دوشنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۷

بمب خلاقیت;)

1- در روزنامه همشهری 18 فروردین یه مقاله دیدم به اسم "نشانه‌های یک فرد خلاق" . از اونجایی که دلم می‌خواست بدونم منم خلاقم یا نه نگهش داشتم. اما این تیکه روزنامه رو گم کردم تا امروز که داشتم دنبال لنگه کفشم می‌گشتم تو جاکفشی پیداش کردم.
می‌خونم و باخودم مقایسه می‌کنم:
- داشتن تخیل قوی....( دارم)
- کنجکاوی فراوان... ( دست خودم نیست. حسودا بهش می‌گن فضولی)
- دقت خاص، دقت به مواردی که دیگران به آن‌ها توجهی ندارند...( از زیادیش در رنجم)
- توانایی نوع دیگر دیدن مسائل ...( چه جورم دارم)
- شوخ‌طبعی و بذله‌گویی، به‌طور کلی دارای شخصیت غیر متعارف و غیر رسمی... ( می‌میرم اگه وسط یه مجلسی هر چقدر هم رسمی تیکه نندازم)
- توجه به زمان و وقت‌شناسی... ( به تخیل قویم شک کردم :(... اما اگه منظورش اینه که شوخی رو به‌جا بگم. درسته. وگرنه همه چیزو می‌ذارم برای دقیقه نود که معمولا به وقت اضافه کشیده می‌شه)
- اعتماد به‌نفس بالا و وقار... (وقار دارم :) اما اعتماد به نفس فکر نکنم)
- خود انگیختگی...(نمنه)
- داشتن تفکر شهودی... (بیلمیرم)
- داشتن طرز فکر انتقادی...( خیلی‌ها بهم انتقاد می‌کنن که چرا به هر چیزی انتقاد می‌کنم)
- نوعی شجاعت خاص در بیان آرا و نظرات خود و دفاع از آن‌ها... ( دیگران بهم می‌گن کله‌شق و کسی که کله‌ش بوی قرمه‌سبزی می‌ده. ولی دفاع... نمی‌دونم)
- پذیرنده و یادگیرنده، عاشق و آماده یادگیری و دریافت از درون بیرون( از درون بیرون یعنی چی؟ اما واقعا عاشق و آماده یادگیری‌ام. چیزی که جلومو سد می‌کنه خنگیه)
-هر قدر نشانه‌های بیشتری از موارد یاد شده در فرد مشاهده شود، احتمال بروز خلاقیت در وی بیشتر خواهد بود.
خوشحالم که در این سال نوآوری و شکوفایی فردی خلاقم و می‌تونم به کشورم خدمت کنم:) پایان خالی‌بندی!

2- امروز تو تاکسی یه آقاهه داشته به راننده می گفت طفلکی سردار زارعی رو هم مثل سعید امامی دارن می‌کشن. تو بیمارستانه. گفتن سکته کرده.
یه خانوم شروع کرد به فحش دادن که " دلت برای کی می‌سوزه آقا، بهتره بمیره. مرتیکه هیز ایکبیری! چقدر دخترامونو به خاطر مو و آرایش و چکمه گرفتن و این مردک الدنگ مشغول عیش بود. آفرین به احمدی‌نژاد که به مقام و منصب کاری نداره "
آقاهه گفت: اشتباه نکن خانوم. من نمی‌گم زارعی آدم خوبیه. اما شما فکر می‌کنید بقیه‌ی حکومتیا سالمن؟ همه‌شون از هم بدترن.
معلوم نیست چه پول قلمبه‌ای رو تنها‌تنها خورده و به اینا نداده که دیگه نتونستن تحملش کنن.. زارعی حتما کلی حرف برای دادگاه داره، اونم حتما می خواد دیگرانو لو بده اما حکومتی‌ها اینو نمی‌خوان.

3- فیلم خودکشی پسر دانشجوی همدانی رو که دیدم، حالم خیلی بد شد.... شمایی که مثل من دل ندارید، نبینید.

4- این مسابقه‌های وبلاگی درون کشوری خیلی جالبن. کسایی میان بالا که به حکومت از گل نازک‌تر نمی‌گن و دیگرانو هم نهی می‌کنن. فیلتر هم نیستن و... انتظار بیشتری هم نمی‌شه ازین مسابقات داشت البته.

5- من گفتم چرا حسن‌آقا اینقدر می‌گه نرین رأی بدین. نگو می‌ترسه یهو احمدی‌نژاد بیاد از اون ستاد بازدید کنه و از شدت کاریزماش غش کنیم.

6- خیلی خوابم بود، اما مقایسه پدر ما و پدر بعضی‌ها ، یهو خواب از سرم پروند!
در پونزده شونزده سالکی در اوج توهمات نوجوونی از بابامون ده هزار تومن خواستیم برای کلاس‌های تابستونی.
برگشت گفت تو دیگه بزرگ شدی دخترم. می‌تونی تابستون کار کنی و پولی که می‌خوای به دست بیاری. اینجوری شد که دوستام از لذت کلاس‌های جوروارجورشون تعریف می‌کردن و منم از خربیکاری‌های جورواجورم. از منشی مطب و شاگرد خیاطی و آمپول‌زنی و... همه رو امتحان کردم.
نه هیچوقت بابام می‌گفت چه رشته‌ای بخون و نه جرآت داشت دد لاین برام تعیین کنه.
همینجوری باعث بدبختیم شد دیگه:) شیطونه می‌گه لینک یک میلیون دلاری رو براش بفرستم یه‌خورده قرمز بشه!

7- زیتون بی‌فیلتر...

8- یه نامه‌‌ که می‌گن سردار زارعی نوشته همین الان با ای‌میل گرفتم. راست و دروغش گردن فرستنده:
"سردار زارعی : بروید خانه قاضی سعید مرتضوی را هم بگردید بعد بیایید سراغ من"
اگه راست باشه حدس اون آقاهه تو تاکسی درسته. بقیه‌شو بخونید:

هیچ نظری موجود نیست: