چهارشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۷

نگذاریم طبیعت بمیرد



این عکسو پارسال در جنگل سی‌سنگان گرفتم. وقتی دور میز نشستیم به زور آمد و خودش رو روی میز انداخت. در واقع به ما پناه آورد. از دست بچه‌های بازیگوش و از شدت گرسنگی.. تا شب که آنجا بودیم از پیش ما جم نخورد و دور و بر ما می‌پلکید و بازی می‌کرد. وقتی می‌رفتیم با چشم‌های غمگینش مارو بدرقه کرد و تا آنجا که جان داشت دنبال ماشین ما دوید..

هیچ نظری موجود نیست: