1- سقوط هواپیمای سی 130 نیروی هوایی ارتش دلخراش بود. هر 94 سرنشین و خدمهی پرواز کشته شدند، به علاوه بیشتر از 20 نفر از ساکنین بلوک 52 شهرک توحید.
حدود 50 نفر زخمی و سوخته در بیمارستانها بستری هستند که حال 11 نفر از آنها وخیم است.
چیزی که رسانهها کمتر به آن پرداختهاند و در واقع به روی خودشان نمیآورند، ایناست که اصولا این هواپیما برای چه کاری به بندرعباس میرفته که با وحود اینکه خلبان اصلی این هواپیما در ساعت 11 صبح اعلام کرده که با وجود نقص فنی آن امکان ندارد به مقصد برسد، و از پرواز خودداری کرده، چرا فوری دنبال خلبان رزرو فرستادهاند و گفتهاند باید این پرواز به هر صورت انجام شود؟ مگر در چاهبهار چه خبر بود؟
مگر نه اینکه گاهی پروازهای معمولی مثلا به مشهد و شیراز گاهی تا 20 ساعت تأخیر دارند و مسافران در سالن فرودگاه گرسنه و تشنه منتطر درست شدن نقص فنی میشوند و جیکشان هم در نمیآید.
نه، این پرواز نباید عقب میافتاد حتی به قیمت جان مسافرینش!
در چاهبهار رزمایش "پیروان ولایت" در حال برگزاری ست! این خبرنگاران و عکاسان میرفتند که این رزمایش را پوشش رسانهای بدهند. و تأخیر در رفتن لابد به مثابهی توهین به مقام ولایت تلقی میشد.
در واقع اینها قربانی مقام ولایت شدند.
عکسهای دوربین دات نت از این حادثه
لینک دو فیلم کوتاه بعد از انفجار هواپیما در وبلاگ مازیار
آونگ: دیروز اینجا صحرای کربلا بود...
2- تموم ادارات و مدارس شهر تهران و حومه به علت آلودگی شدید هوا تعطیل اعلام شد. مصادف شدن این تعطیلی با روز 16 آذر(روز دانشجو) برای خیلیها سوألبرانگیز است.
امروز از خیلیها میشنیدم که آلودگی هوای تهران همین دوسهروزه نبوده! چطور یکهو در 16 آذر همه جا باید تعطیل شود؟!
جالب است که مإموران امنیتی زیادی جلوی دانشگاه تهران ایستاده بودند و دانشجویانی که برای بزرگداشت این روز جمع شده بودند متفرق میکردند و میگفتند روز دانشجو امسال افتاده به 23 آذر.
جلالخالق:)
------
3- ف.م.شیرینسخن
حسي را که از باز کردن بعضي از اين وب لاگ ها بهش دست مي ده رو به طور خلاصه تشريح کرده.حسی که با باز کردن وبلاگ این حقیر بهشون دست داده:
نيروي پايان ناپذير زندگي. زندگي با تمام خوب و بدش و زشت و زيبايش. اميد بخش. شادي بخش. تپه هاي کرج، پيتزا، چلوکباب، تحصن در مقابل اوين، کوه پيمايي و "سر اومد زمستون" و در يک کلمه زندگي. زندگي با تمام پيچيدگي ها و سادگي هايش. زندگي با تمام بالا و پايين هايش. لبخند، و البته شادي ِ ديرياب.
چی میتونم بگم جز اینکه تشکر کنم و بگم خیلی خوشحالم که اینطور بوده
:) مرسی!!!!
4- راستی من چندین ماهه نتونستم برم ارکات. نه با پسورد ارکات میتونم برم توش و نه با پسورد جیمیلم! کسی راهشو بلده؟
پنجشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱۱ نظر:
سلام. وبلاگتون رو ميخونم گاهي. ديدم دوستهاتون براي كامنت اولي رقابت ميكنن. يعني اينقدر مهمه؟
ببخشبد نميخواستم بي نام و نشان كامنت بگذارم. دستم خورد و ...
ملت ايران... هواپیمای ايران را تحريم کن!
فکرش رو بکن وقتی خلبان تصمیم می گیره که هواپیما بلند شه یانه! واقعن تلخه
سلام .
از لطف و همکاری شما بابت لينک و اطلاع رسانی نهايت تشکر را دارم . با احترام . راوی
میگویند دوست دوست، دوست است. تو از فریدون نوشتهئی. او قدیمیترین و صمیمیترین دوست من بود/ هست. هنوز هم باور نمی کنم که او را برای همیشه از دست دادهام. روزی که توی غار ؟ کاشان، او و اکبر سلاحی از من و محمود مخترع جدا شدند و از سوراخی عبور کردند، هرگز یادم نمیرود. و یا روزی که در غار بوکلیجهی همدان در عمق شاید سی چهل متری زمین، از دیوارهی چند متری سقوط کرد. یادش به خیر
سلام زیتون چقدر سخت شده برات پیغام گذاشتن و حال و احوالت را پرسیدن
زیتون عزیز........درود
بایستی بگویم که شما متاسفانه متخلف هستی؟ چرا؟ چون وبلاگت بامتن هشتم آبان جزو وبلاگهای بروزاست!!! درپن لاگ!!! نمی دانم چکارمی کنی که این معجزه! رخ می دهد..نکندتوبلوگ رولینگ فامیلی ..دوستی همسایه ای داری؟
بهرروی این یک نوع تقلب و تخلف است..اگرخودت می کنی...نکن اگردیگران کمکت می کنند..بگونکنند چون زشت است....تندرست وشادکام باشی
سلام مجدد زيتون خانم. گاهي فكر ميكردم دليل اين همه مخاطب وبلاگتان چيست؟ آخر به زعم من مطالبتان اگرچه زنده و صميمي و ملموس است ولي خيلي هم ...بماند. حالا دليلش را ميدانم. خوشاخلاقي و خوشبرخوردي شما رمز موفقيت در برقراري اين همه رابطه انساني است. بيتعارف انتظار جواب از حضرت زيتون را نداشتم و بسيار محظوظ شدم. راستي انگار از وقتي كه خانهخراب! شدهايد ديگر كامنتهايتان نجومي نميشود؟ بيخود نبود كه من نفر اول شدم!!
سلام زیتون عزیز نمیدونم چرا هر وقت اینجا میخوام کامنت بدم یه بلایی سر کامپیترم میاد به هر جال خواستم بگم دوست دارم و باهات موافقم
زيتون عزي چقدر دلم برايت تنگ شده بود .متاسفم که مدتهاست در سايتت نمي بينمت.آدرست را از لينک شيما کلباسي يافتم .و متاسفم که باز در سوگ مي بينمت .آن هم در مقياسي چنين فاجعه آميز .
سوگ و سياهي سووشون...
دلم مي ترکد از گريه..
از غربت اين همه انسان که به دست خودکامگاني چنين بي صفت کشته مي شوند و حتي خاضر نيستند بار اين همه گناه را بر دوش بگيرند.
ارسال یک نظر