سه‌شنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۶

ایران را سراسر مدرسه می‌کنیم!

1- دو سه روزه بیشترِ مدارس کرج( بخصوص دولتی‌ها) به علت اعتراض معلم‌ها تعطیلن.
"معلمان کرج در سطح بسیار وسیع اقدام به تحصن در دفتر مدارس کرده و از حضور در کلاسهای درس خوداری کردند.
دانش‌آموزان نیز با اعلام حمایت از معلمان تهدید کردند اگر به وضعیت معلمان آنها رسیدگی نشود به اقدام متقابل (تعطیلی مدرسه ) دست خواهند زد.
نشست نماینده مردم کرج در مجلس (خانم آجرلو ) با نمایندگان دبیران که قرار بود امروز در اداره ناحیه ۱ کرج برگزار گردد لغو شد، زیرا معلمان در این جلسه که بوی تهدید و تطمیع می‌داد شرکت نکردند.
خواسته معلمان اجرای نظام هماهنگ کشوری در اسرع وقت(نه پلکانی و ۳ ساله) است.
اجرای دقیق مفاد اطلاعیه کانون صنفی و پوشیدن لباس مشکی (در روز معلم ۱۲ اردیبهشت ) از دستورت بعدی کار فرهنگیان کرج است.
نکته جالب این که بسیاری از نیروهای اداری با همدردی با معلمان از کار آنها حمایت و حضور حماسی در ۱۸ اردیبهشت در مقابل مجلس را محقق می‌دانند".

جالبه که سایت شطرنج کرج در مورد اعتراض‌های معلم‌ها می‌نویسه.
× روز 12 اردیبشت معلم‌ها همه لباس مشکی می‌پوشن؟ کاش یه رنگ دیگه انتخاب کنن. دل آدم می‌گیره. میشه عین عاشورا...

2- اعتراضات معلمان در سال 86 ادامه خواهد یافت...

3- جنگ تبليغاتی عليه فرهنگيان و راههای مبارزه با آن...

4- فریاد معلمان...

5- اینم رئیس‌جمهور آینده‌مون:))) ایشون هم لطف فرموده از راه دور به معلم‌های مبارز درود فرستاده...
ناشکر نباشید! پیشاپیش از خرج انتخابات ریاست‌جمهوری آینده راحت شدیم:) بی‌خود انگشتامون جوهری نمی‌شه!

6- گاهی فکر می‌کنم اومدن جمهوری اسلامی یک شوخی (بی‌مزه) تاریخیه. به خدا هیچ خنده‌مون نمی‌گیره.
دیدین بعضی جک‌ها آدمو بیشتر به گریه می‌ندازن تاخنده.بخصوص وقتی خیلی طولانی می‌شن.
و ایشون هم شاید یک ژوکر تاریخی!

7- شدت بارش تگرگ ديشب در کرج به اندازه اي بود که جان 200 گنجشک را گرفت...
حالا خوبه این سایت کرج دات اینفو اگر به فکر بدبختی‌های مردم شهر نیست، به فکر اعتراض‌های معلمان نیست، اقلا به گنجشک‌ها فکر می‌کنه:)

8- سیل چند شب پیش کرج، میلیاردها تومن به مردم خسارت زد. بیشتر خونه‌های همکف تا نیمه و زیرزمین‌ها تا سقف غرق در آب گل‌آلود شدن و همه چیز داخل اونا از بین رفت. به غیر از زیر زمین خونه‌ها، بیشتر باشگاه‌های بدن‌سازی، انبارهای پارچه فروشی‌ها، قنادی‌ها، نانوایی‌ها، وسائل برقی و چینی بلور، بقیه‌ی کالاها در زیر زمین مغازها هستن. همه از بین رفتن. شهرداری هم نتونست (یعنی کفایتشو نداشت. وقتی همه مشغول پر کردن جیبشون هستن مردم چیکارن) هیجکاری بکنه...

9- یک اهری:
"هنوز كسان زيادي هستند كه از " آمپول " آونكس استفاده ميكنند . ظاهرن فعلن مشكل پيدا كردن داروهاي بيماري هاي خاص از طرف دولت حل نشده است! ( دِ ! عجب حرف نامربوطي ! نه ميشود به صحن مقدس مجلس برد ( از قول آقاي ديني نماينده ما ! در مجلس شوراي اسلامي ) و نه ميشود اداره خيلي خيلي بسيار محترم سازمان بيمه و تامين اجتماعي را مقصر دانست ) بايد ايراني اش را مصرف كني و گرنه به تخم مرغ دولت ! برو و با عرض معذرت بفرما بمير . ما هنوز دلخوشيم و اميدوار . بين خودمان بماند ها ! ما هم خيلي آدم راحتي هستيم . " عين " مبل "راحتي " ميمانيم . صد البته كه خيلي از مشكلات عديده چه از نظر اقتصادي ( "گراني" نام نامتعارفيست ) سياسي ( ما را به خير و شما را به سلامت ) اجتماعي( سيب زميني ) حداد عادل (عادل و نماينده "عدالت گستران ") بعنوان رئيس مجلس قولهايي داده اند از بابت كمك به ارزان شدن داروهاي بيماران خاص . العهد من الوفا. گرچه ! عهد ، عهد است و مِن الوفايش به من وشما مربوط نميشود .اينها را نوشتيم تا چيزي به يادگار نوشته باشيم."


10- بلوط عزیز می‌گه:
"به طرز بیرحمانه‌ای ملاک ارزشیابی‌ام کار کردن افراد است. اینکه چه کاری می‌کنند مهم نیست. نفس کار کردن برام مهمه.
به نظرم فردی که جامع جمیع کمالات و علوم باشه اما عملا کاری نکنه, ارزش واقعی نداره."
من در کل با حرف بلوط موافقم. اما خودمونیم، در کشور ایران برای چند خانم شانس کار کردن وجود داره؟ خانم لیسانسیه‌ای رو می‌شناسم که ده ساله دنبال کار می‌گرده.
از جایی شنیدم که فقط ۱۳٪ و جایی دیگر ۲۰٪ خانم‌های ایرانی مشغول به کارن. اگر خوشبین باشیم و همون بیست درصد رو بگیریم ،یعنی هشتاد درصد خانم‌های ایرانی اجبارا بیکار هستن.
خیلی‌از کارهای همون بیست‌درصد هم در واقع کار نیستن مثل دست‌فروشی، سبزی‌پاک کنی و بعضی منشی‌های مطب(با ۵۰ هزار تومن حقوق)...
این‌قدر درآمدشون کمه که نون بخور و نمیر هم نمی‌شه.
بلوط جان،من هم قبول دارم که:
"کارهای خیرخواهانه به جای خود, اما کاری که پول بذاره تو جیب آدم ارزش دیگه‌ای داره. کاری که آدم واسش عرق بریزه و پشتش درد بگیره و آخر روز بدونه اینقدر در آورده. آخ مزه داره."
واقعا هم مزه داره. خیلی‌ها سعی می‌کنن مزه‌شو بچشن اما هرگز نمی‌تونن. خیلی از خانم‌هایی(بعضا تحصیلکرده، حتی پزشک) که وارد ان‌جی‌اوها یا خیریه‌ها می‌شن به‌خاطر اینه که کار پیدا نمی‌کنن و چون نمی‌خوان خونه‌نشین باشن میان فعالیت می‌کنن. به محض اینکه کاری پیدا کردن میرن سراغش.
شاید بی‌ربط باشه، اما یادمه اون چند سال پیشا که خیلی لاغر بودم هر وقت یه آدم چاق می‌دیدم می‌گفتم این چطوری می‌تونه طرفدار مردم مستضعف باشه. فکر می‌کردم لاغرترها امکان مبارز شدنشون بیشتره.(خوشبختانه این فکرمو جایی نمی‌گفتم) اما حالا به این فکرم می‌خندم.

11- آقای دکتر سیروس یعنی چی اون‌وقت!!!
,وبلاگت می‌شه "کنايه از نيستم
ای نامرد نالوطی!

هیچ نظری موجود نیست: