یکشنبه، آبان ۰۵، ۱۳۸۷

"چیه‌کو"های مجازی

1- هستی
بر سطح می‌گذشت
غریبانه
موج‌وار
دادش در جیب و
بی‌دادش بر کف
که ناموس و قانون است این...
(احمد شاملو)

2- حاسدان و بخیلان و منافقین و مشرکان و ملحدان و کافران خیالشان تخت باشد و از امشب راحت بخوابند که با کامنت‌ها و ای‌میل‌های تشتت‌آفرین و بدجنسانه‌شان زدند استعداد تک‌جمله‌گویی‌ام را پاک کور کردند! امیدوارم از این فراموشکاری‌ها قسمت خودتان بشود! الهی جز جگر بزنید و رو تخت ِ...
- حالا زیتون جان کوتاه بیا!

3- اینقدر به خورندگان عجول دراز‌ترین ساندویچ شترمرغ جهان خرده نگیرید!
در مهمانی‌ها و عروسی‌ها سرشام یک نگاهی به خودتان بیندازید! (هیچ‌جا نمی‌گذارید حتی تکه‌ای از بره درسته و جوجه‌کباب به من برسد و همیشه سالاد و برنج خالی نصیبم می‌شود.)
حالا این ساندویچ در گینس هم ثبت نشد به جهنم! ساندویچ ثبت شده توی معده‌ها را عشق است...

4- به خدای احد و واحد، یک‌بار دیگر این خارج‌کشوری‌های مبارز به ما بگویند "رأی ندهید" می‌زنم خودم را بیوه می‌کنم!
راست راست در چشم آدم نگاه می‌کنند و می‌گویند ما در کشوری که زندگی می‌کنیم رأی می‌دهیم اما در ایران فرق می‌کند. و فتوی صادر می‌کنند که شما ندهید! آخر چه فرقی می‌کند؟ اگر هر کس دیگری جای احمدی‌نژاد انتخاب شده بود وضع ما بهتر از این بود. آیا من از اینجا می‌توانم انتخابات آمریکا را تحریم کنم؟ خوب مسلم است که انتخاب مک‌کین یا اوباما برای مردم امریکا مهم است. حتی برای من ایرانی که اینجا زندگی می‌کنم مهم است چه برسد برای اتباع آنجا.
برای من مسلما انتخاب بین احمدی‌نژاد و خاتمی فرق دارد. حتی اگر هیچکدامشان کاملا مطابق میلم نباشند.

5- فیلم "بابل" را خیلی دوست دارم. این فیلم سه داستان دارد که در چهار کشور مختلف (آمریکا، مراکش،‌مکزیک، ژاپن) اتفاق می‌افتد و هر کدام به نوعی به آن دیگری ربط دارد. و هر کدام به تنهایی فیلمی کامل است.
داستانی که تا اینجا که دیدم نسبت به دو قسمت دیگر کمتر مورد بحث قرار گرفته داستان آن دخترک ناشنوای چهارده پانزده ساله ژاپنی( چیه کو) است که به تازگی مادرش را از دست داده و میل به مورد توجه گرفتن توسط جنس مخالف باعث شده دست به هر کاری بزند. دامن‌ مینی‌ژوپ بسیار کوتاهی می‌پوشد. مواد مخدر مصرف می‌کند. اما متاسفانه به خاطر معلولیتش کمتر پسری به او روی خوش نشان می‌دهد. رفته‌رفته میل جنسی‌اش آنقدر پیش‌روی می‌کند که وقتی با دوستانش به نایت‌کلاب و دانسینگ می‌رود – با اینکه فیلمی که دیدم سانسور بود اما اینطور متوجه شدم که- در توالت شورتش را در می‌آورد و از پشت میزی که نشسته لای پایش را نشان پسرهای میز دیگر می‌دهد. و آخر کار با دروغی افسر خوش‌تیپ آگاهی را به خانه می‌کشاند و بالاخره به مراد دل می‌رسد.

6- جامعه شناسی- تارهای نازک شیشه‌ای
با دیدن قسمت "چیه‌کو"ی فیلم بابل یاد بعضی از وبلاگ‌ها در دنیای مجازی خودمان افتادم. عده‌ای قلیلی از دخترانی که عمدا" بین 20 تا 25 سال دارند و پسرهایش بین 25 تا 30 ساله‌اند تقریبا همین‌حالت را دارند. به قول دوست عزیزی به شوخی می‌توان گفت با باز کردن این وبلاگ‌ها بوی تستسترون و پروژسترون بدجوری توی دماغت می‌پیچد.
در جای‌جای نوشته‌های پسرهای تستسترونی می‌خوانی که از اندازه‌ی شومبولشان و اندامشان حرف زده‌اند. آن یکی تعریف پرو ِ کاندوم جلوی آینه‌اش را می‌کند و دیگری بیست‌سوالی راه می‌اندازد که موقع خریدن کاندوم داروخانه‌چی چطور با شما رفتار می‌کند و هر قیافه‌ی او را به عنوان یک‌نوع تعجب تلقی کرده و با نظردهندگانش به او می‌خندند(خارج کشوری‌ها هم که نمی‌دانند بیش از 25 سال است فروش کاندوم حتی به یک دختر 8 ساله در داروخانه‌ها آزاد است و سالهاست مراکز بهداشت همه کاندوم مجانی توزیع می‌کند به‌به و چه‌چه راه می‌اندازند که وای... چقدر شما شجاعید. خوب کردید حال داروخانه‌چی را گرفتید..). پسر دیگری از رنگ شورت‌هایش می‌گوید. دختری که پروژسترونش خیلی بالا زده به زبان بی‌زبانی جوری حالی می‌کنند که من خوابیدن با پسر برایم مهم است نه اینکه دوستش داشته باشم. دیگری خیلی رک می‌گوید بهتان گفته باشم اگر شما هم‌خواب من شدید و میکروفون جلوی دهانم بگیرید فوری به حالت 69 درمی‌آیم و شمارا هم وادار به... و از آرزوهای جنسی‌شان می‌گویند و از اینکه با خوابیدن با هر سن و سالی حتی سن و سال پدر و پدربزرگ‌هایشان هم مشکلی ندارند.
جالب این‌جاست این نوع بلاگرها وسط نوشته‌هایشان برای اینکه خیلی تابلو و ضایع نباشد معمولا کتابی معرفی می‌کنند که یعنی بعله! ما خیلی روشنفکریم .کتاب‌های معرفی شده معمولا از نوع نه سیخ‌بسوزد نه کباب است تا فیلتر نشوند و واقعا هم نمی‌شوند. یکی از این آقا پسرهای تستسترونی در وبلاگش خیلی صادقانه اعتراف کرد که در تمام جلسات روشنفکرانه شعرخوانی با خواننده‌های وبلاگش حواسش پی گل و گردن و سینه‌های دختران و چگونگی تور کردنشان بوده . و دختری پروژسترونی به‌نوعی اعتراف کرده بود که با نصف کامنت‌گزارانش به بهانه دادن و گرفتن سی‌ودی و کتاب خوابیده. حتی با شوهر و برادر دوستش! و کامنت گرفته است آفرین به تو دختر با جسارت! و البته ازش پرسیده فلان کتاب را بیایم ازت بگیرم؟ و حتما حدس می‌زنید که جواب مثبت بوده.
اگر نظرات این‌نوع وبلاگ‌ها را خوانده باشید می‌بینید اکثرا از نوع غیر همجنس آن بلاگر است و شدیدا تحریک شده‌اند که مثلا از نزدیک اندازه‌ی شومبول پسر مورد بحث را ببیند و امتحان کنند آیا اندازه‌اش مناسب است یا نه. یا به چشم خود ببینید رنگ شورت یا سوتین طرف به رنگ پوستش می‌آید یا نه.
دوستان پسر یا دختر این نوع بلاگرها که معمولا از درون همین نظرخواهی‌ها پیدا می‌شوند متاسفانه دوسه هفته‌ای بیشتر طول نمی‌کشد و وقتی بلاگر فوق‌الذکر قصد تعویض زیدش را دارد در نظرخواهی کمی مجادله پیش می‌آید. اگر طرف زبان‌نفهم بود مجبور می‌شود مدتی نظرخواهی وبلاگش را ببندد.
بعضی‌هایشان که نامردترند فولدری روی کامپیوتر خود ذخیره کرده‌اند و عکس تمام دختران و حتی زنان شوهرداری که از طریق همین دام‌های مجازی به تور انداخته‌اند را در آن گذاشته‌اند و با افتخار زیدهای از سن پنچاه شصت ساله تا 15 ساله را با افتخار نشان دوستانشان می‌دهند و از نقاط دیدنی بدنشان تعریف می‌کنند.
جالب است که هر کدام از این‌ها ازدواج می‌کنند یا به خارج کشور می‌روند. تقریبا وبلاگشان به حال نیمه‌تعطیل و پرچمشان به صورت نیمه افراشته در می‌آید و بالکل روشنفکری را از یادشان می‌رود. (مگر وقتی مسئله انتخابات وبلاگی مطرح می‌شوند که برای عقب نیفتادن از غافله تندتند چیزی روشنفکری می‌نویسند.)
این نوع بلاگرها معمولا در "اولین پست خود" از خارج کشور از پارتنر جنسی خود می‌نویسند و برای پارتنرهای داخل کشوری پیغام می‌گذارند که این زیدم از شماها هات‌تر است. دلتان بسوزد!
چه می‌شود کرد. وقتی دست "چیه‌کو"ی نازنین ژاپنی از این دوستان بازتر است و حداقل جایی مثل نایت‌کلاب و دانسینگ دارند کجا می‌ماند برای تور کردن پارتنر و فرونشاندن نیازهای جنسی؟ من که شخصا بر این‌ها خرده‌ای نمی‌گیرم! فقط از قسمت روشنفکری‌ وبلاگشان کمی تا قسمتی خنده‌ام می‌گیرد!


7- در زندگیم دو فیلم پورنو دیدم اولی فیلم زهرا امبرابراهیمی بود با پسر سیروس مقدم. دومی هم فیلم حاج‌آقا گلستانی بود با خانم همکارش در ستاد نماز جمعه. که البته هیچکدوم رو کامل نتونستم ببینم.
فکر می‌کنم قدرت و پول بی‌حساب فساد به همراه میاره. وقتی برای شرکت در یه سریال مجبور بشی با پسر کارگردان بخوابی و یه سری آدم‌های بی‌فرهنگ و سطح پایین به صرف جانماز آب‌کشیدن برسن به یه مقامی جز این چی‌می‌شه توقع داشت؟ با دیدن این فیلم‌ها و مسئله سردار زارعی و مددی و حتی چیزایی که تو شماره شش نوشتم به این نتیجه رسیدم که جمهوری اسلامی به هر کاری که تو خونه‌ها و پشت درهای بسته انجام بشه هیچ کاری نداره. فقط تو ملأ عام خودشونو بپوشونن(همون‌طور که زید حاج‌آقا گلستانی زمان ورود به اتاق پوشونده بود) بقیه‌ش اشکالی نداره ! همینه که بعد از انقلاب بیشتر دوستی‌های دو جنس مخالف به خونه‌ها کشیده شده و از همون روزای اول به سکس می‌رسه.

8- دنبال یک طرح برای بالای وبلاگم هستم یک طرح با رنگ‌های نارنجی و زرد و اگر شد حالت طنز‌آمیز داشته باشد. می‌شود لطف کنید و طرحی پیشنهاد کنید؟

9- حالا که بلاگ‌رولینگ خراب شده باید پناه ببریم به فرند فید و ریدر و... خیلی وقت پیش عضو شدم اما دقیقا یادم نیست چه کارهایی باید بکنم و کجا باید آدرس‌های فید دوستانم را وارد کنم؟

نظرها

هیچ نظری موجود نیست: