1- این پاپانوئل چقدر بدجنسه! چرا برای ما کادو نذاشته( والله جورابامون بو نمیداد!) از کجا میفهمه که کی مسیحیه و کی مسلمون وکی یهودی و کی بیدین که بهش کادو بده یا نده؟ چهجوری خونهها رو سورت میکنه؟ تو این برهه از زمان که گفتگوی تمدنها بیداد میکنه چرا بین مردم فرق میذاره؟
خلاصه ما هر چی گشتیم امسال کادو نداشتیم که نداشتیم!
2- فیلم ِ... یعنی انیمیشن ِ " قطار سریعالسیر قطبی" زمهکیس رو نشستم تماشا کردم. یه انیمیشن هرچقدر هم پیشرفته باشه، اما برق نگاه یه آدم معمولی یه چیز دیگهست. قشنگ بود ولی گاهی از نگاههای شیشهای بچهها میترسیدم.
آخرش هم که به" باور" ماوراءالطبیعه ختم شد. اوکی! ما هم بیلیو کردیم:)
3- امسال کریسمس تلویزیون ضرغامی بیداد کرد. اونقدر راجع به حضرت مسیح و مریم و کریسمس و اینا این چندروزه فیلم و کارتون نشون داد که در تلویزیونهای کشورهای مسیحی نشون ندادن.
نمیدونم چرا تو عیدا از عمو نوروز خودمون هیچی نمیگه.
تو این دوسهروز ما هر چی تو کانالهای ماهوارهای چرخیدیم باز برگشتیم سر کانالای خودمون. هر کدوم از 5 کانال مدام برنامهی شاد و مفرح و کریسمسیداشت. اوکی! باز بهتر از اسکروچ و دختر کبریت فروشه:)
... راستش... کی ا سکروچ رو نشون میدن؟ دلم تنگ شده براش:( یه جورایی باهاش بزرگ شدم.
4- امسال دولت خودشیرین، 5000 تا درخت کاج رو قطع کرد و هدیه داد به کلیساهای ارامنه. تا پارسال بعضیها یواشکی میکندن و تو خیابونا میفروختن. حالا نون درختدزدا آجر شده و بیچارهها باید برن سرچهارراهها کبریت بفروشن!
5- تا یادم نرفته... کریسمس و سال نو میلادی به اونایی که این روزو جشن میگیرن یا نمی گیرن و به اونایی که بهش اعتقاد دارن و ندارن مبارک باشه!
بابا وقتی زمهکیس میگه بیلیو کن، بیلیو کن دیگه! مرض داری مقاومت میکنی؟
6- مردی با عبای شکلاتی!
نمیدونم عبا و شکلات چه سنخیتی با هم دارن!؟ شنیده بودم عبای دودی، عبای استخونی چرک، عبای عربی قیری، عبای ململ کفنی، عبای پشمی نوکمدادی، قهوهای سوخته، تریاکی رنگ...
بیچاره خاتمی اینهمه نقاط(شایدم نکات) مثبت داشت، یکیش هم یادتون نیومد بذارید رو وبلاگش؟ عدل رفتید سر نکات منفیش؟
لطفا یه مدت بهم شکلات تعارف نکنید! اوکی؟
هر کی اسم وبلاگو انتخاب کرده خیلی خودشیرینه!
7- چرا هیچکی برای این احمدینژاد بیچاره وبلاگ نمی زنه؟!
به جان خودم اگه کسی دست نجنبونه خودم یه وبلاگ براش درست میکنم مامان! اسمشم میذارم مردی با هالهای از نور!
8- تلویزیون لطف کرد ماجرای اعتصاب رانندگان اتوبوس شرکت واحد رو تو اخبار اعلام کرد. البته با یه عالمه نصیحت که اینکارا بده و زشته و مردم تو خیابون میمونن و... البته به رانندگان زندانی اشارهای نکرد. گفت اعتصاب به خاطر وضعیت معیشتیشون بوده.
کارکنان شرکت واحد خسته نباشید! شما یک گام مهم برداشتید! ثابت کردید که ما میتوانیم!
9- سیدی پرفروش هفته:
جان من راست بگو، آرش عاشورینیا نباید بیاد جلوم لنگ بندازه؟(ازون لنگ قرمزا )
10- از هر چه بگذری، سخن گذرگاه خوشتر است!
گذرگاه شماره 50 منتشر شد. با نوشتههایی از عباس صحرایی... محمود صفریان... امیرهوشنگ برزگر... علی میرعطایی... رویا صدر... الههی مشتاق... زیتون( این اینجا چیکار میکنه؟)... عباس مؤذن... کریم شفایی و...
50 شمارهی مجله یعنی 50 ماه تلاش... امیدوارم موفق باشن و ماهم زنده باشیم و شمارهی 100 و 500 و 1000 رو هم مجانی بخونیم:)
11- آه...
سهم من اینست!
(کوش؟)
12- همیشه موقع نوشتن خوابم میومد... امشب اصلا یادم نمیاد چیا میخواستم بگم. باید یه جایی یادداشت کنم. الزایمر جان حالا حالاها نیای ها... آرزوها داریم هنوز...
13- برای اطمینان یه شماره بذارم شاید یادم اومد:ـ)
۱۴- کادوی گمشدهم پیدا شد:) همون بهتر که پاپا نوئل نیاوردش!
دوشنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر