شنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۴

بر تأتر شهرمان چه‌ رفته‌ست؟

1- من‌وتو یکی دیده‌گانیم
که دنیا را هر دم
در منظر خویش
تازه‌تر می‌سازد...
(شاملو)

2- من از شهر خون‌وقیام تهران می‌آیم.
خیلی مسخره‌ست. دوتا آیت‌الله دیروزو عیدفطر اعلام کردن و بقیه‌ که اکثرا چاکران درگاه اسمشو مبرن امروزو!
استاد دانشگاه روزه‌بگیری دیروز می‌گفت. تو قرآن هم نوشتن که هر ماه قمری 29 روزه حالا چطور اینا 30 روزش کردن ما موندیم.
بدبختی اینه که گویا در روز عید فطر روزه‌گرفتن حرامه و این استاد می‌گفت ببین اینها چطور ماهارو به گناه وادار کردن:)
یکی از خنده‌دارترین صحنه‌های عمرمو تو تلویزیون دیدم. داخل هواپیمایی، دم غروب بر فراز آسمان، چندنفر آخوند و حزب‌اللی با تیپ‌های خفن و یه‌من ریش که حرفه‌‌ی اصلیشون هلال-‌ یابیه٬ دوربین و تلسکوپ به چشم داشتن آسمونو نگاه می‌کردن و دنبال هلال می گشتن. بیچاره خلبانه گه‌گیجه گرفته بود از بس چرخیده بود تو هوا. از خنده ولو شده بودم رو زمین.
پس 1400 سال پیش که هواپیما و تلسکوپ و دوربین نبوده مسلمونا چیکار می‌کردن؟ به‌خدا دنیا مسخره‌مون می‌کنه!
بگذریم. تیتر راجع به تهرانه، تو تموم خیابونای تهران یه صندوق شیشه‌ای گذاشتن و یه خواهر زینب پشتش نشسته و بزرگ روش نوشتن محل انداختن فطریه! و زیرش اضافه کرده بود نفری 750 تومن. خوشبختانه از پشت شیشه می‌شد دید که تو هر کدوم از صندوقا بیشتر از دوسه‌هزار تومن پول نیست. اینا متوجه نیستن که مردم دیگه بهشون اطمینان ندارن؟!
باور کنید اگه من یه صندوق می‌ذاشتم و روش می‌نوشت "زیتون: برای کمک به ساختمون تأتر شهر و جلوگیری از ساختمان مسجد در کنارش" خیلی بیشتر از اینا جمع می‌شد! چرا؟ الان می‌گم...

3- بدون اختیار اول یک‌راست رفتم سراغ تأتر شهری که خیلی دوستش دارم!
مدتها بود که هر وقت از کنار ساختمان زیبای تأتر شهر رد می‌شدم و منظره‌ی گودبرداری کنارشو می‌دیدم اعصابم بهم می‌ریخت. پرده‌های آبی بلندی که دور زمین مسجد، که در واقع متعلق به تأتر شهره بوده و به دستور مستقیم مقام معظم(!) رهبری اشغال شده، کشیدن٬ به جای رنگ آرامش، زور و خشونت رو بهم القا می‌کرد.
حدود یک‌سال و نیمه که با پررویی هر چه تمام‌تر خیابون شیرزاد، خیابان جنوبی پارک دانشجو، رو به زمین اضافه کردن.
آخه کی دیده یه خیابونی که اتفاقا زیاد هم دراون رفت و آمد می‌شه بندازن رو یه زمین(تازه زمین غصبی)! و عین کنه بچسبن به ساختمون تأتر شهر؟؟؟
امروز دیدم پرده‌های آبی این‌دفعه چند متر جلو اومده و سالن قشقایی و کارگاه دکور سازی تأتر شهر رو هم دربرگرفته! بی‌اختیار اشک از چشمام سرازیر شد.
زیرشون خالی خالی بود و فکر کنم نزدیکه که تالار اصلی ترک برداره و آسیب ببینه.
خانمی بهم نزدیک شد و وقتی حالمو دید فکر کرد اشک عشق‌و عاشقیه. گفتم عاشقی هست اما نه اونجور که شما فکر می‌کنید. یکی از عشقام این تالار بود که دارن از بین می‌برنش.
رو اون نیمکت‌های سیمانی نشستیم. دیدم خانمه توپش از من پرتره! هر چی فحش بلد بود کشید به جون اینا!
- عزیزم٬ اینا نمی‌خوان هیچ اثری جز آثار اسلامی توی ایران بمونه!
ـ اینا با فکر و اندیشه مخالفن! تأتر شهر هم نماد اندیشه‌س. هنرمندای تأتر به ما آگاهی می‌دن و اینا دوست ندارن مردم آگاه بشن!
- دوست دارن مردم فقط بشینن و تو مسجد نماز بخونن و هر چی پیش‌نماز گفت عین بز اخفش گوش کنن و برن خونه‌هاشون.
چند نفر به ما نزدیک شده بودن و اونا هم همراهی می‌کردن. همه‌ی دلا خون بود.
- آخه مگه نمی‌گن نمی‌شه تو جای غصبی نماز خوند. پس این مسجد به چه دردی می‌خوره؟
- خیلی خنده‌داره! تو سالن نشستی تأتر بیضایی نگاه می‌کنی یهو صدای نوحه و روضه از مسجد بیاد!
- روضه‌ی علی‌اکبر در مسجد همزمان با نمایش چیستا یثربی چی از آب در میاد! موزیک متن هم احتیاج نداره.(خنده‌ی حضار)
- روضه‌ی جعفر طیار با تاتر پنجره‌ها..(خنده)
- مجلس ختم تو مسجده و مردم سیاه‌پوش و زنان چادری دارن وارد مسجد می‌شن و ازاون طرف خانوم‌های سانتی‌مانتال و کم حجاب و شلوار برموداپوش و پسرای موبلند و ریش‌ماهواره‌ای از اون طرف با بگو بخند وارد تأتر می‌شن!
- همین دیگه! اینا منظورشون این بوده که بین مسجد و هنرمندا تقابل ایجاد کنن.
- همسایه‌ها نامه جمع نکردن اعتراض کنن؟
- مگه کسی گوشش بدهکاره. چرا من خونه‌م همین نزدیکی‌هاست. گفتن اگه تنت می‌خاره اعتراض کن. با مقام رهبری اسمشو نبری که نمی‌تونی دربیفتی!
- رهبر که ادعای هنردوستی داره!( همه با شماتت نگاهش می‌‌کنن نطقش کور می‌شه!)
فحش‌ها که زیاد می‌شه می‌رم کنار. دیگه جو مردونه شده. گاهی ریشوهای مشکوکی میان و سرک می‌کشن.
اشکم قطع شده و جاش رو به عصبانیت داده.

پ.ن.
گویا قراره روز یکشنبه حدود ۶۰ خبرنگار برن برای تهیه‌ی خبر! قالیباف و از طرف مقام معظم اسمشونبری هم میان برای جواب(!)
- می‌گن مهندسی که ساختمان تاتر شهر رو طراحی کرده موضوع رو شنیده و داره میاد ایران.
- آقا٬ برید سر وقت شماره‌ی ۱ مطلب قبلی و یه حالی بهش بدید:) گرچه عین گربه‌ی مرتضی‌علی هیچیش نمی‌شه!

4- از هنرمندای تأتر و سینما و تلویزیون و... خواهش می‌کنم زودتر حرکت اعتراض‌آمیزشون رو شروع کنن. ما مردم هم دنبالشون هستیم. فکر کنم نابودی مراکز هنری و فرهنگی یکی از کثیف‌ترین سیاست‌های اینا باشه!

5- جنگ کرست‌ها
از جلوی کرست‌فروشی مادام ایزابلا رد شدم(کمی پایین‌تر از تاتر شهر). جمعه‌ها بسته‌ست. چند سالیه یه کرست‌فروشی عدل اومده بغل دست مادام ایزابلا( که صاحبتش ایزابلا نمی‌دونم چی‌چی میانسه. تابلوی اجازه‌ی کسبشو خوندم ها اما فامیلیش یادم رفته. تاریخ‌تولدشو دیدم 84 سالشه ) و اسمشو گذاشته کرست‌فروشی مادام! عجب پرورئه! فکر کنم این‌یکی مسلمون باشه. ما مسلمون‌زاده‌ها عادت به این کارا داریم.
جالب اینجاست که مادام ایزابلا یه قوانینی واسه‌ی خودش داره و روزای تعطیل تعطیله. به موقع باز می‌کنه به موقع می‌بنده. اما این‌یکی کپی‌کاره همیشه بازه که مشتری‌های ایزابلا رو بدزده!
مادام ایزابلا هم نوشته‌ی کوچک باادبانه‌ای روی درش زده که کرست‌فروشی مادام ایزابلا هیچ رابطه‌ای با مغازه‌ی بغل‌دستیش نداره. و بغل دستیش هم یه تابلوی گنده‌با حروف‌درشت نوشته:
کرست فروشی مادام هیچ رابطه‌ای با مغازه‌ی بغل دستی نداره! رو که نیست!

6- یکی از دوستای دانشجوئم مدتیه شبا به عنوان منشی پیش یه آقای دکتر زنان کار می‌کنه.
اون‌روز که رفتم بهش سر بزنم دیدم یه نوشته بالای سرش هست که: " گواهی سلامت ده ‌هزار تومان"
گفتم منظورش گواهی سلامت پرده‌ی بکارته؟!! گفت آره!
کنجکاو شدم.
- مراجعه‌کننده زیاد دارید؟
- تو این مدتی که من اینجام(3 ماه) 4 مورد.
- دختر با کی اومده؟ مادر شوهر؟ شوهر آینده؟
- نه دختر با مادر خودش میاد. خیلی هم خجالت می‌کشه طفلی!
- می‌شه تعریف کنی.
- بذار یه مورد خیلی بامزه‌شو بگم. درست سر یه عقد بین دو خونواده دعوا شده بود. به عاقد می‌گن دست نگه‌دار. وایسا تا برگردیم . وسط مهمونی پا شدن اومدن مطب.
دختر بود با مادرش و پسر هم با مادرش. دختر از خجالت داشت آب می‌شد. به دکتر گفتیم اورژانسیه. دکتر تأئید کرد. داماد ده تومن داد به دکتر. مادر عروس هم از خوشحالی پنج تومن داد به من!
- مراجعه‌کننده برای دوختن پرده هم لابد کمه؟
- نه بابا! تا دلت بخواد! تا روزی ده‌مورد هم شده داشتیم! در گوشی میان بهم می‌گن یا صبر می‌کنن همه بشینن تو اتاق انتظار بعد با خجالت سوال می‌کنن. یا هیچی بهم نمی‌گن. وای‌میسن نوبتشون بشه با خود دکتر مطرح می‌‌کنن.
- اونا با کی میان؟
- 90 درصد تنها میان. بقیه یا با دوست‌پسرای سابقشون میان که خرجی بندازن رو دستش و چند مورد هم با مادرشون یا دوستشون اومدن.
- دکتر چقدر می‌گیره؟
با خنده: آقای دکتر اصلا ازین‌کارا خوشش نمیاد. اگه برن تو مطب، دعواشون می‌کنه و می‌ندازتشون بیرون!
بعد دوستم اضافه کرد: البته خیلی‌ها هم تلفنی مسئله‌شونو می‌گن. روشون نمی‌شه بیان شناخته شن. همه‌م می‌گن یه دوست‌داریم اینجوری شده. دکتر ازین کارا می‌کنه؟
- دکتر مذهبیه؟ یعنی مخالف رابطه‌ی جنسی قبل از ازدواجه؟ یا...
- نه بابا.
- پس گواهی سلامت برای چی قبول می‌کنه؟
- فکر کنم دکتر برای همه سلامت رو تأئید کنه... فقط می‌گه پسر و دختر قبل از رابطه‌ی جنسی بد نیست برن دکتر. انواع و اقسام پرده داریم و ممکنه بعضی نوعاش خیلی دردناک باشه یا اصلا پاره نشه و احتیاج به عمل داشته باشه. باید پسر بدونه چه رفتاری با دختر داشته باشه. بعضی نوعاش مراقبت ویژه می‌خوان .بعضی نوعاش اصلا همراه با خون‌ریزی نیست می‌خواد به پسر بگه یه وقت فکر بد نکنه و...
- اما از اسمش"گواهی سلامت" اصلا خوشم نیومد!
(لابد تو دلش گفت: به درک که خوشت نیومده)

7- یه فلش طنز جالب از ترانه‌ی "اجازه‌" ی داریوش...

8- رودهن دات کام...(اشکال نداره اینو گذاشتم اینجا؟ فیلش نکنن یه وقت!)

9- جواب به کامنت‌های قبلی و غلط‌گیری بمونه برای بعدا.

10- به دفاع از امید امیدی برخیزیم!
و این پتیشنی که شدیدا برای من فیلتره امضاء کنیم!

11-آفتاب ماهنامه‌ی ادبی اجتماعی دانشجویان دانشگاه واترلو...(جنگ‌های واترلو همین‌جا اتفاق ‌افتاده؟)

۱۲- مقاله‌ی جالبی از مژگان ایلانلو(من تاحالا فکر می‌کردم مژگان اینانلوئه): شيرزنان جهان آسوده بخوابيد!

۶ نظر:

Donya گفت...

بعد از 1400 سال و پيشرفت علم و تكنولوژي باز نه اول ماه پيداست، نه آخرش!! آخه اين چجور ماهيه كه همش گم و گور می شه؟
چه مسخره و دردناك!!
من جای اون دختره بودم ديگه برنمر چه گشتم سر ه سفره ی عقد. ازدواج به چه قيمتی؟

ناشناس گفت...

زیتون خانم سلام.زیتون خانم آیا شما معتقد هستید که بکارت رو قبل ازدواج باید از دست داد؟زیتون آیا خودتون قبل از ازدواج بکارتتون را از دست داده بودید؟اگر نه چرا؟

ناشناس گفت...

زیتون سلام.زیتون عزیزم نوشته ات را در مورد "گواهی سلامت" خوندم .شکر خدا که تو دختر سر براه و محجوبی بودو بکارت گرانبها ی تان را تا شب زفاف حفظ کرد.اصلا شما به گواه سلامت احتیاج نداشتی. سیبا شاهد و حی و حاضر است و آمادگی دارد که شهادت بدهد که تو "بکر" بودی. اصلا سیبا چه رنجها کشید تا آن بکارت تو را پاره کند .سیبای بیچاره شش ماه تمام تلاش کرد تا تار عنکبوتهایی که دورادور "بکارتت" را فر گرفته بود کنار بزند بعد از شش ماه تلاش مستمر برای لایروبی "واژنت"انهم به کمک دو تن از پاکبانان زحمت کش شهرداری که از همکاران سیبا بودند تازه موفق شدند ان بکارت بیچاره شما را از دست تار عنکبوتهای نیم قرن گذشته پاک کنند.بعد از پاکسازی ان "سولاخ"تازه ماه ها سیبا رنج کشید تا بکارت مبارک زیتون را ازاله کند.چون در اثر مرور زمان بسیار محکم شده بود حالا مردم فضول بیایند و پشت سر زیتون و بگارتش حرف بزنن!!!؟؟؟الهی خیر نبینن.الهی به روزگار سیبا بیفتند.عزیزم به حرف مردم گوش نکن.بکارت شما از جنس دیگهای بود سالم و دست نخورده

ناشناس گفت...

سلام زيتون جان
ميتوني فايل (حاج علي- گادفادر) رو برام بفرستي نميتونم از تو سايت بازش كنم چون فيلتر شده است. ممنونت ميشم. آدرسم اينه:
zari_xxxx@yahoo.com
مرسي

ناشناس گفت...

زیتون سلام.با با این سیبا چه نابغهای بود جهان خبر نداشت.ای کیوی سیبا بالتر از البرت انشتین و ماکس پلانک هست ام تا حالا پوشیده مانده بود بدون شک این کشف ایشان در خاموش کردن جارو برقی برای در اوردن نایلون در تاریخ اکتشافات علمی جاودان خواهد ماندو مواظب فرار مغزها باش یه روز سیبا این متفکر بزرگ به امریکا نگریزد و تو را بیوه کند. سیبا بابا تو ته آی کیو هستی و ما نوی دونستیم

ناشناس گفت...

زیتون سلام
قابل توجه زیتون
بیوه زنان را برایگان مگایید
عبید زاکانی
حالا اگر سیبا با تو این کار را می کند .حلال زاده به داییش رفته 00(گفتی که دایی سیبا با یک بیوه ازدواج کرده)