پنجشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۴

هاشمی

1- خورشید از فراز کاخ‌های درهم
و برج‌های ویران این ویران، سلام می‌کند
....
آسوده از خود و سپر
برخیز
که بیشه‌ی شغالان را هیبتی نیست...
(منصور برمکی)

2- تعداد زیادی از کامنت‌های نظرخواهی پیش رفته بودن تو فیلتر. بعضی‌ها فکر کرده بودن که من عمدا پاکشون کرده بودم.
من تو این سه‌روز سه بار اومدم اینترنت. یه بار پریشب که آنلاین شدم مطلب گذاشتم .
بار دیگه دیشب که فقط تونستم چند کامنت جواب بدم و نظرهایی که به اشتباه تو فیلتر رفته بودن دربیارم و و بار سوم الان. هیچ‌وقت کامنت‌های انتقادی رو پاک نمی‌کنم. اصلا مگه نظرخواهی برای همین نیست؟

3- با اینکه موقعی که داشتم مطلب گذشته‌م رو شروع می‌کردم اولش فقط ناراحت بودم ولی داریوش راست می‌گه. متاسفانه انگار وسطاش یه کم هیجان‌زده شده بودم.

نمی‌دونم چرا همیشه وقتی انتقادی از عده‌ی بخصوصی می‌کنم به گروهی دیگه که اصلا منظورم اونا نبودن برمی‌خوره. من گفتم: خارج‌نشین‌هایی که فحش می‌دن، احساس لیدری می‌‌کنن، اوضاع ایران رو به درستی نمی‌شناسن ولی براش نسخه می‌پیچن، بی‌سوادن، اصلا سیاسی‌نیستن ولی ادعای سیاست‌بازی دارن و چند صفت دیگه که فکر کنم این مشخصات مال عده‌ی کمی می‌تونه باشه.
خوشحالم دوستان زیادی بادقت‌تر خوندن و به خودشون نگرفتن.

4- عجیبه که دوسه نفر از جمله‌ی "بین" مردم بودن به اشتباه "دنباله‌رو" مردم بودن برداشت کرده بودن. این‌دو تا خیلی باهم فرق داره. من نقش پیشرو رو در آگاهی دادن به مردم می‌دونم. هر جا دیدیم مردم اشتباه می‌کنن باید سعی کنیم آگاهشون کنیم. نه اینکه دنبالشون راه بیفتیم.


5- حالا بیایین آشتی. آشتی ملی:) هَمَه با هم بریم تو کشتی!
مرحله‌ی سختی بود که گذشت.
مثل دوتا دوست که بعد از یه دعوای کوچولو با هم صمیمی‌تر می‌شن. اوضاع خیلی پیچیده‌ست و به جای اینکه تو خودمون دنبال مقصر بگردیم. دنبال راه چاره‌ای ‌اصولی باشیم.
از شیوا هم خیلی ممنون.
خسن‌آقا هم در مورد ر‌ای‌دادن من و امثال من مطلبی نوشته به نام تعارفات را کنار بگذارید و عوام فریبی نکنید
.
او معتقده: ((دوستانی که وبلاگ نویس هستند و مخصوصا آنها که خوانندگان زیادی دارند نمی‌توانند از این حربه ساده انگارانه سوء استفاده کنند و بنویسند که "ما نظر خودمان را می‌هیم" یا "این حق ماست که هر نظری بخواهیم بدهیم" خیر دوستان این چنین نیست وقتی خُسن آقا نظر شخصی‌اش را می خواهد بدهد و نمی خواهد بر جامعه حتی یک جمعیت 10 نفره تاثیر بگذارد آنرا در وبلاگش نمی‌نویسد وبلاگ با آینکه به گمان عده‌ای یک دفتر خاطرات است ولی در حقیقت یک رسانه است حالا یا این رسانه 10 خواننده دارد یا 10 هزار فرق چندانی از نظر مسئولیت ندارد گرچه آنکه بیشتر خواننده دارد بیشتر هم مسئولیت دارد.))


6- به غیر از بازاریان و کسبه و بورس‌بازان و... بیشتر هنرمندا، روشنفکر‌ها، نویسنده‌ها،‌ شعرا، روزنامه‌نگاران،‌‌گروه‌های سیاسی و ... هم به ناچار از هاشمی حمایت کردن.( گفتم بیشتر، نگفتم همه! باز سوءتفاهم نشه!)
از اون‌ور فقط تعداد کمی از هنرمندا از احمدی‌نژاد حمایت کردن! مثل جمال‌شورجه،‌جواد شمقدری،‌ جهانبخش سلطانی(هنرپیشه) و...
شد قضیه‌ی دوران انتخابات دو دوره پیش که بیشتریا از خاتمی دفاع کردن و دوسه‌تا آدم تابلو مثل رسول‌خادم و داداشش رفتن زیر علم ناطق‌نوری.

7- شکاف بین دو جناح زیاد شده و تقریبا بیشتریا جذب هاشمی شدن. حتی کسایی مثل جوادی آملی.
تو روزنامه ی شرق امروز خوندم که طرفدارای احمدی‌نژاد موقع سخنرانی جوادی آملی در حمایت از رفسنجانی سخت بهش حمله‌کردن که بادی گارداش به سختی از جونش محافظت می‌کنن. اونم لرزان و نگران می‌ره بالای منبر و می‌گه: "من 8 سال پیش از ناطق‌نوری دفاع کردم که 7 میلیون رأی آورد و جناح رقیب 22 میلیون. این 22 میلیون تو این هشت سال حتی یه بار به من تعرض یا توهینی نکردند. حالا شماها که عددی نیستید و بسیار اندکید و خیال و وهم دارید که زیادید با من اینگونه رفتار می‌کنید؟ دور خودتان می‌نشینید و گمان می‌کنید همه حقیقت پیش شماست و بی‌شمارید و ... بروید توبه کنید!"


8- پسر یکی از آشنایان ما که در خوابگاه دانشگاهی در شهرستان زندگی می‌کنه،‌ تلفن زد و گفت که تا شب قبل از انتخابات، بیشتر حزب‌اللهی‌ها و بسیجی‌های دانشکده‌ی ما می‌خواستن یا به لاریجانی رأی بدن یا به قالیباف. فکر می‌کردن یکی از اینا مورد تأیید اسمشو نبره. اما شب انتخابات یهو همه رو به مسجد محل فراخوندن. وقتی برگشتن همه احمدی‌نژادی شده بودن. بهشون دستور داده بودن که به امر رهبر همه مکلفن که به احمدی‌نژاد رأی بدن.
این پسر دانشجو همچنین تعریف می‌کرد بیشتر اهالی اون شهرستان بی‌سوادن و در حوزه‌ها به مسئولین ستادها -که بیشترشون تو کمیته‌ی امداد کار می‌کردن- می‌گفتن ما که کسی رو نمی‌شناسیم . شما به جای ما یه اسم بنویسید. اونا هم بدون هیچ‌ تعارفی اسم کروبی رو می‌نوشتن. اگر کسی هم می‌پرسید چرا. می‌گفتن بدبخت، نمی‌خوای برای هر نفر از خانواده‌ت ماهی 50 هزار تومن بیاد در خونه‌ت؟
مردم هم که اکثرشون پرجمعیتن فکر می‌کردن مثلا ده تا پنجاه هزار تومن می‌شه پونصد هزار تومن و با شوقی در چشماشون مسئول ستاد و کروبی رو دعا می‌کردن!


9- من معتقدم رهبر اسمشو نبره.
اما ابراهیم نبوی رفسنجانی رو از دید مشارکتی‌ها اسمشو نبر می‌دونه:)


10- یه وبلاگ باز شده و پرونده‌ی احمدی‌نژاد رو ریخته رو دایره:) احمدی‌نژاد داماد مصباح یزدیه.


11- دوست دارید بدونید اون پیرمرد نازنین چاقو تیز کن کیه و داره چیو تیز می‌کنه؟
من گاهی از مرکز شهر می‌گذرم و سرراهم سری به اون پسرک واکسی که یه بار عکسشو گذاشتم تو وبلاگم سری می‌زنم.
اون روز این پیرمرد اومده بود به جای پسرک واکسی بساط کرده بود و پسرک که چند وقتیه رفته اون ور خیابون بغل ساختمون کلانتری،‌ درفش ِ کفاشی‌شو آورده بود این پیرمرده تیز کنه. صحنه‌ی‌خیلی جالبی بود. پسرک وقتی بیداره لبخند از رو لباش دور نمی‌شه و همیشه با دوستش مشغول شوخیه...

هیچ نظری موجود نیست: