درس و کار بیرون و کار خونه دیگه کمتر مجالی برام میذاره به اینترنت برسم.
از اکانت نصفشبانهی بدون فیلترم هم درست و حسابی نمیتونم استفاده کنم.
امروز از کلاسم زدم که بمونم و اقلا کامنتهامو بخونم.
ساعت ۱۰ اینترنتم قطع میشه. یعنی ۵ دقیقه دیگه!
از طریق کامنت نرگس، پرتاب شدم به وبلاگ آقای بلوچ.
و از اونجا به شهرگان...
از شدت ذوق و همینطور شرمندگی اشک به چشمام اومد...
نمیدونم چطور تشکر کنم.
ممنونم آقای بلوچ.
((در وبلاگ آباد زیتون نام شناخته شده و وبلاگ معروفی است. این اسم که یک اسم مستعار است چنان جا افتاده که با صاحب وبلاگ یکی شده . زیتون در ایران زندگی میکند و هیچ اطلاعی جز اطلاعاتی که خودش با شیطنت و بازیگوشی ماهرانه در اختیار میگذارد راجع به نویسندهی وبلاگ ندارم. این اطلاعات گاه او را دختری جوان و شاداب و بازیگوش و بی خیال مینماید و زمانی زنی جا افتاده و سرد و گرم چشیده که با هوشیاری شهرزاد قصه گو وبلاگش را میچرخاند. اگرآرشیو وبلاگش را زیر و رو کنید او را با چهره هایی متفاوت خواهید دید و این را من با بار منفی نمیگویم. شهرت همه جا همراه دردسر است و زیتون هم از این قاعده مستثنی نیست. در ستون نظر خواهی او که گاهی دهها کامنت نوشته میشود بحثهای زیادی درمیگیرد. روش زیتون در نوشتن و به روز کردن وبلاگش روشی خاص خود اوست که گاهی وبلاگیست های دیگر وقتی میخواهند با روش عددی یا حروفی پستشان را بنویسند به او اشاره میکنند. زبان زیتون زبان محاورهای و مسائلی که مطرح میکند بیشتر مسائل اجتماعی است. اما مگر میشود امروزه آنهم در کشوری مثل ایران حد فاصلی بین سیاست و سایر رشته ها مشخص کرد؟ به همین خاطر حتی او که مسائل روزانه را مطرح میکند گاه مورد ضرب و شتم واژهای دوستان سیاسی و سیاسی کار قرار گرفته ساعتها مجبور است یقه خود را قبل از خفه شدن یا پاره شدن با صبر و حوصله و متانت بیرون بکشد. در اینموارد مسائل همیشه به همین ظرافت پیش نمیرود و در مورد مسائلی او عکسالعملهای محکم از خود نشان میدهد که عدهای طبعاً به خیل مخالفانش میپیوندند. زیتون بچه، دختر، جوان، زن و آدمی نا آرام است که همه جا حظور دارد. دغدغه های او آینهای است که شهر را نشان میدهد.))
((زیتون وبلاگ خودش را با این پست شروع کرد و از آن پس درد دلهایش به او امکان اینکه پستی به این کوچکی داشته باشد نداد. همانطور که در مورد وبلاگ مجید زهری گفتم در یک ستون بررسی همه جانبه یک وبلاگ امکان پذیر نیست. هدف این ستون هم چنین تلاشی نیست. با این مختصر که بیشتر نگاه من است به وبلاگی که معرفی میکنم میخواهم برشی از یک وبلاگ را به شما نشان بدهم تا با داشتن آدرسش بروید سراغش. زیتون که مدتهاست پستهایش را با شعری از شاملو شروع میکند یکی از همین وبلاگهاست که میتوانید از آن در آدرس:
http://www.z8un.com
دیدن کنید. او در پستهایش به افراد و وبلاگها لینک فراوان میدهد و زندگی وبلاگی و روزمره را گره میزند. از آنجایی که پستهایش طولانی است و هر کدام را که آدم انتخاب کند زاویهای و حرفی در آن برجسته است. من با روش شیر یا خطی پستی از صدها پست او را انتخاب کرده به عنوان نمونه برایتان نقل میکنم. این پست آن مزهی نمونهای را به شما خواهد داد و شما با آن میدانید که آیا جزو مشتریان وبلاگ زیتون هستید یا نه:))
((دیدهام که هم چپ و هم راست برای زیتون کارد تیز میکنند. در وبلاگ آباد هم خیلی ها که کارد به دست نیستند برای زیتون دندان قروچه میروند. من هر وقت فرصتی دست میدهد سراغ وبلاگش میروم و از جریانات تهران با خبر میشوم گاهی بین خطوط پستهایش را میخوانم گاهی خود خطوط را. در من احساس شیرینی را زنده میکند اگر از «سبیل باروتی» نمیترسیدم میگفتم در من عاشق شدن را بیدار میکند.
و بدینسان تا هفتهی دیگر شما را به زیتون و زیتون را به حوادث ریز و درشت میسپارم. ))
نظرها
دوشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر