دوشنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۴

منتسکیو می‌فرماید: من وبلاگم را می‌دهم تا تو بتوانی حرفت را بزنی!

بیت: بلاگ که نه در راه عزيزان بود٬ بار گرانی‌ست کشيدن به دوش...

دوست عزيز همه‌ی ما علی٬ نويسنده‌ی وبلاگ هزار حرف نگفته چند وقت پيش به‌خاطر مسائلی مجبور به بستن وبلاگش شد. حرف‌هایی با شما داره. لطفا بخونید و نظرتون رو اینجا بنویسید، خودش بهتون جواب می‌ده.
ممنون از علی که اینجا رو خونه‌ی خودش حساب کرد.

هزار یکمین حرف

دو هفته ی پیش با نوشتن هزارمین حرف نگفته بلاگم را بستم و دلایلش را همانجا توضیح دادم اما حالا هزار و یکمین حرفم را برای زیتون عزیز و شما می نویسم که لطف کرد و به من پیشنهاد این فرصت را داد .
دو ماه قبل چهل دلیل نوشتم برای رای ندادن و حالا چرا باید نظرم عوض شده باشد ؟ به نظر شما کسانی که پای خود در یک کفش می کنند و تحت هر شرایطی حرف کهنه ی خود را تکرار می کنند قابل اعتمادند؟ چرا نباید عوض شد ؟ چرا نباید با توجه به شرایط زمانه تصمیمی نو گرفت ؟
انتظار شما از رییس جمهورتان چیست ؟ آیا روزی باور می کردید کسی را در میان کاندیداهای ریاست جمهوری ببینید که در روز روشن با صداب بلند فریاد می زند : حکم حکومتی را اجرا نخواهم کرد ؟ آیا فکر می کردید روزی برسد که شخصی شجاع تر از خاتمی که انتصابات مجلس هفتم را برگزار کرد بگوید در دولت من انتخابات استصوابی برگزار نخواهد شد ؟آیا فکر می کردید شخصی به سفارش مقامی بالاتر به میان کاندیداها راه یابد که بگوید برای ورود به انتخابات از هیچ کسی اجازه نگرفتم و به دیدار کسی نرفتم چون روی سخن من با مردم است ؟آیا فکر می کردید کسی کاندیدای ریاست جمهوری شود که بیتی از اشعار سیمین بهبهانی بزرگوار را به عنوان شعارش انتخاب کند ؟ آیا فکر می کردید کسی بیاید و سخن از تشکیل جبهه ی دموکراسی و حقوق بشر گوید ؟ آیا افتخار نخواهید کرد که رییس جمهور آینده تان به دیدار اکبر گنجی رفته و در آغوشش کشیده و با این حرکت نمادین عملا به آزادی بیان و رفتار سلام گفته است ؟
به گمان من دکتر معین بر خلاف نامزدهای پوچ و توخالی دیگر شخصی ار جنس دگر است که همانطور که می دانید در دایره ی نظارت استصوابی هم نگنجید و دیگر نمی توانیم بگوییم سگ زرد برادر شغال است و یا اینکه اینها سر و ته یک کرباس اند .
کسی که دم از حقوق بشر بزند ، کسی که مسلح شدن ایران را به بمب اتم به مسخره گیرد و ورق های پنهان حکومتیان را با شجاعت رو کند کسی که چهار روز با ارزش را از رقابت های انتخابات برای گرفتن تصمیمی سخت از دست دهد و بیاندیشد به عاقبت رفتار خویش ، او برای ما شایسته ی تاملی دگر است .
او به میدان آمده به امید باریدن جرقه ی آزادی در چشمان ما . شک نکنید راه آزادی از صندوق های رای می گذرد . لحظه ای را تصور کنید که زیاد دور نیست هفته ی آینده روز یکشنبه یا دوشنبه نتایج اعلام شده ، فکر می کنید از نرفتن به پای ضندوق های رای چه برایمان خواهد ماند ؟ جز آنکه مجری اخبار نام رفسنجانی عالیجناب سرخپوش گنجی را یا قالیباف کسی که در 18 تیر 78 آن نامه ی تهدید آمیز منفور را به خاتمی امضا کرد به عنوان رییس جمهور مردم ایران یعنی ما بخواند .
قالیباف همان کسی که در طول این سال ها ریاست سازمان مرموز انتظامی را به عهده داشت و هر جا صدایی از جنس آزادی در گلوی دانشجویان پیچید سربازانش را با باتوم و گاز اشک آور به سوی آنان روانه کرد . او اکنون لباسی سفید بر دستان آهنینش تن کرده و آرزو دارد ایران را کره ی شمالی دیگری سازد و مطمئنن دولت او عربده ی سرمست جنگ با جهان را سر خواهد داد .
یا دولت لاریجانی همانکه در صدا و سیمایش هویت را ساخت و چراغ را و در طول ده سال ریاستش شما می توانید نمودی از دوران ریاست جمهوری اش را در سازمانش به یاد آورید که چقدر آزادی ، چقدر زنان چادر به کمر نشسته در خانه مشغول سبزی پاک کردن ، چقدر مردان مهربان دو زنه ، چقدر سانسور ، چقدر اخبار تحریف شده ، چقدر خبرهای جعلی ، چقدر دروغ ، و شبکه ی ایرانی خبری با نامی عربی به نام العالم و ... دیدیم .
برای شناختن رفسنجانی احتیاجی به من نیست حتما کتاب عالیجناب سرخپوش را خوانده اید و یا اگر نخوانده اید یک هفته وقت دارید که بشناسید این مرد مرموز هزار چهره را .
کروبی_ مهرعلیزاده و رضایی _ احمدی نژاد را می توانیم دلقکان این دوره بنامیم که برای دادن پز دموکراسی و شکستن رای های مردم که دیگر مانند دوم خرداد نشود به کسی 20 میلیون رای داد جلو انداخته شده اند و هر کدام کپی برابر اصل از دیگری است . اینها همان نقشی را در این دوره دارند که در دوره های قبلی به عهده ی زواره ای و ری شهری و جاسبی قرار می گرفت . البته شاید اینها در این دوره به نفع یکی از کپی ها کناره گیری کنند .
فکر می کنید از نرفتن به پای صندوق چه برایمان خواهد ماند جز دولتی شبیه به مجلس هفتم و دور دوم شوراهای شهرمان . دوتی پر از عشرت شایق پر از حداد عدل پر از حسنی پر از باهنر و عسکراولادی و .... .
چرا وقتی می توانیم جلوی یک واقعه را بگیریم می ایستیم و نگاه می کنیم ؟ در خانه می نشینیم تا جمعه ی آینده حکومت سرنگون شود ؟ نه ! این راهش نیست .
بیایید تو دهنی محکمی به متحجرانی بزنیم که آرزو دارند ما در خانه باشیم و خودشان دوباره با رای سنتی دوستانشان تجربه ی مجلس هفتم و شوراها را دوباره بیازمایند . بیایید برای آینده ی ایران همراه با کسی که می خواهد دوباره بسازد وطن را دستانمان را در دست عزت الله سحابی و ابراهیم یزدی و ملی مذهبی های زجر کشیده ی زندان رفته بگذاریم و دوباره بسازیم وطن را . آیا فکر می کنید عزت الله سحابی احساساتی شده که از معین حمایت می کند ؟ بدون چشم داشتی از او و دست یاری به سوی ما دراز کرده تا دوباره برخیزیم و آروزی همان ها که می دانید چه کسانی هستند را نقش بر آب کنیم .
بیایید به چین و چروک پیشانی عزت الله سحابی و یزدی بنگریم و تجربه ی یک عمر داستان سیاست ایرانی را در چهره شان بخوانیم وقتی که می گویند داستان دموکراسی در ایران از فتح استالینگراد سخت تر است. براستی چه شده که آنها به معین اعتماد کرده اند و دست در دستش گداشته اند ؟ بیایید استالینگراد ایران را فتح کنیم ، بیایید یک هفته مانده به انتخابات از چهار سال اندوه و پشیمانی جلوگیری کنیم ، بیایید جشن فوتبال ایران را در جام جهانی با دولتی جوان ، دموکراتیک ، آزاد ، مدافع حقوق پایمال شده ی زنان ، مدافع آزادی بیان و اندیشه همراه کنیم . بیایید دوباره بسازیم وطن را .
گوش کن از دور دست صدایی می آید :
دوباره می سازمت وطن
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم
اگر چه با استخوان خویش
دوباره می بویم از تو گل
به میل نسل جوان خود
دوباره می شویم از تو خون
به سیل اشک روان خویش


------------------------------------

۲- نظر شخصی من همونه که در پست قبلی نوشتم.

۳- می‌خواستم تو این پست چیزی ننویسم اما متاسفانه نمی‌تونم:)

به نظر من طلایه‌دار انقلاب بعدی حتما خانوما خواهند بود:) می‌گید نه٬ نیگا کنید!
دلیلش هم اینه که تو این ۲۶سال چندبرابر آقایون بیشتر زجر کشیدن.

۴- مثل خیلی‌های دیگه منم فکر می‌کنم این بمب‌گذاری‌ها برای اینه که بگن آهای ملت٬ اگه این حکومت نباشه همه جا هرج و مرج می‌شه و...
مگه درست دو روز بعد از استعفای قالی‌باف نبود که چند مدرسه ریختن و بچه‌ها رو به گروگان گرفتن که بگن قالی‌باف خیلی می‌تونست نظم رو برقرار کنه...

۵-- وبلاگ جدید آزادی بیان:
یک بمب دیگر در منطقه‌ی خانی‌آباد خنثی شد.
همراه با عکس‌های زیبایی از تجمع امروز زنان در مقابل دانشگاه تهران.




پ.ن.
عکس‌ها متعلق به ایسنا و ایلنا و بیشترش رو آرش عاشوری‌نیای عزیز گرفته و نمی‌دونم اشکالی داره که یکیشو اینجا گذاشتم یا نه.
عکس‌های ساسان توکلی از بخش مردانه‌ی این تجمع.
قطعنامه‎ي پاياني تجمع زنان در اعتراض به نقض حقوق‎شان در قانون اساسي
لینک‌ها هر دو از سایت کسوف.


آفرین به این مرد شجاع:)


۶- تحلیل و بررسی کاندیداهای ریاست جمهوری از زبون شراگیم.
من که یه ربع داشتم می‌خندیدم به این مطلبش.
شراگیم امروز عصر جلو دانشگاه بوده. اوضاع اونجا رو هم به سبک خودش تعریف کرده...

۷- چند روز پیش مراسم ختم پسر جوون کرجی که توسط یه آخوند شخصی‌پوش ناجا کشته شد خیلی خیلی باشکوه در گوهردشت کرج برگزار شد. مردم از همه‌ی شهرها اومده بودن و خیلی‌هاشون حتی علی رو در عمرشون ندیده بودن. پلیس برای‌اینکه شورش نشه خودش هم در اون شرکت کرد تا همه چیزو زیر نظر داشته باشه. تموم شرکت‌کننده‌ها بدون استثنا به اینا بخصوص حاج‌آقا عسکر نجفی(قاتل)فحش می‌دادن.
قابل ذکره که مادر شیرزن علی نگذاشت تا ۸ روز جسد پسرش دفن بشه.
او گفت تا اعتراف نکنید که تهمت اعتیاد به پسرم دروغه اجازه‌ی دفن نمی‌دم. و اینا تا ۸ روز مقاومت کردن و دیدن دیگه دارن گندش در میاد قبول کردن.

هیچ نظری موجود نیست: