو اصلا قبول نداره.
راستش من اعتقادی به پرستیدن انسانها ندارم. هر آدمی هر چقدر هم فهمیده و خوب نمیتونه پاک مطلق باشه. به نظر من این مفهومهاست که باید پرستیده بشن. مفهوم خوبی، پاکی، شجاعت، مبارزه و... هیچوقت نمیشه یه آدم بشه مظهر پاکی و خوبی و.. ممکنه شخصی نسبت به بقیه کمی بهتر و در داشتن صفات انسانی جلوتر از بقیه باشه ولی هیچوقت به معنای مطلق اون مفهوم نمیتونه بشه..اصلا همین تفکراته که مارو عقب نگه میداره. پرستیدن یه آدم با بتپرستی فرقی نداره. و تازه فکر نکنم حکمت هیچوقت راضی بود که طرفداراش اینجوری از هم جدا بشن..اونم تو این موقعیت که اتحاد نیازمونه.
9- از خوندن نظرات ارزشمند دوستان در نظرخواهی قبلیم غرق در شادی شدم و بین خودمو بمونه کلی اشک شوق ریختم. واقعا چرا من گاهی نیمهخالی لیوان رو میبینم و نق نق میکنم. داشتن دوستانی چون شماها خودش مثل داشتن یه گنجه! از همهممنونم. از اونایی هم که نظرشون رو با ایمیل گفتن تشکر میکنم. سعی میکنم دیگه غمگین ننویسم.
10- غریبِ آشنا اسم یه وبلاگ مشاورهست. هر سوالی دارید ازشون میپرسید و اونها به طور خصوصی بهتون جواب میدن. هرفشون رسوندن به خودشناسی حقیقی و دادن راهکارهایی برای اینکه رنجها و مشکلات زندگی نتونن انسانها رو به زمین بزنن.
11- در خاموشی نشستهام
خستهام
درهم شکستهام
من
دلبستهام...
(شاملو)
دوشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۳
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
قال زهرا بنت رسول الله از جهنم:
خداوند فرمود بواسته دروغی که برخدا بسته ام و خود را بانوی برگزیده خدا درجهان نام نهادم و چادر بسر کردن را بر زنان جهان اجباری کردم و چون به خاطر گناه زهرا بنت رسول و پدرش و خاندانش بر زنان ایران ستم می شود و دختران را کتک می زنند.
خداوند امر کرده زهرای بنت رسول درجهنم کسش باز شده و اهل جهنم و بهشت بر کس او می رینند و زهدان حضرت زهرا پر از گوه شده .
و مکرو و مکرالله
ارسال یک نظر