امروز که در تاکسی از قول مهندس مکانیکی شاغل در یکی از شرکتهای خودروسازی شنیدم که خط تولید اتوموبیلهای "ریو" و "زانتیا" به علت نرسیدن قطعات کاملا خوابیده و در گروه سایپا فعلا فقط "پراید" که بیشتر قطعاتش ایرانیست تولید میشود،
و درست به همین علت بهزودی تولید "پژو" در شرکت ایرانخودرو میخوابد و فقط تا مدتی میتوانند "پژو آردی" با موتور پیکان تولید کنند، به عمق فاجعه پی بردم.
میدانید در هر کدام از این کارخانهها چندهزار کارگر مشغول به کارند؟ و بیکاری این خیل عظیم یعنی چه؟
راستش در این چند ماه خیلی شنیدم که:
ـ برادرم کارخانهی تولید قطعات برای فلان کارخانهی معروف را داشت و به علت بلوکه شدن مواد خارجی در کشور مقصد، نتوانست به تعهداتش عمل کن
و بدجور ورشکست شد. بعد از مدتی سکته کرد و افسرده گوشهی خانه نشسته. تلفنهای کارگران عیالوار بیکارشدهاش هم دردش را صد چندان کرده.
- مادرم با دوستانش کارگاه کوچک هولهبافی باز کرد. اوائل خوب بود. اما حالا به علت نرسیدن مواد دیگر مخارج خود کارگاه را در نمیآید چه برسد به سودی .
- پدرم از کار دولتی استعفا داد و یک شرکت صادرات واردات تأسیس کرد. تا وقتی احمدینژاد انتخاب نشده بود اوضاع خوب بود. اما به محض انتخاب شدن و بخصوص افاضات مشعشعانهاش بیشتر کشورها از همکاری با او سرباز میزنند و کالاهای خریداری شده را به بهانهی خطر در مقصد تحویل نمیدهند.
پدرم دست مردم چک دارد، و مردم دست پدرم. هیچکدام پاس نمیشود. چون کالایی رد و بدل نمیشود. همه از هم شکایت کردهاند و بلبشوییست که بیا و ببین.
قسمتی از ایمیل ققنوس را اینجا کپی میکنم:
"سی و چند سال عمر من در ایران جامانده. خانواده من در ایران هستند. دوستانم در ایران زندگی میکنند و امسال هنگام تبریک عید حال آن کسی را داشتم که به بیماری که همه می دانند تا مدتی دیگر از دار دنیا خواهد رفت امید می دادم که زندگی پیش رویش سفید و روشن است! آسان نیست. حلقه طناب تحریم هم می تواند بر سرجان عزیز ما و عزیزان جان ما همان آورد که سرب داغ جنگ می کند.
آه زیتون خانم! اصلا حال و حوصله نوشتن ندارم. با عرض معذرت دلم آشوب میشود وقتی که می بینم مردم مهربان و دوست داشتنیای بی خبر از همه جا به وبلاگم میآیند تا درباره مثلا ازدواج و یا فیلم 300 نظر بدهند درحالی که نمیدانند چه عفریت شومی بالای سرشان در پرواز است. از خودم متنفر می شوم هنگامی که حس میکنم میتوانستم حداقل هشداری به ایشان بدهم ولی ندادم.
حالا که ما بمب گوگلی درست می کنیم برای نام خلیج فارس و پتیشن تهیه می نمائیم برای مخالفت با فلان فیلم و یا بهمان سازمان حقوق بشر را ایمیل باران می کنیم بخاطر یک هموطن در زندان، آیا امکان دارد یک حرکت جمعی در وبلاگ ها را شروع کرد که در آن هرکس از بلاگرها با توجه به تخصص یا تحصیلات خود درباره اثرات سوء تحریم ها و آنچه در افق در انتظارمان است به خوانندگان توضیحی بدهد؟ مثلا اگر من پزشک هستم آثار کمبود فلان دارو در آینده را تشریح کنم و دیگری که مهندس مکانیک است درمورد نرسیدن مواد اولیه و قطعات کارخانه دیگران را روشن کند و آن یکی که اقتصاد خوانده اثرات تحریم بر اقتصاد را به زبان همه فهم برای مردم بازگو کند.
راستش اثرات جنگ را همه می دانیم ولی تحریم را نه. ما هیچگاه تحت تحریم "جهان" نبوده ایم. آنچه از تحریم می دانیم همان تحریمهای اوائل انقلاب از سوی آمریکاست و نه تحریم های هدفدار جهت مند که همه کشورهای جهان موظف به رعایتش هستند. دیده ام افرادی که می گویند این همه سال تحریم بودیم چه شد؟ راستش را خدمت شما عرض کنم زیتون خانم نمی خواهم شش ماه دیگر گناه همه کمبودها و بدبختی ها را رئیس جمهور و دار و دسته اش به گردن تحریم کنندگان بیاندازند. گفتم اگر بتوانیم با یک حرکت منسجم تحریم ها را از زاویه دید تخصصی خودمان بررسی کنیم و به زبان همه فهم بیان شان کنیم شاید آنوقت مردم دیگر گول تبلیغات آینده را نخورند و متوجه باشند که مسبب بدبخت شدن شان که است.
فعلا به ذهن پر از تب و تاب من همین می رسد. ممنون می شوم که بفرمائید آیا به نظر شما این کار عملی است یا خیر."
2- بهروز وثوقی استینیسلاوسکی نخوانده استاد بود....
3- عکسهای طرح مسخرهی" بیحجابگیرون" .
جالب اینجاست که فرزندان همین حاجخانوم و حاجآقاها بسیار ولنگو وازتر از تموم این خانمها و آقایون محترم که دستگیر شدن میپوشن!
اینایی که من دیدم که خیلی ساده پوشیده بودن.
به تاتوی پررنگ ابروهای مأمورای زن توجه کنید
امروز وقتی خانم مجری چشم سبزی که اوائل به زور از آموزش پرورش اومد بیرون و با التماس در برنامه کودک کار گرفت و حالا به مدد چاپلوسی ارتقا مقام پیدا کرده و با بزرگان مصاحبه میکنه، از حجاب چادرش گفت که چطور با چادر احساس اهمیت پیشتری میکنه و مردم هم به او بیشتر احترام میگذارن، برای یک آن دلم خواست عین نانا هر چی فحش بلدم نثارش کنم:)
4- آهنگ محلی مشهدی شجریان " کار دره بالا میگیره" اینجا هم هست. خدا کنه از اینجا برش ندارن.
5- گذرگاه شمارهی 66 ویژهی اردیبشتماه منتشر شد....
آقای زانوزاده هم اونجاست که:)
طنزهای عمران صلاحیاش محشره. حتما بخونید.
6- شاپی (شاپرک) خرسندی در فستیوان کمدی ملبورن2007...
Shappi Khorsandi - Melbourne Comedy Festival Gala 2007
لینک در زیتون دات کام
نظرها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر