چهارشنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۸

احمدي‌نژاد جان، ع‍‍رض و آبروي خويش مي‌بري و از اون‌طرف هم به‌شدت زحمت ما مي‌داري!

1- من واقعا نمي‌دونم احمدي‌نژاد با چه رويي دوباره مي‌خواد دوباره كانديداي رياست جمهوري بشه!
خيلي خجالت آوره آدم 4 سال به تمام معني يه كار زشتي بكنه تو كل اين مملكت، بعدا بياد با يه گوني سيب‌زميني يا چند كيلو پرتقال يا بدتر -از اون، تراول چك صدهزار تومني و از اون زشت‌تر خبر استان شدن يه شهر، مثلا شهر دوسه مليوني كرج اونم بدون تصويب مجلس- و كثيف‌تر از اون، وعده‌ي نفري هفتاد هزار تومان يارانه، بخواد دوباره راي جمع كنه.
يعني اشكال از اوني كه تو ستادش كار مي‌كنه و يا اوني كه قراره رإي بهش بده هم هست ها...
خوب عزيز من، تو برو تو صف سيب‌زميني‌تو بگير پرتقالتو بگير، تراولتو بگير، احتياج داري عيب نداره، اما بعد به كسي كه وضع مزاجيش يه كم بهتره و فكر مي‌‌كني كمتر امكان خرابكاريش رو سر اين ملت هست راي بده. آدم به كلاغ پست قبليم راي بده والا شرف داره.

2- سي‌با تصميم گرفته به موسوي رإي بده. گفتم يه خسن‌آقايي تو وبلاگستان داريم كه خيلي نازنينه اما اگه بفهمه تو مي‌خواي راي بدي كله‌تو مي‌كنه. دلايلتو مكتوب بده بهش نشون بدم بلكه اونم رضايت داد. گفت باشه حتما. بگو منتظر باشه.

3- اين بچه‌هاي مشاركت كرج چقدر شل و ولن بابا. هنوز گرد و خاك دفترشون رو نگرفتن و بازش نكردن براي تبليغ موسوي.
در آمريكا از همون سالي كه رئيس‌جمهور انتخاب مي‌شه شروع مي‌كنن به برنامه‌ريزي براي كانديداهاي دور بعدي، اونوقت ماها 45 روز مونده به انتخابات هنوز درست حسابي شروع نكرديم.

4- موسوي هم احتمالا آخراي ارديبهشت مياد كرج سخنراني. بايد برم و عيار خرده‌شيشه‌هاش و تعداد خط‌هاش رو(كه آيا هفت تاست يا كمتر يا بيشتر) دربيارم و بهتون بگم.
اگه رايحه‌ي احمدي‌نژاد با سيب‌زميني‌هاش و نويد استان شدن تو كرج پيچيد و بويي از موسوي نيومد نگيد چرا بهمون اخطار ندادي!

5- يكي از نقاط قوت ميرحسين موسوي، داشتن همسري مثل زهرا رهنورده. الان جامعه‌ دوست داره بزرگان مملكتشو با اعضاي خانواده‌ش ببينه، نه مثل رفسنجاني كه گاهي پسراشو ريسه مي‌كرد پشتش و مي‌برد خودرو سازي‌ها ماشين مجاني بگيرن و نه مثل احمدي‌نژاد كه خيلي دير فهميد بايد خانمشو ببره اينور اونور ولي ملت چيزي جز يك دماغ پيچيده در چادر نديد!
زهرا رهنورد عين ميشل اوباما همه جا شوهرشو همراهي مي‌كنه. كاپشن جين و روسري گل‌گلي زير چادر مي‌پوشه. چادري كه هيچ قيدي به كيپ گرفتنش نداره. مهمتر از اون زهرا رهنورد خودش اهل علم و سياست و هنره، بلده حرف بزنه و با مردم حرف مي‌زنه!

6- اين خانم تهمينه ميلاني هم انگار در برنامه گفتگوي راديو با فرزاد حسني حرفش شده و از حرف منتقدينش رنجيده و برنامه رو نصفه ول كرده و رفته. مرتب هم شكواييه مي‌ده كه چرا فلان سانس فيلم منو داديد به اخراجي‌ها. چرا يه عده دارن بر عليه‌م توطئه مي‌كنن و...
با تمام احترامي كه براي خانم ميلاني قائلم فكر مي‌كنم كمي دچار توهم شدن.
اين دو فيلم رو در بيشتر سينماها با هم نشون مي‌دن(اونايي كه دو سالن دارن) شما بايد برين صف دوتاشونو با هم مقايسه كنيد، ببينيد تفاوت از كجا تا كجاست.
تازه به نظرم فيلم "سوپر استار" خيلي از فروششو مديون اخراجي‌هاست. چرا؟
براي اينكه خودم شاهد بودم كسايي كه اومدن براي اخراجي‌ها بليت بگيرن و ديدن تا آخر نصف‌شب بليت‌ها فروش رفته از روي اجبار و با بي‌رغبتي بليت "سوپر استار" رو خريدن و وسطاي فيلم اينقدر غر زدن كه ما اخراجي‌ها مي‌خواستيم و اينو دوست نداريم كه چي..
وقتي فيلم سوپر استار براي سانس 11 شب به بعد بيننده نداره خوب چه عيب داره تو همون سالن فيلم ديگه نمايش بدن كه گاهي تا دم صبح فروش داره.
اخراجي‌هاي 2 هر چقدر دم دستي و سطحي و استفاده كننده از رانت دولتي باشه اما خيلي‌ها رو به سينما كشوند.
خانم ميلاني بايد يه جور ديگه و به يه چيزاي ديگه اعتراض بكنن.

7- احمدي نژاد بود كه ابراهيم نبوي را به موسوي علاقه‌مند كرد:)
مصاحبه‌ي جالبيه.
لامصب اين احمدي‌نژاد يه خاصيتي‌داره آدم حس مي‌كنه همه رو بيشتر از اون دوست داره.


8- يك غلط نويسي ديگه!(سعي مي‌كنم هميشه يه غلطنويسي داشته باشم. راستي مي‌دونم خودمم يه عالمه غلط دارم تو نوشته‌هام بخصوص كه نصف شب مي‌نويسم و وقت نمي‌كنم اديت كنم. توروخدا ببينيد ساعت 5 صبحه)
غلط نويسي در سيماي رسمي و دولتي جمهوري اسلامي ايران واقعا زشته.
در فيلم سينمايي كه 2/2/88 در ساعت يازده و بيست دقيقه شب از شبكه پنج پخش مي‌شد و به خاطر ناشنواها زير نويس داشت، به جاي كلمه‌ي "اين همون نقاش معروفه" نوشت "اين همون نقاشه معروفه"
همينه كه روز به روز غلط‌نويس‌تر مي‌شيم ديگه.


9- بقيه حرفام يادم رفت:) بمونه براي بعد...

پ.ن.
10- در مطلبي كه به مناسبت درگذشت رامين مولائي نوشته بودم به چند مطلب از دوستان او مثل آقايان بصير نصيبي و اسديان( بدون اظهار نظر شخصي خودم )اشاره كرده بودم.
آقاي احمد احقري دو هفته پيش اي‌ميلي برايم نوشتند كه در آن مطالب به ايشان تهمت‌هايي زده شده و از من خواستند مطلب ايشان را هم در وبلاگم بگذرام تا خواننده‌هاي محترم وبلاگم ماجرا را از آن طرف هم بشنوند و خود قضاوت كنند. حق با ايشان است و اين هم نوشته‌ي آقاي احقري:
پوزيسيون سبز و ماجراهای اطلاعاتی من

* ظاهرا انگ "اطلاعاتي جمهوري اسلامي"زدن به همديگر در خارج از كشور مثل نقل و نبات رواج دارد. مهشيد عزيز هم در وبلاگش چند بار از اين وضع گله كرده بود.
البته چندان با شكايت رسمي هم موافق نيستم. فكر مي‌كنم بيشتر باعث دو دستگي ايراني‌هاي مقيم خارج‌كشور مي‌شه.

** شما نظرخواهي همين پست مرا بخوانيد ببينيد چند نفر مرا به جيره‌خواري جمهوري‌اسلامي متهم كرده‌اند؟
چوب دو سر طلا به من و امثال من مي‌گويند. هر روز از طرف حكومت مورد تهديدم. وبلاگم جزء اولين وبلاگ‌هاي فيلتر شده بود(لابد اين هم از كلك‌هاي جمهوري اسلامي‌است) از اين طرف هم بايد كلي فحش و تهمت بخورم بابت هر كلمه‌اي كه مي‌نويسم. انصافتان را شكر!


11- امروز هر جا مي‌رفتم، حرف از انتخابات و اومدن قريب‌الوقوع احمدي‌نژاد به كرج بود.
در بانك كه مردم به طور علني فحش مي‌دادن، بهانه هم داشتن.چون باز هم بهره‌ي بانك‌ها رو كم كردن و از سالانه هفده و نيم درصد به 14 رسوندن.(قبلا سرمايه‌گذاري يك ساله 19 درصد بود) از كارمند و ارباب رجوع و دربون ليچار بارش مي‌كردن.
آقايي كه دبير بازنشسته‌ست و براي رسوندن خرجش در مغازه‌اي كار مي‌كنه در حالي كه از شدت دندون قروچه شقيقه‌هاش به پايين و بالا مي‌رفت مي‌گفت من باز هم به اين ديوث راي مي‌دم.
خنديدم و گفتم: خوب اگه ازش بدتون مياد چرا دوباره مي‌خواهيد بهش راي بديد.
فلسفه جالبي داشت.
گفت: خيلي معذرت مي‌خوام خانم. من سالها رئيس دبيرستان بودم، نبايد با اين لحن حرف بزنم، اما ايشون كه چهار سال ريدن به اين مملكت كسي جز خودش نمي‌تونه كثافتاشو جمع كنه!(خواستم بگم خواهش مي‌كنم، مجلس بي‌رياست! منم تو وبلاگم گاهي از اين كلمات شنيع استفاده مي‌كنم)
هر چي باهاش بحث كردم و به طور غير مستقيم گفتم ايشون هنوز به اسهال مبتلا هستن و چهار سال بعد هم فقط به قطر كثافت‌ها اضافه مي‌شه، اصلا به گوشش نرفت كه نرفت. با عصبانيت مي‌گفت من بايد برم به اين ديوث راي بدم تا ببينم چه گهي مي‌خواد بخوره!
اين ديگه چه جورشه:) مي‌ترسم به همين بهانه موقع سخنرانيش بره به استقبالش ...


12- شلوار كتان اسرائيلي
يكي از پرفروش‌ترين شلوارها در شب عيد بود. براش صف كشيده بودن.


لينك در بالاترين

هیچ نظری موجود نیست: