1- ای سرود آوران سپیده
ای شهیدان در خون تپیده
مژده مژده شد ستم گم( می شه ایشالا)
خشم مردم
باز علم کرد پرچم کاوه از دادخواهی
تا رباید از سر بد کنش تاج شاهی( به جای تاج هر چی دلتون خواست بذارید)
ای فتاده به زنجیر ایام
یک جهش مانده تا برکنی دام
یک قدم مانده یک خیز یک گام
بشکنی این قفس
تا بر آری نفس
چون درای جرس
بانگ برداری از دل به هر بام
( ملاحظه بفرمایید. نگفته روز جمهوری اسلامی) روز سرکوبی استبداد - روز جمهوری و آزادی
ای سرود آوران سپیده
ای شهیدان در خون تپیده
درود، درود، درود درود درود
(سیاوش کسرایی)
ممنون از زیستن عزیز برای تشویق به گذاشتن دوباره شعر در اول نوشته هام و یادآوری این شعر زیبا
2- بدترین حالی که می شه این روزا داشت حس ناامیدی و نفرته.
3- خبر از استعفای میرحسین موسوی از شغلهای حکومتی و دولتیش می رسه. و همینطور خبر استعفای هاشمی رفسنجانی از امامت نماز جمعه. آدم هم ناراحت می شه, یعنی دیگه تمام؟! و هم خوشحال که بالاخره جناح مردم داره قوی تر می شه. یعنی دیگه خییییلی شدیم. مردم یه طرف, دشمن تا بن دندان مسلح هم یه طرف.
من مردم عادی یی که به احمدی نژاد رای دادن رو غیر خودی نمی دونم. طفلکی ها دارن از همونجایی می خورن که ما می خوریم.
4- دیروز پریروز زنی چادری و میانسال رو دیدم که داشت هن و هن کیسه های میوه و سیب زمینی پیاز رو تو سربالایی کوچه مون می کشید. جلوتر که رفتم ,شناختمش. همونی بود که شبای قبل از انتخابات به دو طرف دسته های عینکش پرچم ایران می زد و کنار زن و مرد جوان و دختر بچه ای می ایستاد و با مشت های گره کرده رو به ما سبز ها شعار می داد. یک بار برگشت به من گفت: آهای گوجه سبز!!! همان شب( نصف شب بود البته) به شوخی گفتم اوا... حاج خانوم این حرفا چیه. بعد از انتخابات دوباره می شیم عینهو خواهر.
کیسه ها رو از دستش کشیدم که کمکش کنم. با قیافه ی مهربون نگاهم کرد و تشکر کرد.همونطور که حدس می زدم نشناخت. از بس صبح تا شب توی میدون وایمیساد و با تموم کسایی که نمادی سبز داشتن کل کل می کرد. معلوم بود که نمی تونه همه رو به خاطر بسپاره. گیلاس های توی یکی از کیسه ها رو نشونش دادم و گفتم بالاخره ما نفهمیدیم تورم رو به پایینه یا بالا. ملتفت نشد. گفتم یعنی بالاخره گیلاس نسبت به سابق گرون شده یا نه. گفت خییییلی مادر جان... چند سال پیش گیلاس کی از 1000 تومن بالا می رفت. پارسال خیلی که گرون شد, شد 2000 حالا باورت می شه اینو خریدم کیلویی 4000 تومن... گفتم چرا از مغازه معمولی می خری. برو میدون کیلویی 2500 تومنه. گفت ای مادر! پا ندارم تا اونجا برم ماشین هم ندارم. جمعه نوه هام میان گیلاس خیلی دوست دارن. گفتم پس احمدی نژاد گفت که همه چی ارزون شده ؟ گفت زر زده... برای یه ناهار ساده که می خوام به پسر و عروس و نوه م بدم 50 هزار تومن فقط میوه و آت و آشغال خریدم. حالا گوشت و برنج و روغن و نون و ... تو خونه از قبل داشتم. دلم سوخت. به روش نیاوردم بهم گفته گوجه سبز!
5- دوستی قدیمی بهم زنگ زده می گه: تو هم باهام قهری؟ می گم یعنی چه؟ چرا باید قهر باشم؟ می گه آخه من به احمدی نژاد رای دادم و بیشتر دوستای مشترکمون از دستم عصبانی ین و دوستی شونو باهام به هم زدن. می گم اولا من دوستی با تو رو به هیچ قمیتی از دست نمی دم عزیز دلم. دوما حالا خودمونیم, راستشو بگو چرا بهش رای دادی؟
می گه خوب حقوق بازنشستگی پدرم سه برابر شده. ماهی دویست هزار تومن بود شده ششصدهزار تومن. یه وام روستایی برای زمینش در شهرستان ... گرفتیم 16 میلیون. و دیگه اینکه مناظره ها رو خوب گوش کردم. خدا وکیلی از همه شون قالتاق تر, چاخان تر, پدرسوخته تر و شارلاتان تر بود و مناسب رئیس جمهوری... گفتم: بله!!!! یعنی رئیس جمهور نباید راستگو باشه؟ گفت: نه که نباید باشه. نشنیدی می گن یارو می خواد مغازه بزنه باید کاسبی بلد باشه, چاخان گفتن بلد باشه, خالی بندی بلد باشه. خوب ایران هم مثل مغازه نفت فروشیه. احمدی نژاد هم کاسب خوبیه. نمی ذاره سرش کلاه بذارن تازه ممکنه کلاه هم سر دیگران بذاره. حالا موسوی یا کروبی یا رضایی رو بذار سر دخل, عین علی راست گوها سر دوروز مملکت رو برباد می دن.
گفتم ببین, اگه کسی همین سوالو ازت کرد فقط دلیلای اول و دومتو بگو( که اونم بعدا تقش درمیاد. وقتی که دولت دیگه بودجه نداره حقوقای بالا رو بده), اما دیگه جلوی کسی از دلیل سومت نگی ها:)
6- همه از راهکارهای جدید حرف می زنن. وقتی جواب راهپیمایی آروم با سکوت گلوله ست. وقتی گفتن الله اکبر روی بام ها مساوی شکستن ماشین های پارک شده تو کوچه ست دیگه چه راه هایی می مونه.
الف- یکی از نوشتن شعار رو اسکناس ها می گه. شخصا صدها اسکناس اینطوری رو به چشم دیدم و خرجش کردم. به نظرم میاد برای مردم عادی شده. ضمن اینکه خودم تا به حال رو اسکناس ننوشتم.
ب- یکی از نپرداختن قبوض برق و آب و تلفن و گاز و موبایل می گه. به نظرم این راه مسخره ایه. خوب به محض اینکه مهلت قبض تموم شه بعد از اخطار به راحتی قطعشون می کنن. اون وقت دسترسی مون به ماهواره و تلفن و اینترنت و ... و به نبعش اخبار قطع می شه. انگار تو غار زندگی کنیم.
ج - یکی از روشن کردن اتو در یک زمان مشخص توسط تمام مردم ایران می گه که مثلا خطوط برق قطع شه.
من مطمئنم کسایی که فکرای ب و ج به نظرشون می رسه تو ایران زندگی نمی کنن.
دال- یکی از تحریم کردن اجناسی که در تلویزیون تبلیغ می شه می گه.
ه- یکی دیگه از در آوردن پول هامون از سیستم بانکی کشور می گه. اولا که پولدارها خیلی وقته پولاشونو در بانک های خارج کشور گذاشتن و افراد متوسط هم گاهی تنها ممر درآمدشون همین سود سرمایه گذاری بلند مدته. یعنی مثلا خونه شونو فروختن و دارن ماهی یک میلیون تومن سود می گیرن و باهاش زندگی (!) می کنن. فقیرها هم پولشون کجا بود که درش بیارن.
و- تظاهرات برق آسا که آقای سازگارا پیشنهادشو داده . یعنی پنجاه شصت نفر که همدیگه رو می شناسن با هم هماهنگ کنن و بدون اعلام در جایی برای دوسه دقیقه بریزن تو یه محل عمومی مثل مترو یا بازار یا میادین و خیابان ها و شعار بدن و در برن. این بد نیست. اما بیشتر جوونا و دانشجوها می تونن اینچنین برنامه هایی اجرا کنن.
ز- پخش شب نامه و تراکت در خانه ها...
ح- بست نشستن در مساجد و همراه داشتن قرآن مثلا به صورت اعتکاف یا گرفتن سوم و هفتم و چهلم برای کشته شده های اعتراضات اخیر در مساجد و تکایا. پوشیدن لباس سیاه و روشن کردن شمع. که خودم شخصا چون مذهبی نیستم برام سخته. البته رو پشت بوم الله اکبر می گفتم اما این یکی قبول کنید برای غیر مذهبی ها سخته.
ط- همراه داشتن و یا آویزان کردن نماد سبز مثلا روبان, شال, پارچه, بادکنک به لباس و دست و کیف و کرکره مغازه ها و خلاصه همه جا... من مدتیه دوباره روی آورده م به مچ بند سبز... به جاکلیدی ام هم روبان سبز بسته ام و..
ی- اینو شما بگید...
7- مسیرهای راهپیمایی پنجشنبه 18 تیر...
دو مسیر متفاوت به دست من رسیده. ولی ظاهرا این یکی درست تره.
(عکس)
8- هر کی می خواد بره راهپیمایی حتما قبلش راه های فرار رو در نظر بگیره و احیانا بهانه های برای بودن در اون محل داشته باشه. مثلا اگر خانوم هستید روسری اضافی در کیسه نایلون بگذارید بگید الان از خرید برگشتم. روسری یه خوبی دیگه داره .اگه از شکل و رنگ روسری شناخته شدید می تونید برید تو یه کوچه پس کوچه ای روسریتونو عوض کنید و دوباره برگردید. من خودم چند بار این کارو کردم.
راه های مقابله با گاز اشک آور و اسپری فلفل رو بلد باشید. و کمی هم زخم بندی و تنفس مصنوعی و آتل بندی و اینجور چیزا یاد بگیرید. شاید یه روزی تونستید به کسی کمک کنید.
9- بعضیا با خوندن پست قبلی برام نگران شدن. معذرت می خوام. فکر کردم همه می دونن که این تریک حکومته. یعنی چند صدهزار پیام تلفنی "شما شناسایی شدید, دیگر به بالای پشت بام و تظاهرات خیابانی نروید" به صورت ضبط شده و رندوم فرستادن. برای پیرزنی که نمی تونه تا دستشویی خونه ش بره تا اون آقای بسیجی دو آتشه.
روی پشت بام هم از تریک های این اواخرشون بود. یعنی می رفتن روی پشت بوم یه خونه تو هر محل الکی داد می زدن شما شناسایی شدید. حالا تو تاریکی چی معلومه خدا می دونه.
تهدید ای میلی هم از اول داشتیم و حالا بیشتر هم شده. ارواح خیکشون! اگر واقعا شناسایی شده بودیم که اسم واقعی مونو صدا می زدن :)
10- خیلی ها ازم دعوت نامه ی بالاترین می خوان. باور کنید من این امتیاز رو ندارم و نمی تونم کسی رو دعوت کنم(خودمم اضافی ام انگار). ظاهرا فقط یه عده که امتیازشون بالای ده هزاره این گزینه رو دارن.
11- ده توصیه برای روز راه پیمایی - مربوط به 18 تیر و راه پیمایی های مشابه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر