پنجشنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۷

امروز شور نیکوکاری در مردم بیداد می‌کرد...



همینطور که ملاحظه می‌کنید امروز -که از طرف دولت روز نیکوکاری اعلام شده- شور و شوق نیکوکاری در مردم ایران بی‌داد می‌کند .
چه کنیم، سی‌سال است که خانه‌ها و سفره‌هایمان مملو از پول نفت شده. کمدهایمان را که باز می‌کنیم همینطور اسکناس است که از آن بالا می‌افتد روی کله‌مان، حقوق‌های سربه فلک کشیده‌مان کم بود که مبلغ بسیار زیادی هم به عنوان عیدی اعلام کردند.
دیگر اسم پول می‌شنویم حالت تهوع بهمان دست می‌دهد. چند بار برویم کشورهای اروپایی را بگردیم؟
باور کنید، یک‌بار دیگر قیافه‌ی برج ایفل یا بیگ‌بن یا برج پیزا را ببینم حتم بدانید بالا می‌آورم. اسم ونیز را که می‌آورید بدنم مورمور می‌شود از بس با قایق تویش گشته‌ام که کوچه پس‌کوچه‌هایش را از حفظم. .
چند بار برویم آمریکا از روی پل سانفراسیکو رد شویم و به شوهای لوس‌آنجلسی برویم؟ چند بار برویم خاور دور و استرالیا و افریقا.
کارکنان تمام هتل‌های درجه یک جهان مارا دیگر می‌شناسند. و... خسته‌شده‌ایم.

----
عکس بالا روز نیکوکاری پارسال گرفته شده. امسال از پارسال هم بدتر شده!.
اقلا سال‌های پیش هر جا تلویزیون فیلمبرداری می‌کرد، مردم زیادی برای خودنمایی هم که شده جمع می‌شدند و گاهی چیزهایی در صندوق می‌انداختند، اما امسال در صندوق‌های فیلمبرداری شده هم خبری نیست.
صحنه‌های خنده‌داری می‌بینی. دوربین مردی با جعبه‌ای کفش ملی و چند بسته نایلون را تعقیب می‌‌کند. مجری دارد گلوی خودش را پاره می‌کند که «آهای مردم. ببینید مهربانی و رأفت مردم کشورمون رو. "مرد که از ظاهرش معلوم است وضع مالی خوبی ندارد، قشنگ می‌آید یکی دوبار از پشت مجری رد می‌شود. هنوز مسئول دوربین و مجری و حتی تماشاگرانی بدبین چون من فکر می‌کنند آن بسته حتما روی میز بسته‌های اهدایی گذاشته می‌شود.
اما مرد حدودا پنجاه شصت ساله‌ی زحمتکش بعد از لختی درنگ جلوی دوربین و لبخندی کشیده از اینور تا آنور صورتش برای ما، با بسته‌هایش راهش را می‌کشد و می‌رود. دوربین کنف می‌شود و کات می‌کند.
آن بسته‌ها خرید شب عید خود آن مرد بود.
مرد دیگری دو بار از پشت خانم مجری رد می‌شود. و دفعه‌ی سوم در حالیکه به دوربین خیره شده ، انگار که می‌خواهد خرگوشی از جیب کتش در بیاورد، یک اسکناسی که معلوم نبود 50 تومانی‌ست یا مثلا هزار تومنی در می‌آورد با لبخند نشان دوربین می‌دهد و با ژستی نیکوکارانه حدود 5 دقیقه طول می‌دهد تا از شکاف صندوق بیندازد تو.

----
عده‌ی زیادی را می‌شناسم که کمک به فقرا از نان شب خودشان برایشان واجب‌تر است و حتی دارند کم‌کم ثروتشان را در این راه از دست می‌دهند. هیچ‌جا برای خودشان تبلیغ نمی‌کنند و اگر کسی به صورت اتفاقی فهمید،‌ اورا هم در کار خود شریک می‌کنند . نه اینکه پول از او بگیرند و بگویند تو برو راحت بنشین که من به جایت در راه خیر می‌دهم، بلکه به او خانواده‌ای معرفی می‌کنند و می‌‌گویند حامی این خانواده باش.

خالی بودن صندوق‌های دولتی نشان از بی‌اعتمادی مردم به دولت است. بخصوص که می‌شوند دولت به کشورهای جنگ‌زده دنیا کمک می‌کنند و اعتقاد دارند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. آن‌‌ها این روزها به انجمن‌های خصوصی خیریه بیشتر اعتماد دارند

در این سال‌ها انجمن‌های خصوصی خیریه‌ زیادی در همه‌ی شهرها راه افتاده. نیت همه‌شان صددرصد خیر نیست. یا از اول که خیر بوده بعدا ناخیر شده. بخصوص که حق دارند 30٪ اهدایی‌ها را خرج انجمن خود بکنند. وقتی رقم خیلی بالا می‌رود انسان طمع می‌کند. افرادی را می‌شناسم که از این راه به نان‌ها و نواهایی رسیده‌اند که نپرس.

باید یادمان باشد حتما روی خرج کردن این خیریه‌ها نظارت کنیم.
بازار خیریه‌ای این‌روزها در کرج در بازار بزرگ ماهان به نفع ایتام برپاست. از ۱۸ تا ۲۲ اسفند یعنی امروز روز آخرش است. می‌گویند تمام سودش به بچه‌هایی می‌رسد که یا پدر ندارند و یا پدرشان معتاد است. اسم و عکس و آدرس این بچه‌ها را نشان هر کس که دوست دارد کمک کند نشان می‌دهند. و اگر دوست داشت برای از یک سال یا بیشتر حامی آن کودک باشند به او اجازه می‌دهند شخصا رسیدگی کند.
همه چیز در آنجا می‌فروشند. از لباس و تابلو و ظرف و ظروف و لوازم آرایش و وسایل منزل تا مواد غذایی مثل ماکارونی و رب گوجه و پیاز داغ و کوکو و سمبوسه و...
رفتم خرید کنم به ده‌ها آشنای مورد اطمینان خودم برخوردم. خوشحالم هنوز هم افراد سالم وجود دارند. شما باید آنجا بودید تا می‌فهمیدید وقتی مردم به جایی اعتماد داشته باشند که هزینه‌کردن‌هایشان مکتوب و شفاف باشد، چطور به هم‌نوعانشان کمک می‌کنند.

لینک در بالاترین

هیچ نظری موجود نیست: