چهارشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۶

همه‌مون سابقه‌دار شدیم رفت!

1- آهای ملت، خواهش می‌کنم دیگه ادای بچه‌مثبت‌ها و پاستوریزه‌ها رو‌ در نیارید. لب نگزید و سرخ و سفید نشید و دهن غنچه نکنید که:
- وا!! من تاحالا پام به کلانتری نرسیده! بقیه‌ی اعضای خانواده‌مم هم همینطور!
- تو خانواده‌ی ما تا حالا هیچکی سابقه‌ی دستگیری و زندان نداشته!
- سند خونه‌مون تاحالا گروی هیچ کلانتری نرفته!(اونجای آدم دروغگو!)
- من کاری به کار دیگران ندارم، اونا هم کاری به کارم ندارن!
- وای... سیاسی. نخیر خانوم! ما نسل‌اندر نسل تو مسائل سیاسی بیغ بودیم!
- هر جا باد می‌وزیده منم همون‌طرفی وزیدم و بنابراین هیچ‌وقت گزندی از هیچ حکومتی بهم نرسیده.
- من خر خودمو سوارم عمو.
- ...
بیایید کلاه خودمونو قاضی کنیم و تو خلوت خودمون فکر کنیم آیا کسی تو فامیل و آشنا و در و همسایه تاحالا شده سابقه درگیری با مأمورا رو نداشته باشه؟
فتوکپی سند خونه‌مون عین فتوکپی شناسنامه رو دست چند کلانتری دادیم تا عزیزانمون آزاد بشن؟ برای همینه اصل سند‌ها عین اسناد قدیمی کهنه و عتیقه شدن دیگه. از بس که هی شب و نصف شب زنگ زدن، خاله‌جون، دایی‌جون، بابا جون من الان کلانتری فلانم بدو سند بیار آزادم کن. بیچاره مستأجرها که باید منت فامیل مایه‌دار رو بکشن!
- روژ خواهرت غلیظه، می‌گیرنش. سند بیار تعهد بده آزاده.
- روسری مامانت رفته عقب...
- داداشت تو هوای گرم تی‌شرت آستین کوتاه پوشیده.
- بابات حواسش نبوده سر کار یکی از خبرگزاری‌های غیر مجاز رو باز کرده.
- مادر بزرگتو که تو میهمونی که بسیجی‌ها توش ریختن شیشه‌های مشروبو زیر لباسش قائم کرده.
- بابا بزرگت که تو صف نون فحش به حکومت داده.
-دختر عموت مانتوش کمی کوتاه بوده.
- دختر خاله‌ت شالش یه کم باریک بوده.
- پسر داییت تولد گرفته و دختر و پسر با هم رقصیدن.(وای وای! این‌جا دیگه به تعداد بچه‌ها سند لازمه!)
- پسرعموی دخترخاله‌ت به موهاش ژل زده و به طرف بالا سیخکیش کرده.
- ...
به هر دلیل کوچکی سابقه‌دار می‌شیم...
عکس ازمون می گیرن، از راست و از چپ، تمام رخ و سه‌رخ و نیم‌رخ. هر چی هم سعی می‌کنیم چشامونو جلوی دوربینشون چپول کنیم تا بعدا شناسایی نشیم نمی‌شه. تمام‌رخت خراب شه، سه‌رخت که خوب می‌شه.
ببین تو پرونده داری! حاشا نکن! منم دارم.
ما الان همه پرونده داریم:) ترس نداره. دیگه سابقه‌دار معنی سابق رو نداره.
2- آشنایی داریم که به غیر از خونه‌ی مسکونیش یه آپارتمان کهنه و درب‌و داغون هم داره. یکی بهش گفت اگه دوتاشو بفروشی می‌تونی یه خونه‌ی خوب بخری.
گفت: اون‌یکی رو گذاشتم برای گرو گذاشتن برای آزادی بچه‌ها...

3- خانم جوون همسایه داشت تو بیابون پشت خونه قدم می‌زد. گفتم چرا اینجا؟ تنهایی خطر داره(دم غروب بود). مگر معمولا نمی‌رفتین تو خیابون اصلی؟
با چشمانی نگران نگاهی به سرتا پاش کرد گفت: می‌ترسم برم تو خیابون. هر جوری لباس می‌پوشم بازم یه دلیلی پیدا می‌کنن برای گرفتنم. هر روز شوهرم باید بیاد تعهد بده آزادم کنن. دیگه شوهرمم غر می‌زنه!
روز اول به مانتوم گیر دادن، روز بعد بلندتر پوشیدم. دفعه‌ی بعد گفتن تنگه. گشادتر پوشیدم. گفتن یقه‌ش بازه. یقه بسته پوشیدم.
گفتن با کفش باید جوراب بپوشی، جوراب پوشیدم. دفعه‌ی بعد گفتن جورابت نازکه، کلفت‌تر پوشیدم.
یه بار به خاطر شال گرفتنم. دفعه‌ی بعد روسری پوشیدم. به روسریم گیر دادن که چرا نازکه، کلفت‌تر پوشیدم.
دفعه‌ی بعد گفتن موهات از پشت روسری‌ت میاد بیرون. رفتم دادم موهامو کوتاه کردن. حالا جلوش می‌زد بیرون.
بعد زیر روسری هد بند پوشیدم که ریزه موهام معلوم نشن.
بعد به شلوارم گیر دادن که تنگه، کوتاه، به آرایشم، حتی به طرز راه رفتنم. زنه می‌گه موقع راه رفتن قر می‌دی تحریک می‌کنی.( تو دلم گفتم عجب زن سابقه‌داری!)
گفت: دیگه اعتماد به نفس ندارم. صد بار از دم در برگشتم رفتم جلوی آینه‌ی قدی وایسادم ببینم ایراد ندارم. دیدم نه. اما می‌دونم یه ایرادی پیدا می‌کنن. پیاده روی تو بیابون آرامشش بیشتر از خیابونه!

4- روز کارگر مبارک!
کارگرعزیز جون من یواش... فقط تو ورزشگاه باید شعار بدی عزیزم!

5- روز معلم هم مبارک!

6- نمایشگاه کتاب مدل جدید هم مبارک!

7- فقط دلم خوشه که همه‌ی ما به یک اندازه‌ داریم می‌کشیم...

8- عجیبه احمدی‌نژاد موقع بوسیدن دست معلمش نگفت خواهر روسری‌تو بکش جلو و به ستاد امربه معروف و نهی از منکر معرفیش نکرد که بیان با سند آزادش کنن.(خیلی لطف کرد و این کمال معلم‌دوستی‌شو نشون می‌ده.)

9- جالبه، هنوز هم عده‌ای هستن که می‌گن:
این احمدی‌نژاد عجب آدم خوب و ساده‌ایه، دست معلم می‌بوسه، پای کارگر می‌ماله، صورت نویسنده‌ها رو نوازش می‌کنه.
اینا واقعا برای یک رئیس‌جمهور خوب بودن کافیه؟

z8un.com
نظرات

هیچ نظری موجود نیست: