پنجشنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۴

... دستگیری یه بلاگر دیگرمسابفه بهترین وبلاگ مدافع آزادی بیان

1- انسان زاده‌شدن، تجسّد وظیفه‌بود:
توان دوست داشتن و دوست داشته شدن
توان شنفتن
توان دیدن و گفتن
توان اندهگین و شادمان شدن
توان خندیدن به وسعت دل،
توان گریستن از سُویدای جان
توان گردن به غرور برافراشتن در ارتفاع شکوه‌ناک فروتنی
توان جلیلِ به دوش بردن بار امانت
و توان غمناک تحمل تنهایی!
تنهایی
تنهایی
تنهایی‌ی عریان...
انسان
دشواری وظیفه ‌است...
(احمد شاملو)


2- متاسفانه یکی دیگه از بلاگرها دستگیر شد.
محمدرضا فتحی نویسنده‌ی وبلاگ ساوه‌جم...
اتهام: نوشتن حقایق و عقایدش در مورد شهرش ساوه!

عجیبه٬ آخرین پست‌هاش که در مورد احضارش به کلانتری ساوه نوشته بود غیب شده. شایدم کار دوستای خودش باشه.

3- ادامه‌ی بحث شیرین شیوه‌ی نگارش فارسی
جاوید کتابلاگ یک‌تنه داره به شیوه‌ی نگارشی که بزرگان توصیه کردن می‌نویسه.
جوابیه‌ی ف.م.سخن به جاوید خوندیه.

4- مصاحبه‌ی اسد و پسرش بیلی با ناصر خالدیان.
مصاحبه‌ی اسد و بیلی با ف.م.سخن. قسمت اول... قسمت دوم... و قسمت سوم.

5- وقتی ملا حسنی مثل زیتون می‌نویسه....نخندید. فردا نوبت شماست:) در عوض منم سعی می‌کنم زیاد نخندم!

6-کامنت ولگرد در نظرخواهی مطلب چهارده فروردین خیلی برام جالب بود:
زيتون خانم:
جدی:
گاهی قکر مي‌کنم نوشتن یاخلق هر اثر هنری مثل حامله شدن است... و اثر بوجود آمده مثل فرزند هنرمند است .البته سقراط هم مثل من !! فکر می‌کرده...
.........
شوخی!!!
گاهی این وضع حمل ها زیاد راحت نیست
درد هم دارد...
ولی می‌بینم زایمان‌های تو گویا بدون درد است . و بچه راحتی وضع حمل میکنی .و جالب اینکه که از هر چیزی هم تو حامله می‌شی!!.....
ولی من پدرم در میادمثل تو یکی بزام....
راستی پدر بیشتر بچه‌هام هم تو هستی!! (زیتون:آقا، این یه تهمت بزرگه! به‌خدا من ولگردو کاریش نکردم...بی‌گناهم... حاضرم نوشته‌هامونو ببریم آزمایش DNA ! )
...........
جدی:
البته نويسنده يا هنرمند را گاهی چيزی ساده ای می‌تواند باردارکند
و از یک موضوع ساده یک معمای پیچیده بسازد. واثری را به‌وجود بیاورد
......
شوخی
من از تو تعجب می‌کنم که چه راحت می‌تونی بچه به دنیا بیاوری.
این چیزهایی که تو رو بار دار می‌کنه
چرا همه را نمی‌تونه حامله کنه!!
البته خيلی نويسنده‌ها هم هستند که حامله مي‌شوند ولی بچه‌شان دنیا نیامده سقط مي‌شه!!
..........
بازهم شوخی
مثلا ميان اين ۷ بچه که که اين دفعه اینجا من می‌بینم.
بچه اول و هفتم که مال شاملو است. به تو مربوط نیست.
بچه چهارم و یه بچه دیگه که اینجاست که مال تو نيستند تو فقط قابله هستی.
ولی من از اوون بچه پنجم‌ات که بعد از سفر خوزستان بدنیا آوردی خیلی خوشم آمد...

زیتون: ولگردجانَ منم از بچه‌های تو خیلی خوشم میاد. فکر می‌کنم از بچه‌های من خوشگل‌ترن:))

7- آرامگاه دانیال نبی در انسایکلوپدیای کلیمی‌ها. لینک از فیروز.

