پنجشنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۴

فطریه‌ی ویزیتورای امشبم رو من باید بدم؟ ددم وای...

۱- بعضی‌ها چقدر اعتقاد به اعمال خصمانه دارن!
من که دلم برای رئیس‌جمهورک محبوبمون سوخت و با موس نجاتش دادم:) گناه داره بابا...

۲- هر کی امشب به وبلاگم بياد فطريه‌ش بر من واجب می‌شه؟
آخه ما يه زمانی شب عيد فطر رفتيم مهمونی. صاحب‌خونه گفت خوب شد تعدادتون کمه. گفتيم چرا؟ گفت آخه فطريه‌تون بر ما واجبه. شما ديگه ندين.
شايدم تو وبلاگستان برعکس باشه. يعنی هر کی اومد اينجا باید برای منم فطريه بده:)

۳- آفرين پويا جان... خيلی زيباست...

۴ نظر:

Abchinus گفت...

همينجور كه رييس جمهورمونو با موس توي دستت گرفته‌اي ، توي صفحه حركتهاي نامنظم و بريده بريده بكن ببين چقدر بامزه ميشه:))

ناشناس گفت...

این الفنون عجب بدن نرمی داره ها

ناشناس گفت...

زیتون جون سلام .خوب هستین؟زیتون جون نماز روزتون هم قبول .عید سعید فطر رو به شما تبریک میگویم.انشاءالله صد عید فطر دیگه زنده باشی و مطلب بنویسی.زیتون جون فرا موش نکنی که فطریهء منو بپردازید و اما این هم هدیه من بعنوان عیدی تقدیم زیتون عزیزم .شما را به خدا می سپارم.هدیهء منو بپذیر.لطفا .تا بعد
http://quran.muslim-web.com/index.htm?

ناشناس گفت...

سلام زیتون جان .امیدوارم خوب باشید و مطالب بکر و جدید بنویسید من هر و قت که سراغ رایانه مایم حتما به شما سر می زنم.اما زیتون جان من با خواندن کامنتهای حدود دو هفته پیش یک مطلب در جواب انها به زبان الکن و طنز نوشتم امروز که فرصت داشتم خواستم که مطلب را به سمت زیتون ارسال کنم ام اول نگاهی به اظهارات تازهتون انداختم اثری از اخم و ناراحتی در چهر شما دیدم به کامنتها مراجعه کردم دیدم بله از دست کامنت ها ناراحت هستید زیتون جان این جاست که شما تحمل فوقالعاده تون را نشون بدهید.من می خواستم صرفنظر کنم و دیگه نفرستم چون من هم از قول منقدین شما به سن اشاره کرده بودم .زیتون عزیزم باور کن من فقط جنبه شوخی دارد نه قصد اذیت شما . من به شما عادت کرده ام اگر هر روز به زیتون سر نزنم کسل می شوم .باور کن زیتون جان من هیچ ارتباطی به ان کامنت نویسها ندارم ولی در نوشتن این صفحه نیمنگاهی به حرفها و منطق انها داشته ام.پس از من نر نجی ومطلب من را تا اخر بخوان ویک لبخند هم بزن قربون شما زیتون گل .از دور می بوسمت به امید روزی که از نزدیک ببینمتون. این هم مطلب من.لازم به ذکر است من دانشجوی ترم سوم علوم سیاسی هستم.
زیتون جون درود فراوان.نوشته ای که از شنیدن نام مرگ هراس دارید باید هم داشته باشید شاعر می گوید:که
عمر چون گذشت از بیست
نشاید که چون غافلان زیست
و همانطور که میدانید شما حدود دو ضربدر بیست و اندی از عمر را پشت سر گذاشته ای و بانگ رحیل را بارها و بارها شنیده ای.به هر حال بقول فردوسی:شکاریم همه یکسر پیش مرگ...ا
زیتون جون این روز ها واقعا کامنتها از متن شما زیادتر و خواندنی تر شده اند من مستقیم سراغ کامنتها میروم کامنت نویسها شیوا و مطالب جدید می نویسند
مخصوصا نوشته خانم عاطفه خیلی زیبا و دل انگیز بود برای چند لحظه فکر کردم که تو مردی و نوشته عاطفه اشک مرا هم سرازیر کرد فقط نوشته عاطفه جون اینو کم داشت

انا لله و انا الیه راجعون!


گشت پنهان آفتابش زیر میغ
زو جدا شد جان شیرین ای دریغ
قطرهای بود او در این بحر مجاز
سوی دریای حقیقت رفت باز
(عطار نیشابوری)


با نهایت تاسف و تاثر در گذشت ناگهانی بانوی فرزانه و ادیب یگانه آن کنز مکنون حاجیه خانم زیتون عظیمی ((بخا طر محل سکونت در عظیمیه-.)).. را به علت سکته قلبی اعلام می کنیم به همین مناسبت مجاس ختمی در بزرگداشت آن بانوی فرزانه از ساعت ...تا ساعت... روز یکشنبه ... در مسجد... برگذار می شود زیتون آزاده ای شریف،فروتن!!وپاکباخته ای بودکه تمام توان خود را در خدمت آرمانهای آزادی خواهانه و عدالت جویانه گذاشت . یکی از چهره های پر توان و مرموز که مغناطیسش همه را بخود جذب کرده فیلسوف،شاعر،نویسنده،جامعه شناس،ادیب،سیاستمدار،روزنامه نگار،مورخ،فقیه،منتقد فیلم و سینما....حاج خانم زیتون است او یکی از غولان اندشه و فکر است که هر هزار سال یک بار در ایران زمین ظاهر می شود. چنان استواری و شیوایی در بیان و عمق و شور در کلام و درایت واستقامت در نبرد و سر سختی در یکجا و یک نفر کمتر ممکن و میسر بوده است زیتون روانی نا آرام و بی تاب داشت که ویژهء همه کسانی است که زندگی عادی در چار چوب سنن و رسوم و قوانین و موازین را بر نمی تابد. این بانوی ادیب و دانشمندان پیشتاز مبارزه با رژیم ملایان بود از همان فردای پیروزی انقلاب بانو زیتون مبارزه بر علیه رژیم را شروع کرد و با سرسختی هرچه تمامتر به این مبارزه سخت و جانفرسا ادامه داد. او چنان در امر مبارزه و نبرد خبره و کار کشته بود که تا روز مرگش نیروهای امنیتی رژیم قادر به شناسایی او نشدند. چه گوارا،رژی دبره و کارلوس ماریگلا انقلابی بزرگ برزیلی و طراح تئوری جنگ های چریکی از دیدن شگردهای مبارزاتی زیتون متحیر شدند! سالها هزاران کار شناس بلند پایهء امنیتی رژیم با صرف میلیاردها تومان سعی در یافتن او داشتند اما با تدبیر های این زن فرهیخته و مبارز به جایی نرسیدند . مرحوم زیتون بنیانگذار شیوه های جدیدی در تاریخ مبارزات خلقهای در بند بود این مبارز خستگی ناپذیر برای رد گم کردن به زیارت خانه خدا رفت وبه همین خاطر به حاجیه خانم زیتون مشهور شد از دیگر شگرد های مبارزاتی این رزمنده نستوه تحصیل در حوزه های علمیه و طلبگی بود که این بانوی دانشمند ضمن مخفی نگه داشتن هویت مبارزاتی خود موفق به دریافت اجتهاد شد و چهار ایت الله العظمی مجتهد بودن او را تایید کرد و مینوان گفت که این بانوی فقید اولین بانویی بود که از کرج به درجه اجتهاد رسید. وبالا خره بزرگترین ترفند او برای فرار از چنگال نیروهای رزیم و مخفی ماندن هویتش این بود که او با یک اقدام انقلابی که در تاریخ انقلابات سراسر خهان بی نظیر است با یکی از روحانیون بلند پایه رژیم ضد بشری ازدواج کرد تا نیروهای امنیتی را به اشتباه بیندازد با این ترفندها و اقامه نماز و روز و شرکت در نماز جمعه ها و مراسم دعا و رعایت کامل حجاب اسلامی وبه جا آوردن تمام واجبات و مستحبات در تمام زندگیش ...نیروهای دشمن را قهرمانانه فریفت. و رژیم و نیروهای سر کوبگرش را در حسرت شناسایی خود گذاشت. بعضی منابع نزدیک به ان مرحومه معتقدند شیر زیتون این دلاور نستوه برای فریب رژیم و نیروهای امنیتی تا بن دندان مسلحش حتی وارد نیروهای اطلاعاتی شد و سالها در جهت استتار با عوامل امنیتی رژیم و خود رژیم همکاری کرد این شیر زن مدبر چنان در امر استتار تخصص داشت و رژیم وعواملش را فریفت که چندین بار از او دعوت بعمل اوردند تا در جلسات سری سه قوا و مجمع تشخیص مصلحت شر کت کند و او جسورانه در این جلسات سری و حیاتی شرکت کرد و نظر داد.شیر زیتون معتقد بود که چه اشکالی دارد که ما در میان نیروهای دشمن و رژیم ضد بشری یک عامل نفوذی و یک ستون پنجمی داشته باشیم و خود این شیر زن این ماموریت را انجام داد .و به همین خاطر با ان روحانی بلند پایه ازدواج کرد و تا آخرین لحظه در کنار او ماند از مرحوم زیتون مجموعا ده فرزند،شش دختر و چهار پسر از شوهر روحانیش بر جای مانده است. این دانشمند و مبارز خستگی ناپذیر در کنار این مبارزه بی امان ونفوذ به ارکان حکومت دست از مطالعات و تحقیق بر نداشت. از جمله یادگار های اووبلاگ زیتون است ازاین بانوی فرزانه چندین کتاب و جزوه و مقالات
بیشماری به جای مانده است.که بتدریج چاپ و منشر خواهد شود .اگر به خاطر رعایت اصول مبارزاتی و مخفی کاری نبود و او آثار ادبی اش را در با نام خود منتشر می کرد نایل به دریافت ده جایزهء نوبل در رشته های گونا گون می شود اما او مصالح کشور و خلق و مبارزه را به مصالح شخصی ترجیح داد و همچنان گمنام ماند اما گفته می شود که "دن آرام"یکی از رمان های توشته شده به قلم شیوای "زیتون" بود که با نام مستعار"میخاییل شو لو خف" منتشر کرد ((قابل توجه خانم گلوریا)) و جایزه نوبل را برای آن نام مستعار که همان شو لو خف بودبه ارمغان آورد.
یاد این محقق و دانشمند فرهیخته ،صمیمی و مبارز نستوه و جسور گرامی باد.
صغرا، کبرا، مریم،اشباح سرگردان،واژگون،مرد فیمنیست،کانون وبلاگ نویسان درره.
شعری از شاملو در باره مرگ
تقدیم به روان تابناک"زیتون"
گورستان پیر
گرسنه بود،
و درختان جوان
کودی می جستند!
ماجرا همه این است
آری
ورنه
نوسان مردان و گاهواره ها
به جز بهانه یی
نیست.
با درود و بدرود!


خدایا ،خدایا تا انقلاب مهدی زیتون را نگه دار!ه
زیتون لبخند بزن!