جمعه، شهریور ۱۱، ۱۳۹۰

عاشقانه های من و سیبا- 4

زنگ زده می گه: عزیزم, یه وقت خرید نکنی دست دردت بدتر می شه. تاحالا تو زحمت می کشیدی یه مدت هم نوبت منه. من جدا ناراحت شدم دیشب از درد خوابت نبرد.
- مرسی, اما آخه, تو نمی دونی چی رو از کجا بخری. خودم یه کاریش می کنم.
- خوب خودت بگو چی رو از کجا بخرم. تعارف نکن دیگه. دکتر گفت نباید بار سنگین بلند کنی...
-باشه... پس بنویس...
- نوشتن نمیخواد, به هوش و حواس من شک داری؟
- نه خوب... ببین سیبا جان من آلو زرد و خیار و گوجه فرنگی و کاهو خریدم ها. تو سیب و هلو و گلابی بخر.مواظب باش بهت له شده یا کال نندازن. دو تا مرغ حدود 1800 گرمی هم از فلان مغازه بخر بده ریز کبابی خورد کنن.
- چشم! دیگه کاری نداری؟
- قطع نکن, یادت موند چی باید بخری و چی من خریدم؟ آخه خیلی بیشتر از نیاز خیار و گوجه و آلوزرد و کاهوخریدم. مرغ هم یادت باشه حتما کبابی باشه.
- ای بابا, گوجه و خیار و آلو داریم, سیب و انگور و دیگه چی؟ کاهو؟...
- نه عزیزم, کاهو داریم. سیب و هلو و گلابی بخر. انگور هم خواستی بخر. گوجه و خیار و آلو زرد و کاهو نخر. مرغ هم ریز کبابی. جان من یه جایی بنویس.
- عزیز دلم, یادم موند. فکر کردی من خنگم؟ گفتی مرغا کبابی باشن دیگه؟
- آره, آره.
...
...
صدای زنگ. نایلونهای زیاد در دست و باز کردن در با باسن و..
- ئه اومدی. دستت درد نکنه. یه مقداریشو بده دست من.
- نه عزیزم, تو دست نزن. همه شو خودم میارم تا آشپزخونه.
...
...
- ای بابا, این نایلونه که پر از کاهوئه... گفتم کاهو یه عالمه خریدم. (با تأسف) این یکی هم که آلو زرده... من سه کیلو خریده بودم. ای وای.... اینا هم که گوجه و خیاره!! من اینا رو کجا بذارم؟ خراب می شه.
- خوب خودت گفته بودی!
- من گفتم اینا رو نخر!
- خوب من چه می دونم, هی می گی آدم قاطی می کنه.
- مرغ که الحمدالله خریدی؟
با افتخار و سربلندی: بعله! نایلونشو نشون می ده> ایناهاش...
- وای... اینا بوقلمونن یا مرغ؟ چرا اینقدر تیکه هاش درشتن... اَه...هر مرغو 4 تیکه کرده. اونم مرغای دو و نیم کیلو به بالا؟ من اینا رو نخواسته بودم! مگه نگفتم بنویس تا یادت نره.
با دلخوری: من چه می دونم بابا! اینقدر سمن(شایدم گفت صنم) دارم که یاسمن توش گُمه. فکرم همه ش تو مسائل مهمتره! مثل تو نیستم همه ش به چیزای پیش پا افتاده فکر کنم و...
- ....


هیچ نظری موجود نیست: