جمعه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۸۴

رأی به مدیار

- زندگی چیست؟ عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن.

زنده‌است آن‌که عشق می‌ورزد
دل و جانش به عشق می‌ارزد...

عشق شادی‌ست، عشق آزادی‌ست
عشق آغاز آدمی‌زادی‌ست...
(هوشنگ ابتهاج)



2- با پیشنهاد علی‌داد عزیز خیلی موافقم. به نظر من هم مجتبی سمیعی‌نژاد دوست عزیز وبلاگ‌‌نویس‌ما که به خاطر عقیده‌ش در زندانه، و به هیچ‌وجه در مقابل رژیم کوتاه نیومده، شایسته دریافت جایزه‌ی خبرنگاران بدون مرز برای آزادی بیانه.
اونایی که تاحالا رأی ندادن می‌تونن الان برن رأی بدن. مهلتش تا اول ژوئنه. یعنی حدود ده روز دیگه. من هم با کمال میل و با عشق به آزادی بیان رأی‌هایم رو به مجتبی‌ عزیز تقدیم می‌کنم. شاید این کمترین کاری باشد که برای او می‌کنیم.
از بین کاندیداها تا به حال این عزیزان از این پیشنهاد استقبال کرده‌اند:
خورشید خانم
شبح
شبنم
...
...

پ. ن.1- شبح عزیز نامه‌ای خطاب به خبرنگاران بدون مرز تهیه کرده.(خواستم کپیش کنم نشد، مایکروسافت وردم قاطی کرد.)

پ.ن.۲- دیدار گروه خبری هاتف از خانواده مجتبی سمیعی نژاد. همراه با عکس‌هایی از پدر و مادر او و نمایی از اتاق و کتابخانه‌ی شخصی‌اش.


3- آخرش موسوی نیومد کاندیدای ریاست جمهوری بشه. ترسید بگه که ولایت فقیه رو قبول نداره اذیتش کنن. گفته بودم اگه موسوی نیاد رأی نمی‌دم.
اما وقتی دیدم یکی از بلاگرها کاندید شده دیگه نمی‌تونم نه بگم:) تروخدا ببینید. خوش‌تیپ، جنتلمن،‌ همه‌چی‌تموم! ربل نازنین. اگه در حال پرتقال پوست کندنید٬ چاقوهاتونو بذارید کنار.






4- صبح یه پرنده‌ی بزرگ پشت پنجره پشتی دیدم .
هیکلش نه به یاکریم‌هام‌ می‌خورد که بیشتر وقتا اینجا دونه می‌خورن، نه به گنجشک‌ها‌ که وقتی یاکریم‌ها می‌رن گردش میان نوکی به دونه‌هاشون می‌زنن و نه به کلاغ‌ها که گاهی میان خستگی در می‌کنن و قار‌قاری می‌کنن و می‌رن.
خیلی بزرگ بود. به زور روی لبه جا شده بود. بال‌های سیاهشو که باز کرد دیدم وای... تموم پنجره رو پوشوند. نیم‌رخ کله‌شم که دیدم با اون نوک کج و محکم ،گفتم: آخ جون عقاب! بالاخره یه عقاب هم گذارش به این‌ورا افتاد. اون‌قدر وایسادم نگاهش کردم که پرزد و رفت.
نیم‌ساعت بعدش که رفتم بیرون از خونه و لبه‌ی پنجره کناریم رو از بیرون دیدم که ببینم جوجه‌ی یاکریم‌هایی که بعد از چهار پنج‌بار تخم‌گذاری مامان‌باباشون و از بین‌رفتنشون، بالاخره به عرصه رسیده بود، حالش چطوره. ولی دیدم تو لونه به جز چند تا پر کوچولو چیزی نیست...

5- مگه قرار نیست وقتی زندگی دونفره می‌شه کارا نصف شه؟ پس چرا دوبرابر می‌شه؟:)


۶- خوشحالم که کلمه‌ی آشغال باعث پیدا کردن دوست خوب و دانشمندی برام شده!
"برای پایان نامه ام در مقطع دکترای محیط زیست در سایت گوگولی بدنبال مطالبی در مورد « مدیریت دفع ودفن آشغال » بودم به ترتیب همه سایت هایی که جستجو کرده بودم باز وذخیره کردم حدود هفتاد وهشت سایت . در مدتی که سایت های ذخیره شده را مطالعه میکردم با وبی بنام زیتون مواجه گشتم . مطلبی در مورد آشغال نیافتم ولی ظاهرا نوشته های جالبی داشت پاکش نکردم. بیش از یک ماه سایت های ذخیره شده را مطالعه وپاک میکردم ... امروز یک هفته است که پایان نامه ام را تمام کردم وتنها وبی که در کامپیوتر دخترم مانده است زیتون بود ..چقدر لذت بردم تقریبا تمامی مطلب آن را خواندم مطالب دوشنبه 12 مهر تا یکشنبه 10 آبان وهمچنین سه شنبه 13 بهمن تا یکشنبه 2 اسفند . اولین بار وبلاگ یک هموطن ایرانی را خواندم شخصیتی در نوشته هایتان یافتم که فکر میکنم همسرتان باشد ( سیبیل باروتی ) سلام مرا به ایشان برسانید واز عوض من به داشتن همسری خوب چون شما تبریک بگوئید ویاد آوری نمائید که در خانه تکانی وبردن ( آشغال ) بشما کمک کند کلمه ای که در آشنایی بنده به سایت زیتون وشما کمک کرد . پس آشغال نمی تواند همیشه کلمه بدی باشد . آرزوی خوشبختی شما وهمسر گرامیتان را دارم وهمیشه منتظر نوشته های خوبتان ... ترکیه _ ازمیر _ دکتر فرزام فرنود."

7- استاد جلیل دوست‌خواه، سایتی درست‌کرده‌اند به نام کانون پژوهش‌های ایران شناختی. برای اینکه استاد باور کنند که چراغ‌های رابطه و عاطفه هر دو روشنند به دیدارشان بشتابید.

۸- امشب نشستیم فیلم ذهن زیبا با بازی قشنگ راسل کرو رو دیدیم... عجب فیلمیه!


۹- گوشزد جان٬ انقلاب ما فقط انفجار نور نبود٬ که انفجار جمعيت٬ انفجار قيمت‌ها ٬ انفجار آزادی و کلا انفجار کل مملکت بود. ترکوندن آزادی .

هیچ نظری موجود نیست: