جمعه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۶

والنتاینتون مبارک

1- شما تا حالا دیدید یه آخوند زن و بچه‌دار به دوست‌دختر صیغه‌ایش روز والنتاین کادو یه عروسک و دوتا شکلات قلبی قرمز هدیه بده؟
من امروز دیدم! آخوند‌ها هم آپتودیت شدن!
اینا با هم تو یه سفر حج آشنا شدن . دختره بهش گفته براش شوهر پیدا کنه خود حاجی داوطلب شده. از پنجشنبه‌شب از قم میاد تا عصر جمعه عشق و صفا. ناهار در جاده چالوس و.... به خانمش گفته که امام جماعت یه مسجد در این شهر شده و چون راهش دوره باید از شب بره.

2- شب ساعت 9 که سی‌با خسته از سرکار برگشت یادمون اومد که تا ساعت 12 وقت داریم عکسمون رو برای جایی با ای‌میل بفرستیم عکس جدید هم نداریم.
سریع هر دوصورتمونو شستیم، من یه کم آرایش کردم، لباس پوشیدیم و با قیافه‌های خسته و داغون رفتیم عکاسی. خوشبختانه باز بود.
وقتی عکس تک‌تک گرفتیم. با دیدن عکسای درو دیوار عکاسی، هوس کردیم یه عکس دونفری هم بگیریم.
عکاس ما رو نشوند کنار هم و گفت دستای همو بگیریم و بخندیم. لبخند زدیم.
گفت نه بخندید! جوری که تموم دندوناتون معلوم باشه.
هر کاری کردیم نشد.
- خنده‌مون نمیاد، چیکار کنیم
عکاس چونه‌شو خاروند، فکری کرد و گفت:
- یه روز احمدی نژاد گفت( من و سی‌با با چشمای گرد شده گوش می‌دادیم) یه خواهر برادر چهارده پونزده ساله تو آشپزخونه‌شون انرژی هسته‌ای تولید کردن!
من و سی‌با یهو از خنده منفجر شدیم!
تندتند چند تا عکس گرفت و گفت این شد! بیایید خودتون یکیشو برای چاپ انتخاب کنید.

3- یادمه یک بار یکی از دوستان عزیزم در نظرخواهی‌ام نوشته بود که این همه احمدی‌نژاد به مردم ایران توهین می‌کنه، چرت و پرت می‌گه، چرا شماها عصبانی نمی‌شید و ازش شکایت نمی‌کنید و همیشه به شوخی می‌گیریدش!
والا کار ما از گریه گذشته‌ست به سرنوشت خودمون می‌خندیم.
هر وقت احمدی‌نژاد لب وا می‌کنه و سخنرانی‌ش پخش می‌شه، از فرداش تو کوچه و خیابون و مغازه و تاکسی و هر جای دیگری حرف از حرفای اونه، اونم با خنده و شوخی.
اگه بخواهیم شکایت کنیم باید دم دیوان لاهه بست بنشینیم! اون وقت کی تو صف نون و اتوبوس و شیر و ماست و بانک و بقیه‌ی چیزا وایسه؟
تازه مگه کسی دلش میاد از آیت‌الله حسنی امام جمعه‌ی ارومیه شکایت کنه که از این بکنیم؟ اگه یه چیز مفرح تو مملکت باقی مونده باشه حرفای همین رئیس‌جمهورکمونه!

4- اوایل تو هر فیلمی که از تلویزیون پخش می‌شد حتما باید یه صحنه‌ی وضوگرفتن و نماز‌خوندن هم باشه.
بعد یواش یواش وجود زن دیگری به عنوان صیغه در زندگی شوهر داستان به این ملزومات اضافه شد. ولی زن‌ها معمولا از هم خبر نداشتن.
حالا که موضوع جا افتاده هووهای فیلم‌ها همدیگرو می‌بینن، به جای گیس‌کشی، باهم چایی می‌خورن، گپ می‌زنن و به صورت مسالمت‌آمیزی با هم کنار میان.
اینه سیاست صدا و سیمایی!!!

5- تبلیغات تلویزیونی کم‌کم دست تبلیغات عربی رو از پشت بسته.
سه تا آقا تو مهمونی می‌شینن تلویزون تماشا می‌کنن و خانوماشون تو آشپزخونه تند تند غذا درست می‌کنن، ظرف می‌شورن و با هم توطئه می‌کنن چطور آقایونو بعد از ناهار راضی کنن برن خرید! چاره‌ش چیه؟
روغن لادن! چون چربیش کمه و آقایون بعد از ظهر به چرت نمی‌افتن. خلاصه اینا هر چی میان کلک بزنن و با چشمای باز بخوابن(!) خانوما متوجه می‌شن و با ذوق آقایونو می‌برن خرید.
من نمی‌دونم اصولا آقایون بخور و بخواب و تنبل و بی‌حوصله به چه درد خرید می‌خورن؟
پولاشونو بگیرید و خودتون برید، بیشتر خوش می‌گذره:)

اگر آشپزی هم همیشه مال شماست حقتونه! چون به جای اینکه بشینید به فکر این باشید چطور سه‌تایی یه درآمدی درست کنید، به فکر گول زدن آقاهاتون برای خرج کردن پولش برای خرید هستید. اینکه روغن لادن چربی نداره فقط یه شایعه‌ست!

6- گیر یه معلم ورزش افتادم که نمی‌تونه با موسیقی که پخش می‌شه حرکاتشو تنظیم کنه و به اصطلاح فالش حرکت می‌زنه.
یا تندتر از آهنگه و یا کند تر. اعصابم داغون می‌شه. برای من فالش رقصیدن و حرکت ورزشی کردن خیلی سخته.

7- خیلی برام جالبه یه عده با آرایش غلیظ و لباس پولک‌پولکی و برق‌برقی که برای لباس شب مناسبه و جوراب نایلون میان ورزش و کفشای بسیار نامناسب. مربی هم هیچی بهشون نمی‌گه مبادا دیگه نیان.

8- دانش‌آموزان عزیز درساتونو خوب بخونید و سرکلاس شیطونی نکنید چون اینه عاقبت محصل ِ شیطون





9- روز والنتاین یا سپندار مذگانتون قبول باشه. یعنی مبارک باشه!
z8un.com

هیچ نظری موجود نیست: