دوشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۴

برای این‌ها ما سیبل‌های متحرکی بیش نیستیم

1- شب، تار
شب، بیدار
شب، سرشارست
زیباتر شبی برای مُردن
آسمان را بگو از الماس‌ها ستاره‌گانش خنجری به من دهد...
(شاملو)

2- اما شاملو جایی دیگر هم گفته:
چه‌گونه مرگ
شادی‌بخش‌تر از زندگی‌ست؟

پس فعلا زندگی کنیم ببینیم چی‌میشه:)

3-http://www.ghabil.com/article.aspx?id=401
دو نویسنده‌ی سوئدی از سال 1999تا 2003 چندبار به ایران اومدن و سفرنامه‌ای نوشتن. این دو دیداری هم از منزل شاملو واقع در دهکده‌ی کرج داشتن. موقعی که مشغول صحبت با آیدا بودن، دوست قدیمی‌شاملو سر می‌رسه و شروع به تعریف و تمجید‌ از شاملو می‌کنه:
"شاملو بزرگترين شاعر پس از حافظ است! او بزرگترين شاعر ما در ۷٠٠ سال اخير است! نابغه‌اي بزرگتر از او نمي‌تواند وجود داشته باشد! شاملو قله‌ي والاي شعر فارسي است، اين همه شاعر قبل و بعد از شاملو در مقايسه با او تپه‌هاي توسري‌خورد‌ه ‌اي بيشتر نيستند!"
و بعد با دوتا شروع می‌کنه دعوا که "چرا شما سوئدی‌ها جایزه‌ی نوبل رو به اون ندادید؟!" این دوتا هاج و واج می‌مونن که "مگه ما چیکاره‌بیدیم" و بقیه‌ی ماجرا که در سایت قابیل می‌تونید بخونید.
با این‌که من شعرهای شاملو رو خیلی دوست دارم و خیلی‌وقتا حس‌کردم حرف‌های دل ‌منو می‌زنه. از روزی که شعرهای شاملو رو می‌خونم شعرای شاعرای دیگه کمتر به دلم می‌شینه.
اما معتقدم تمجید و ثناهای غلو‌آمیز از یه هنرمند در نهایت به ضررش تموم می‌شه.

4- شاید دلیل این حساسیت‌ها این باشه که خود حکومت به هنرمنداش بهای لازمو نمی‌ده و دوستدارانش می‌خوان این خلأ رو پر کنن.
این روزا شاهدیم که چطور مرگ مؤذن‌زاده‌ی اردبیلی و محمدرضا آقاسی شاعر اهل‌بیت و دفاع مقدس بود در رسانه‌ها بازتاب داره. تلویزیون مرتب تصویرشونو نشون می‌ده و صداشون رو پخش می‌کنه. هر روزنامه‌ای رو که باز می‌کنی حتما مطالب و عکس‌هایی از این دو هست. اما وقتی هنرمند مردمی که منتقد ایناست فوت می‌کنه، دریغ از یه خبر خشک و خالی. افسوس...

5- اووووه... چقدر مردم بی‌جنبه‌ن!!! به خاطر کشته‌شدن یه پسر 20 ساله به دست یه روحانی لباس‌شخصی چه سروصدایی به‌پا کردن!
بده با شعبده‌بازی آمپولای انسولین مامانش در جیبش تبدیل شده به مواد مخدر؟ شما از هنر شعبده‌بازی چی سرتون می‌شه آخه؟؟

ماجرا از این قراره که همین چهارشنبه پسر20 ساله‌ای به نام"علی احمدی‌پور" متولد آمل، ساکن گوهردشت کرج که قرار بوده 2 ماه دیگه هم عروسی‌کنه. می‌ره تهران برای مامانش که بیماری دیابت داشته آمپول انسولین می‌خره و با مترو برمی‌گرده کرج.
از در ساختمون مترو که میاد بیرون دو تا دختر جوون می‌بینه. حالا متلکی می‌گه یا نمی‌گه نمی‌دونم اما طفلکی خبر نداشته کاسه‌ی داغ‌تر از آشی، روحانی خلع‌لباس‌شده و گنده‌لاتی که اتفاقا ساکن دهکده زیباییه که منزل شاملو هم اونجاست و همه چیو زیر نظر داره. طرف احساس ریاست و صاحب‌مملکت بودنش گل می‌کنه و اسلحه‌شو از جیبش در میاره و می‌دوه طرفش اول لگدی محکم به پشت پای علی می زنه و بعد اسلحه رو می‌ذاره رو شقیقه‌ش. اینجا دو روایت هست. یکی می‌گه علی معذرت خواسته و اون‌یکی می‌گه گفته به شما چه مربوط دخالت می‌کنی. اگه جرأت داری بزن. حاج‌اقا ‌گنده‌لات هم نامردی نمی‌کنه و شلیک می‌کنه به‌طوری‌که مغز علی متلاشی می‌شه.
حاج‌آقا قبل از اینکه مردم بهش از گل نازک‌تر بگن به طرف دفتر حراست مترو می‌ره و کارتشو نشون می‌ده و اونا هم با سلام و صلوات می‌برنش تو. نه دست‌بندی به دستش می‌بندن و نه حتی اسلحه‌شو می‌گیرن.
حاچ‌آقا قبلا امام جمعه‌ی یه‌شهر بوده که بعد از کثافت‌کاری‌هاش خلع لباس شده بوده. از اون‌جایی که در این حکومت آدم‌بدا بعد از کنارگذاشته‌شدن از کاری فوری یه‌کار مناسب‌تر بهش پیشنهاد می‌کنن و می‌شه معاون اجتماعی و ارشاد فرماندهی انتظامی استان تهران.
آمپول‌های انسولین در جیب علی تبدیل می‌شه به مواد مخدر. کارت تعمیرگاهی که ماشینش در اونجا در حال تعمیر بوده ندیده گرفته می‌شه و به خانواده‌ش اطلاعی نمی‌دن.
از کرامات شیوخ محل تولد علی که آمل بوده تبدیل می‌شه به شهر شرورپرور فیوج و شروع می‌کنن براش پرونده‌ساختن که با حاج‌آقا دعوا و کتک‌کاری کرده.
سردار عبدالهی افاضات فرمودن که "همیشه نباید مأموران در صحنه‌ها کشته شن." و گفتن که "مأموران ناجا باید همیشه برای ارتقای مهارت‌های فردی اسلحه‌کشی تمرین داشته باشن."
خوب این‌همه جوون تو این مملکت هست، سیبل‌های متحرک. بفرمایین تمرین کنین!

با اینکه معمولا مردم توی اینجور موارد به سختی حاضرن وقت بذارن و برن پاسگاه برای شهادت. تا حالا حدود 20 نفر رفتن مشاهداتشون رو که همه‌ش به نفع علی بوده نوشتن و امضاء کردن. و از حاج‌آقا اعلام انزجار.
همه فکر می‌کنن با این پرونده‌سازی‌ها احتمالا علی مقصر شناخته می‌شه و حاج‌آقا نه تنها زندانی نمی‌شه که شغل مهمتری هم می‌گیره.


آقا جان ما اگه نخواهیم برای این حاج‌آقاهای فاسد بشیم هدف تمرینی و سیبل‌های متحرک، چیکار باید بکنیم؟

پ.ن.۱

جالب اینکه حاج‌آقا ساکن دهکده‌ی فردیس کرجه( همون‌جایی که خونه‌ی شاملوئه) و در یک ویلای بزرگ و شیک زندگی می‌کنه. و به خاطر عربده‌کشی‌هاش همه‌ ازش می‌ترسن.

پ.ن.۲
ديشب ساعت ۲ نصف‌شب نشستم اين پست رو با چند شماره‌ی ديگه نوشتم ولی هر کاری کردم به اينترنت وصل نشدم. صبح هم پاشدم ديدم از شماره ۴ به بعد save نشده. ۵رو الان دوباره نوشتم.شماره ۶ام در مورد طایفه‌ی فیوج بود و ۷ و ۸ در مورد خاطره‌هام که اگه بشه دوباره می‌نویسمشون.


10:03 | Zeitoon | نظرها(0)

۲ نظر:

ناشناس گفت...

یه نفر می گفت تو ایران برا ارتقاء بایستی حتماً یه کار خلاف بکنی تا بالا دستی ها بفهمن که زیر دستشون آتو داری و بندو آب نمی دی ...

ناشناس گفت...

سلام گلک - با بهترین ارزوها - پست جالب بود کلی دلگ گرفت - مرسی سرزدین-یلدا
shabeyalda.com