1- مملکت ما رو باش!
تو تقویم، چهارشنبه به عنوان روز فطر تعطیل اعلام شده بود.
با اینوجود با هر کس میخواستی قرار بگذاری یا وقت دکتر بگیری یا مهمون دعوت کنی یا هر کار دیگری میخواستی بکنی، به خاطر تجربهای که از اختلاف نظر علیگالیله با دانشمندن و اخترشناسان داشتیم، تذکر میدادیم که اگه سهشنبه یهو عید اعلام شد قرار به روز دیگری موکول بشه.
امسال حکومت بدعت دیگری گذاشت. در مقابل گوشهای متعجب ما اعلام کرد که نه تنها عید فطر به سهشنبه افتاده بلکه چهارشنبه و پنجشنبه هم به جمعه بچسبه و یهو چهار روز مملکت کلهماجمعین تعطیل!
حالا با این چهار روز تعطیلی بادآورده و زوری چکنیم؟
با قرارهای اداری و پزشکی و درسی و... چکنیم؟
تعطیلات کجا بریم؟
سواحل شمال یا جنوب؟
شیراز یا اصفهان؟
با کدوم پول؟
بیچاره روزمزدها!
آقا، یکی منو از شوک خارج کنه..
2- سیبا جان، قربانت گردم. تو فکر میکنی چرا اینجوری شد؟
مگه نگفته بودن این بینالتعطیلین خیلی به اقتصاد مملکت ضرر میرسونه و مدتها بود که اینکار ممنوع شده بود. حالا چرا یهو چهار روز تعطیل پشت سر هم؟
- یه کم فکر کن...
- آهان، انتخاباتی چیزیه؟
که میخوان روزنامهها درنیان و روشنگری نکنن؟
- دلت خوشه ها. مگه از روزنامهها میترسن؟ تازه "روزگار" دیگه واقعا توقیف شد!
- قراره جای شلوغ شه؟ تظاهراتی چیزیه؟
- بازم که شدی خالهجان ناپلئون. قضیه بهنظر من خیلی سادهست.
- بگو دیگه. کشتی منو!
- فکر کنم میخوان عین کشورهای عربی دید و بازدید عید رو بندازن به این عید. مثلا عید نوروزو جای 13 روز 5 روزش کنن و بقیه رو بندازن به عید فطر.
اما زیتون جان به نظرت این چهار روز چهکنیم؟
-بریم به سواحل قناری....
- بریم!
رفتیم!
3- این سومین سالیه که دویجهوله مسابقهی برترین وبلاگها رو برگزار میکنه.
با اینکه من همیشه با این لفظ بهترین و برترین و گوگولترین و ... مشکل دارم، اما اعتراف میکنم وقتی میفهمم اسم وبلاگ منم جزء ده کاندیدای اول وبلاگهای فارسیه اولش کمی شوکه وبعد کلی ذوقزده میشم. ازاین که کسی منو قابل دونسته و اسممو داده ته قلبم انگار ... نه نه منظورم دممه. انگار با دمم گردو میشکنم. باز هم نشد. نه به این شوری. دم هم که ندارم. اصلا ولش کن. خوشحال میشم دیگه:)
پارسال نمیدونم همین مسابقه بود یا یکی دیگه(هوش که نیست لامصب) که بازم دهنفر کاندید شدیم و هر ده نفرمون رأیهامونو دادیم به مدیار( مجتبی سمیعینژاد) که زندانی بود.
(وقتی آزاد شد هر چی گفتم مدیار جان، عزیزم، من پشیمون شدم. هر جایزهای گرفتی یکدهمشو باید بهم بدی، زیر بار نرفت که نرفت.ذلیلنمرده فقط خندید و گفت کدوم جایزه؟:)))
حالا خداخدا میکنم(این هم خرافاته؟ خوب پس آرزو میکنم) که هیجکدوم از این دهتا زندانی نشن. البته خوشبختانه بیشترشون خارج کشور زندگی میکنن و الحمدالله امکان دستگیریشون نیست. اگر بر فرض محال این برادر کلاشینکوف حزباللهی هم دستگیر شه، من عمرا رأیهامو بهش بدم. یه لینک بهش دادم برای هفت پشتش بسه!
خلاصه که رأی دادن به زیتون مساویست با: 7000 عمل خیر و 10000 رکعت نماز واز 15000 گناه بخشوده خواهید شد.
حالا اگه تااون موقع منو گرفتن چی ؟:))))خودمو چشم نزنم! بزنین به تخته!
این پست قبلی انگار روی روانم حسابی اثر کرده ها...
راستی کامران عزیز نویسندهی وبلاگ آنسوی دیوار علاوه بر کاندید شدن جزء ده وبلاگ برتر ایرانی، کاندید بهترین وبلاگ هم شده. هم او و هم آقای ابطحی. به هر دو دوست عزیزم تبریک میگم...
4- احمدینژاد جونم، فرمودین من باید چند شیکم بزام که زودتر جمعیت ایران به رقم مورد نظر شما یعنی 120 میلیون برسه؟:))
اول انقلاب یهبار اسمشومبراول با گفتن این حرف باعث افزایش سریع جمعیت شد و حالا عین خر تو گل موندیم که چطور از پس این همه دختر پسر بیکار بربیاییم حالا احمدینژاد هم فکر میکنه هر کی اینحرفو زد امامه!
5- هر دم از این بلاگرولینگ بری میرسد.نه به اونوقت که وبلاگهای بهروز شده رو نشون نمیداد. نه حالا که نشون می ده تموم وبلاگا به روزن!
6- مجلهی اینترنتی گذرگاه شماره 60 منتشر شد...
با مطالب، داستانهای زیبا و متنوع.
باز لطف گذرگاهیان شامل حال من شده و مطلب " ذبیحالله، نذری خور حرفهای" رو در این شماره گذاشتن.
ممنون.
نظرها در زیتون دات کام
سهشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر