یکشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۵

مسابقه عادلانه؟

راستش درست فردای روزی (یعنی شبی) که راجع به مسابقه‌ی بهترین وبلاگ دویچه‌وله نوشتم، با اینکه به‌نوعی شوخی بود، بازم پشیمون شدم. من همیشه با این‌طور مسابقات مشکل داشتم و همیشه هم تو وبلاگم نوشتم.( تو نظرخواهی بلوط هم این مسابقه رو به ریشخند گرفتم)

می‌دونید، به نظر من این‌جور مسابقات از اولش با رفیق‌بازی شروع می‌شه تا آخرش!
دوستای هر کی فعال‌ترن اون میره جلو.
یعنی در واقع این جایزه‌ها رو باید به رفقای کاندیداها داد نه خودشون.
یه سوزن به خودم:
کی‌منو کاندید کرده؟ (شکر‌خدا املای اسممو هم اشتباه نوشته) یکی که به‌من لطف داشته و حال و حوصله هم داشته.
حالا کسی که وبلاگش خوبه و دوست باحال‌و حوصله‌ای مثل من نداره و یا اصولا دوستاش با این چیزا موافق نیستن تکلیفش چیه؟
معلومه کاندید نمی‌شه.
پس آیا این چه مسابقه‌ی عادلانه‌‌ایه؟
نه همه توش حضور دارن نه رفقای همه به یک اندازه فعالن!

یه جوالدوز به دیگران:
حالا رفیق یکی دیگه حال و حوصله‌ش از رفیق من بیشتر بوده لوگوی وبلاگش رو هم گذاشته تو مشخصاتش و یه توضیح مشتی هم زیرش نوشته.

یه نفر عذاب‌وجدان گرفته برام ای‌میل زده که خودش توی 15 دقیقه 18 بار با آی‌پی‌های مختلف به یکی از کاندیداها رأی داده و هفت‌هشت تا نظر هم براش گذاشته. و می‌دونه چند نفر دیگه هم شبیه همین کار اونو کردن.

خوب، پس رفیق‌های هر کدوم از ما می‌تونن در یک روز صدها رأی برامون بریزن. مسابقه‌ای که این‌قدر – با عرض معذرت- سوراخه به چه دردی می‌خوره؟
به این می‌گن رفاقت ناسالم.

رفاقت سالم هم داریم:توی اینجور مسابقات معمولا وبلاگ‌های پر بیننده نظرشون خیلی تأثیر داره. مثلا پارسال خورشید‌خانم گفت همه به پرستو رأی بدید ولی برای طرف مقابلش(اگر اشتباه نکنم حنیف) هیچکس تبلیغ نکرد و لپ‌تاپ به پرستو رسید.( زبونم لال منظورم این نیست که پرستو لایق کلمه‌ی بهترین نبوده.)

پ.ن.
1وای که همین عکس لپ‌تاپ رجیم پرستو توی وبلاگش منو وسوسه کرد و بعدا فهمیدم تواین مسابقه لپ‌تاپ مربوط به یه قسمت دیگه‌ست و جایزه‌ی این‌یکی آی‌پاده:) بابا من آی‌پاد می‌خوام چیکار؟ اصلا انگیزه‌م بالکل از بین رفت:)

پ.ن.2
اگر نوشته‌ی شوخیانه‌ی قبلی من این شائبه (شائبه رو حال کن!)رو به وجود آورده که من باور کردم
وبلاگم جزء بهترین‌هاست یا دوست دارم بهترین بشم باید بگم هیچوقت، اصلا، هرگز(و تمام کلمات این‌چنینی) چنین احساسی نداشته‌ام و ندارم و نخواهم داشت...
شرتی‌پرتی وبلاگ می‌نویسم ولی خوب چون از ته دل می‌نویسم بر دل خیلی‌ها می‌شینه. نظرهای خواننده‌های حرفامو دوست دارم و بعضی‌از اون‌ها هم منو دوست دارن.
همین، نه بیشتر نه کمتر!
فکر کنم خیلی‌هامون همین‌طوری هستیم. مگه نه؟
خلاصه که بی‌خیال مسابقه.بیایید حالمونو ببریم!:)
هر ارگان دیگه جز دویچه‌وله هم از این‌جور مسابقات برگزار کنه بازم همین می‌شه.والسلام !

پ.ن.3
این رفاقت‌های سالم و ناسالم به غیر از مسابقه در وبلاگ‌های گروهی هم مصداق داره. اگر توجه کنید در وبلاگ‌های گروهی به یک وبلاگی که رفیق‌بازی بلده، راه و بی‌راه(عطسه هم که بکنه) لینک می‌دن. اما وبلاگ‌های خوبی هستن که حتی یک‌بار لینکشون رو اونجا نمی‌بینید.

پ.ن.4
عکس‌های زیباترین اخبارگوی زن جهان به دستم رسیده که یک زن ایرانیه به نام میترا طاهری.
چون تو این مطلب با انتخاب "ترین"ها مخالفت کردم نمی‌ذارمش:) می‌ذارم برای دفعه‌ی بعد.

پ.ن.5
حقیقت اینه که آرشیو عکسم دیگه راهم نمی‌ده وگرنه می‌ذاشتم:)

پ.ن.5/5
خیط شدم.
علی در کامنت شماره یک گفته که این خانمه اصلا ایرانی نیست.
.فرانسویه و اسم اصلیش ملیسا توریا می‌باشد

پ.ن.6
بد نیست به پیشنهاد بلوط هر بلاگری عکسش رو هم بذاره گوشه‌ی وبلاگش... تا بریم تو کار مسابقه‌ی خوش‌گلترین و خوش‌تیپ‌ترین بلاگر ایرانی!

پ.ن.7
مناقصه:
من سه ساله سفارش یه قالب ساده و خوشگلو با رنگ‌هایی تو مایه‌ی نارنجی کمرنگ و... دادم ولی طرف هنوز حاضر نکرده.
کسی هست به باری‌ام بشتابد؟
توضیح: نمی‌خوام تو مسابقه‌ی بهترین قالب شرکت کنم:)

هیچ نظری موجود نیست: