زنگ زدند. خانم همسایه بود با چند کاسه شلهزرد پر زعفرون و پر خلال بادوم و دارچین. و بویی خوش.
با چشم گشتم اونی که پرتر و پر ملاتتر بود برداشتم. با سیبا مشغول خونهتکونی بودیم و به یه همچین خوردنی پر انرژی احتیاج داشتیم.(راستی انرژی مثبت به شله زرد میگن؟)
صدای آهنگ دیمبل دومبلی از ماهواره میومد... برای سیبا گذاشته بودم که هم کمتر حرف بزنه و هم تندتر کار کنه( قابل توجه کارفرمایان محترم: اصولا آهنگ تند یکی از ابزارهای مهم استثمار میباشد)
- خیلی ممنونم خانم رضایی اتفاقا خیلی هوس کرده بودیم!
!نگاه معناداری به تیشرت نارنجیام انداخت و گفت: اربعینو بهتون تسلیت میگم
(یعنی اینو برای هوا و هوس و یا انرژی گرفتن شما برای خونهتکونی و یا با آهنگ مبتذل قر دادن نیاوردم بلکه مخصوص عزاداریه)
- ای وای ببخشید. قبول باشه. روز اربعین... یعنی کدوم امام فوت کردن؟(سوم شخص را جمع بستم که یعنی اند احترام براش قائلم)
- قربونش برم امام حسین چهل روز پیش فوت کردن!(بغض کرد)
من با چشمهای ظاهرا گرد شده: همین چهل روز پیش؟
- وا!!!! زیتون جان،منو مسخره میکنی! منظورم هزار و چهارصد و اندی سال پیشه!
- مگه روز سوم و هفتم و چهلم فقط برای سال اول فوت نیست؟
- من چه میدونم. میگیرن دیگه. ما هم میگیریم!
- یعنی مثلا من هم برای پدربزرگم هرسال باید به جز مراسم سال، سوم و هفتم و چهلم رو هم باید بگیرم؟
- چه سوالها میکنی دختر تو...(خندهش گرفته بود) این سینی رو از دستم بگیر از بس طول دادی دستام خواب رفت... (در حال ماساژ دادن دستهاش) معلومه که نه. پدر بزرگ تو یه مرد معمولی بوده.
- ئه... خانم رضایی پدر بزرگ من برای خودش کسی بوده...
- ناراحت نشو. منظورم اینه که امام نبوده.
- خوب چرا برای امامای دیگه هفتم و چهلم نمیگیرن؟
- اصول دین میپرسی؟ خوب، امام حسین قربونش برم فرق داره با بقیه؟
- چه فرقی؟
سینی رو از دستم گرفت و در حال رفتن به طبقات پایینتر:
- اگه دیگه برات شلهزرد آوردم!
داد زدم:
- نه خانم رضایی، قربونتون برم. شلهزرداتون خیلی خوشمزهست. قول میدم دیگه مناسبتشو سوال نکنم.
- باید تعهد کتبی بدی...
- شما برای چهل و یکم و دوم و پنجاهم و شصتم هم بپزی ما میخوریم و سوال هم نمیکنیم.
از طبقه پایین داد زد:
- آهان این شد!
تو دلم فکر میکنم من اگه جاش بودم فامیلیمو عوض میکردم و به جای رضایی میذاشتم حسینی...
چون فقط برای همین امام نذر شله زرد میکنه.
ای بابا.. چرا چرت میگم!... اصلا این داستانو گفتم که بگم گرفتن چهلم و تعطیلی یه مملکت بعد از هزار و چهارصدو اندی سال چه صیغهایه؟
17:45 | Zeitoon
جمعه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۶
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
هیچکس اینجا را بلد نیست مثل اینکه در هر حال کامنت من برای بیچاره امام حسینه که این هخوندها برای پول در اوردند هر سال این بیچاره را از گور در میارند اول و صوم و هفتم چهلم میگیرند میره تا سال دیگه باز روز از نو روزی از نو
ارسال یک نظر