8- خیلی‌ها امسال عید برای مسافرت رفتن جنوب ایران. چند نفر ای‌میل برام دادن و راجع بهش نوشتن. و بعضیا لینک‌هایی معرفی کردن.
از این میون، سفرنامه‌ی موومان پنجم خیلی برام جالب بود. بخصوص که در مورد چند شهر خوزستان که خیلی دلم می‌خواست برم ولی جور نشد، نوشته. مثل ایذه، شوشتر و مسجدسلیمان... عکس‌های خیلی خوبی هم گرفته و تو وبلاگش گذاشته.

9- یوما، یوما! اَنا اُریدُ واحد سَمبوسه!
(یعنی: مامان،‌مامان! من یه‌دونه سمبوسه می‌خوام!)
این جمله رو یه بچه‌ی عرب خوزستانی در خرمشهر در حالیکه چادرمامانشو چسبیده بود، مرتب می‌گفت و اشک می‌ریخت و مامانش محلش نمی‌ذاشت و همینطور می‌رفت. از وقتی این جمله‌رو شنیدم مگه هوس سمبوسه‌خوردن ولم می‌کرد. هر یه ساعت به مامانم به شوخی می‌گفتم: یوما،‌انا ارید واحد سمبوسه! مامان منم محلم نذاشت:)) گفت تو که دائم باید دهنت بجنبه، بذار وقت ناهار بشه بعد!… اما بابام بعد از یه مدتی به یه بهانه‌ای رفت برای همه خرید. ولی به یاد بچه‌هه مگه از گلوم پایین می‌رفت…

10- بقیه‌ی سفرنامه‌م بمونه برای دفعه‌ی بعد. فقط یه کاری کنید.
انگشت سبابه‌تونو بذارین پایین گونه‌تون، نزدیک به لب. آهان… خوبه.
حالا چشماتونو درشت کنید و پشت سرهم پلک بزنید. آهان… خوبه… نه نه… خوب نیست… با ناز و غمزه، نه مثل ماشین. خوب شد.
حالا با همین‌حالت شعری که می‌گم بخونید. موقع خوندن لطفا کله‌تون رو با کرشمه تکون بدید:
خاطرات جنوب محاله یادم بره
اون همه شور و حال محاله یادم بره…
جاده‌های جنوب محاله یادم بره
اون همه شور و حال محاله یادم بره…

تبریک می‌گم شما واسه خودتون یه پا حُمِیرایید :)

۱۱- گزارشگران بدون مرز٬ تعدادی وبلاگ مدافع آزادی را که به زبان‌های فارسی٬ انگليسی٬ فرانسه‌٬ آلمانی٬‌روسی٬ عربي می‌نويسنَ انتخاب کردن. از ايران ۲۱ وبلاگ انتخاب شده:
استيچه- مجتبی سمیعی‌نژاد
اکنون - شهرام رفیع زاده
اميد معماريان
پنجره ی التهاب- آرش سیگارچی
خورشيد خانم
روزگار ما- بیژن صف سری
روزنامه نگار نو- مصطفی قوانلو قاجار
زيتون
سردبير خودم- حسین درخشان
سرزمين آفتاب
شبنامه ها- روزبه میر ابراهیمی
شبح
شبنم فکر
طنين سکوت- حامد متقی
فانوس - وبلاگ گروهی
قاصدک
وب‌نامه- محمدرضا نسب عبدالهی
وب‌نگار- فرهاد رجبعلی
ياداشت های نيک آهنگ کوثر

راستشو بگم افتخار می‌کنم که اسم وبلاگ من‌ هم در بين اين اسامی هست. ولی فکر می‌کنم خيلی‌های ديگه شايسته‌تر از من باشن.
من کلا با انتخاب وبلاگی که نسبت به وبلاگ‌های دیگه برتر خونده بشه هميشه مخالف بودم و سعی کردم برای این‌جور مسابقاب تبليغ نکنم ولی اين‌يکی چون به اسم آزادي‌ست و باعث تشويق بلاگر‌ها به آزاد‌انديشي و آزادمنشانه‌نويسی می‌شه معرفيش می‌کنم.
می‌تونيد بريد اينجا و رای بديد.

هیچ نظری موجود نیست: