شنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۵

می‌شه زیستن عزیز، رهبر موسیقی خلقی، چیزی از آدم بخواد و آدم انجام نده؟!
- نه که نمی‌شه.
اینم سرود "خلق پیشتاز" که با آهنگ "وِن‌سِرِموس" خونده می‌شه. ون‌سرموس سرود پیروزی مردم کوباست.
اول آهنگو داون‌لود کنید. بعد...
صداتون رو از حالت فالشی خارج کنید. آهان... کمی سرفه... خوب آب هم بخور....حالا بخونید... نه آقا چرا داد می‌زنی... خانم چرا اینقدر جیغ‌جیغویی می‌خونی...با آهنگ. به چوب رهبری ارکستری زیستن هم توجه کنید... خوب... یک... دو... سه... شروع!
تا سیاهی شود روشنی
آسمان کو ببارد همی
ابر تیره شود چاک و ریزد
از دل خود سیاهی دمی.
سیل جوشان فریاد خلق
می‌خروشد ز کام وطن
می‌زند پنجه بر فقر و ظلمت
می‌کشد صبح روشن به تن.
اتحاد خلق ایران، راه آزادی ملت است
انقلاب از اجتماع مشت خلق زحمتکش است.
روحِ جنبش می‌درخشد
از تماس داس و چکش( الان چریک‌فدایی‌ها کیف می‌کنن و حالت نوستالژیک بهشون دست می‌ده!)
خلق پیشتاز می‌کشاند
چرخ نیلوفری را به پشت.
کارگر، دهقان، پیشه‌ور( الان توده‌ای‌ها ذوق‌زده می‌شن. ای بابا... احساساتتونو کنترل کنید و بقیه‌ی سرودو بخونید)
پایه‌ی جنیش توده‌اند
می‌خروشد از فقر ایران
بانگ جوشان پیشتاز حلق
حق توده ایمان ما
قدرت خلق در مشت ما
سرخی این خورشید سوزان
از شرار خون شهداست
انقلاب سرخ ایران
راه آزادی ملت است( آهای... تو چرا یواشکی قر می‌دی؟ این یه سرود انقلابیه. مشتتو باید گره کنی و بخونی. آهان خوب شد. پا کوبیدن هم مستحبه)
انقلاب از اجتماع ِمشت خلق زحمتکش است( عرض نکردم مشت می‌خواد؟)
روح جنبش می‌درخشد
از تماس داس و چکش( اگه بهم بخورن نمی‌دونید چه صدایی می‌ده این روح جنبش)
خلق پیشتاز می‌کشاند
چرخ نیلوفری را به پشت!!( این خطو محکم بگو! آهان... آفرین...وای... موهای تنم سیخ شد)
حالا از اول....
تا سیاهی شود روشنی......دام دام
آسمان گو ببارد همی... دام دام
...
اینم اسپانیشش:
Artista: Inti-Illimani
Album: Viva Chile
Titolo: Venceremos

Desde el hondo crisol de la patria
se levanta el clamor popular,
ya se anuncia la nueva alborada,
todo Chile comienza a cantar.

Recordando al soldado valiente
cuyo ejemplo lo hiciera inmortal,
enfrentemos primero a la muerte,
traicionar a la patria jamás.

Venceremos, venceremos,
mil cadenas habrá que romper,
venceremos, venceremos,
la miseria (al fascismo) sabremos vencer.

Campesinos, soldados, mineros,
la mujer de la patria también,
estudiantes, empleados y obreros,
cumpliremos con nuestro deber.
Sembraremos las tierras de gloria,
socialista será el porvenir,
todos juntos haremos la historia,
a cumplir, a cumplir, a cumplir
-------------
شیطونه می‌گه از دست بعضی ها نظرخواهیمو ببندم ها...ولی فرشته‌هه می‌گه وایسا شاید فهمیدن که آزادی به معنی آزادی در فحش دادن و توهین نیست.

نوشته شده در شنبه هفتم مرداد 1385ساعت 2:15 توسط زیتون در بلاگفا

چهارشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۵

1- عادت دارم هر چند وقت یک‌بار چندتا هزاری از خرجی خونه که اضافه میاد، یه جایی قائم کنم و روزی که من یاسی‌با پول کم میاریم یهو رو کنم و هر دومون رو خوشحال!
سعی می‌کنم خودم هم یادم بره چقدر، کجا گذاشتم. تابعدا برای خودم هم سورپریز باشه.
سی‌‌با اصلا به فکر پس‌انداز نیست و هر چی تو جیبش باشه خرج می‌کنه.


چند وقت پیش یکی از اون روزایی بود که در اثر ولخرجی پولامون تموم شده بود و باید می‌رفتم "بگرد‌بگرد".
تو جیب مانتوی قدیمی و کاپشن و بارونی. توی جا‌جورابی. توی جعبه‌ی لوازم آرایشی که معمولا ازشون استفاده نمی‌کنم و تو جلد دوربین عکاسی و خلاصه هرجایی که کمتر می‌رم سروقتشون
( لطفا برای دزدی نقشه نکشید که جاشون رو عوض می‌کنم ازین به‌بعد:) )
خیلی شد... با خوشحالی مرتبشون کردم و شمردم. با پول‌های کیفم تقریبا یه صدتایی اسکناس هزارتومنی شد.
گذاشتمش جایی که من و سی‌با پولای مشترکمون رو می‌ذاریم. گفتم شب سی‌با میاد می‌بینه خوشحال می‌شه.
توی گشتن به کیف قدمی برخوردم که مامانم بهم داده. کیفی پُر از یک‌قرونی، ده‌شاهی، دوزاری، پنج‌زاری ویه‌تومنی و دوسه‌تا اسکناس دوتومنی و پنج‌تومنی قدیمی!
یه‌سال عید مامانم تو خونه‌تکونی خواسته بود این کیفو بندازه دور و من ازش خواستم بدتش به من. همون موقع با حسرت برام تعریف کرد که در دهه‌ی چهل و حتی پنجاه چه چیزایی می‌شده با این پولا خرید.
بستنی کیم سی‌شاهی( یک‌ریال+ دهشاهی) قیفی بزرگ و لیوانی الدورادو 2 زار. دوره‌گردها زالزالک و گلابی جنگلی و گوجه سبز میاوردن تو کوچه‌ها و یه عالمه می‌دادن دوزار. هندونه‌های کوچولو یه قرون... دیگه چی؟ یادم رفته... آهان لبو، باقالی، بلال ( چرق و چوروق می‌کنه بلال، کوچه‌رو شلوغ می‌کنه بلال)... و...
و اگه بچه‌ای روزی پنج‌تومن نه، حتی اگه روزی یه تومن یا پنج ریال از باباش می‌گرفته نونش تو روغن بوده و می‌تونسته کلی خوراکی بخره تازه یه عالمه هم پس‌انداز کنه.
با پولا ور می‌رفتم و رفته بودم تو عالم خیال. پس این کیف یه زمانی یه گنج به حساب میومده. اما حالا چی؟
الان همین صدتا هزاری‌ها که از هفت‌سوراخ پیداشون کردم. برای خرج یک‌هفته هم کمه. بدیش هم اینه که اگه با 20 تا هزارتومنی بری خرید و بتونی یه چیزایی بخری چند هفته بعدش قیمتا اونقدر بالا رفته که نصف اونارم نمی‌تونی بخری.

آه...قبایم رو کجا بیاویزم که خدا خوشش بیاد...

2- چند وقت پیش سوار اتوبوس شدم و یه صدتومنی دادم. بقیه‌ی پولمو گذاشت کف دستم و من نگاه نکرده گذاشتم تو کیفم. موقع برگشتن اومدم پولا رو بدم به راننده اتوبوس، دیدم راننده‌ قبلی نامرد جای پنج تا ده‌تومنی نقره‌ای گنده ، پنج تا یه‌تومنی نقره‌ای گنده بهم داده.
فکر کنم اونم از مامانش یه کیف پول قدیمی گرفته و بهترین راه خرج کردنش هم دادن به هالوهایی مثل من دونسته:)
دقیقا یک هفته بعد این جریان تکرار شد و این دفعه به جای ده تا ده‌تومنی طلایی ده تا یک تومنی طلایی گرفتم. از یه راننده تاکسی... که داد دستم و گاز داد و رفت.
اینو گذاشتم برای عروسی داداشم که محکم بندازم تو کله‌ش!

3- نشریه‌ی گذرگاه شماره 57 منتشر شد.
مژده:‌ ازین شماره نشریه‌ی گذرگاه با فونت یونیکد منتشر می‌شه.